(Minghui.org) تمرین‌کنندگان فالون گونگ شامل افرادی از نژادها، حرفه‌ها، پیشینه‌های اجتماعی مختلف و موقعیت‌های شخصی متفاوتی هستند. خانم یینگ چون دوازده سال پیش از چین به ایالات متحده آمد. او که در خانواده‌ای با باورهای بودیسمی متولد شده بود، در سال 1999 و پس از دادخواهی 25 آوریل یک تمرین‌کنندۀ فالون گونگ شد. بااین‌که تبلیغات منفی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) گیجی و سوءتفامات بسیاری در بین مردم ایجاد کرده است، رویداد 25 آوریل به یینگ چون کمک کرد که به واقعیت‌های فالون گونگ آگاه شود و او را تشویق کرد که یک تمرین‌کننده شود.

یکی از همکاران مینگهویی در یازدهمین سالروز واقعۀ 25 آوریل 1999 با خانم یینگ چون مصاحبه کرد.

مینگهویی: لطفاً دربارۀ خودتان به ما بگویید.

یینگ: من دوازده سال پیش به ایالات متحده آمدم و پس از ورودم در وضعیت سلامتی ضعیفی بودم. سردردهای میگرنی، معده‌دردهای مزمن و یبوست داشتم. ده سال بود که از بی‌خوابی رنج می‌بردم. زندگی‌ام جهنم بود. ازدواجم کابوسی وحشتناک بود که پدر و مادرم ترتیب داده بودند و فارغ از عشق و علاقه بود. نهایتاً وقتی پسرمان یک ساله شد، طلاق گرفتیم. تبدیل به مادری تنها شدم. طی سال‌های بعد قادر نبودم هزینۀ دانشگاه پسرم را بپردازم بنابراین با خواهر کوچکترم مشورت کردم. خواهرم در ایالات متحده بود و مرا تشویق کرد که برای ویزا اقدام کنم. در آن زمان شانس گرفتن ویزا برای دیدن خواهرم کم بود. اما در نهایت تعجب ویزا گرفتم. وقتی به ایالات متحده آمدم، به خواهرم در نگهداری از کودک خردسالشان کمک کردم. چند ماه بعد، احساس بیماری داشتم. پزشکان دو غده در سینه‌ام پیدا کردند و در بیمارستان تومورها را درآوردند. خوشبختانه تومورها خوش‌خیم بودند.

برای بهبود سلامتی‌ام، به‌فکر تمرین نوعی چی‌گونگ افتادم. آن می‌توانست به سلامتی‌ام کمک کند و همچنین می‌توانستم در آخر هفته‌ها آن را انجام دهم. یکی از دوستانم گفت که یک معلم چی‌گونگ برای هر نفر سیصد دلار شهریه می‌گیرد. با اینکه آن ارزان نبود، ولی تصمیم گرفتیم که شرکت کنیم. اما دو روز بعد خواهرم به من گفت که در یک روزنامۀ محلی چینی تبلیغی دربارۀ فالون گونگ دیده است و اینکه کلاسش رایگان است. به‌محض اینکه کلمۀ «فالون گونگ» را شنیدم، فکر کردم که آیا این همان چیزی نیست که به دنبالش بوده‌ام؟ حقیقتاً باید دربارۀ این روش اطلاعاتی کسب کنم. درنتیجه من و خواهرم به‌جای شرکت در آن سخنرانی چی‌گونگ به مکان تمرین فالون گونگ رفتیم.

مینگهویی: آن چه سالی بود؟

یینگ: سال 1999

مینگهویی: شما قبل از آن دربارۀ فالون گونگ شنیده بودید، درست است؟

یینگ: بله، یک روز در اواخر آوریل سال 1999 درحال خرید خواربار بودم که یک روزنامۀ چینی با این عنوان دیدم: «محاصرۀ ژونگ‌نان‌های توسط فالون گونگ.»

مینگهویی: آیا آن دربارۀ رویداد 25 آوریل نبود که هزاران تمرین‌کنندۀ فالون گونگ خواهان رفتار مناسب با فالون گونگ بودند؟

یینگ: بله. آن روزنامه عکس بزرگی از استاد لی هنگجی را نیز چاپ کرده بود. تیتر مقاله کل صفحۀ اول را اشغال کرده بود. شوکه شدم. ماجرا منفی بود، اما جزئیات آن را به‌خاطر نمی‌آورم. هنوز میلی قوی برای یادگیری فالون گونگ داشتم.

مینگهویی: بنابراین، رویداد 25 آوریل کنجکاوی شما را برانگیخت و شما می‌خواستید بیشتر دربارۀ آن تمرین بدانید و ببینید که آیا می‌تواند کمک به سلامتی شما کند؟

یینگ: درست است. یک نوع چی‌گونگ را در چین یاد گرفته بودم اما نهایتاً چند پرسش داشتم که معلم نتوانست پاسخ دهد. بنابراین همیشه می‌خواستم استادی پیدا کنم که پاسخ‌ها را بداند. در ابتدا فکر کردم شاید بتوانم به تایوان بروم و آنجا معلم را پیدا کنم. اما معلوم شد که استاد واقعی من در ایالات متحده هستند. پس از اینکه سخنرانی‌های نُه روزه را تماشا کردم و برای مدت دو ماه تمرین‌های فالون گونگ را انجام دادم، بهبود زیادی در سلامتی‌ام احساس کردم. خیلی زود تمام بیماری‌هایم درمان شدند. حقیقتاً احساسی شگفت‌انگیز بود. برای اولین بار شادی سلامتی کامل را احساس کردم.

مینگهویی: پس از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردید، چه احساسی داشتید؟ چه تغییراتی تجربه کردید؟

یینگ: من بسیار بیمار بودم. هیچ دارویی نمی‌توانست تمام بیماری‌های مرا درمان کند. هیچ دارویی نمی‌توانست معده‌درد، میگرن و بی‌خوابی مرا درمان کند. پس از تمرین فالون گونگ، تمام امراضم ناپدید شدند.

یکبار در چین دچار اسهال خونی شدید زودگذر شدم. چند روز بالا می‌آوردم و اسهال داشتم و نمی‌توانستم چیزی بخورم. آنقدر ضعیف شده بودم که فقط می‌توانستم روی تخت بمانم. مادرم به من گفت که خانۀ ما یک مجسمۀ بودی‌ساتوا گوآن‌یین دارد و پیشنهاد کرد از ایشان درخواست برکت کنم. وقتی کوچک بودم، همیشه در تخیلاتم دریای جنوب را می‌دیدم و آرزو داشتم که یک روز بتوانم به آنجا بروم و بودی‌ساتوا را ببینم. بنابراین با قلبی خالص از بودی‌ساتوا گوان‌یین خواستم که به من کمک کند. خیلی زود علائم بیماری‌هایم متوقف شدند. شگفت‌زده شدم اما دلیلش را درک نمی‌کردم. سال‌ها بعد پس از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردم، دلیل آن و بسیاری از دیگر پرسش‌های گیج‌کننده را درک کردم.

مینگهویی: شما برخی تجربیات شخصی ناخوشایند داشتید، آیا پس از تمرین فالون گونگ در این‌خصوص تغییری تجربه کرده‌اید؟

یینگ: حقیقتاً، پس از تمرین فالون گونگ از میان تحولی اساسی گذر کردم. درگذشته در گذر از زندگی، چمدانی وحشتناک را حمل می‌کردم. تمام آن چیزهای ناخوشایند خسته‌کننده بودند. یک بار بدون اینکه چیزی به خانواده‌ام بگویم، دست به خودکشی زدم. اما خوشبختانه، نجات پیدا کردم.

پس از یادگرفتن فالون گونگ، معنای زندگی را درک کردم. اکنون زندگی‌ام را بسیار ارج می‌نهم.

مینگهویی: از طریق تجربیات خود به چه درکی رسیده‌اید؟

یینگ: قبل از اینکه یک تمرین‌کننده بشوم، زندگی خودخواهانه‌ای داشتم. در آرزوی یک زندگی شاد بودم و گاهی ناخودآگاه به دیگران آسیب می‌رساندم اما احساس گناه نمی‌کردم. هنگام تضادها، همیشه دیگران را متهم می‌کردم. حتی در میان خانواده‌ام، کارهای دیگران در نظرم اشتباه بودند. پس از اینکه یک تمرین‌کننده شدم، شروع به اصلاح خودم از ریشه کردم. اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری مرا به تغییر در افکار و رفتارم هدایت می‌کند تا بتوانم فرد بهتری شوم.

مینگهویی: با اقامت در این کشور، آیا زندگی شما تحت تأثیر آزار و شکنجه قرار گرفته است؟

یینگ: بله، حتی اینجا. بگذارید مثالی بزنم. وقتی در نیویورک زندگی می‌کردیم، یک روز پس از شروع آزار و شکنجه، من به همراه دو نفر دیگر برای مصاحبه استخدام به شرکتی رفتیم. صاحب شرکت که چینی بود می‌خواست مرا استخدام کند و از من خواست که دوشنبۀ هفتۀ بعد کارم را شروع کنم. اما یکشنبه شب، او با من تماس گرفت و گفت که سر کار نیایم. معلوم شد که به‌خاطر اینکه تبلیغات ح.ک.چ را باور کرده بود، تمرین‌کنندگان فالون گونگ را استخدام نمی‌کرد.

مینگهویی: پدر و مادرتان در چین زندگی می‌کنند؟ آیا موقعیتی برای دیدن آنها داشته‌اید؟

یینگ: اغلب با آنها صحبت می‌کنم. پدرم به من هشدار داد که به‌جز مسائل خانوادگی دربارۀ هیچ چیز دیگری پشت تلفن صحبت نکنم. پدرم به یک بیماری کشنده مبتلا بود و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما گذرنامۀ چینی من منقضی شده بود. در تابستان سال 2008 به کنسولگری چین رفتم تا گذرنامه‌ام را تمدید کنم و بتوانم به دیدن پدرم بروم. افراد کنسولگری گفتند که چین میزبان بازی‌های المپیک است و از من خواستند که سه ماه دیگر مراجعه کنم.

سه ماه بعد مراجعه کردم. خانمی پرسید: «شما فالون گونگ را تمرین می‌کنید؟» گفتم: «بله.» به من گفت که باید اظهاریه‎‌ای بنویسم و توضیح دهم که در چه فعالیت‌هایی شرکت کرده‌ام. کاغذی به من داد. من دربارۀ انگیزه‌ام از تمرین فالون گونگ و برخی از تجربیاتم نوشتم.

وقتی پاسخم را دید، به من گفت: «یک دقیقه صبر کن تا با جایی تماس بگیرم.» پس از مدتی طولانی گفت: «نه، تو نمی‌توانی برای بازگشت گذرنامه دریافت کنی. آنها آن را به وزارت امنیت عمومی چین فرستاده‌اند.» پرسیدم: «چرا؟» او پاسخ داد: «نمی‌دانم.»

آزار و شکنجه‌ به خانواده‌ام در چین آسیب رسانده است. یکی از خویشاوندان نزدیک حتی از پاسخ دادن به تماس تلفنی من می‌ترسید و می‌گفت: «هرگز در تماس تلفنی دربارۀ فالون گونگ صحبت نکن. وقتی فالون گونگ را به زبان آوری، تلفن ما به‌طور اتوماتیک کنترل می‌شود. لطفاً دربارۀ فالون گونگ صحبت نکن تا ما بتوانیم به زندگی عادی ادامه دهیم.»

مینگهویی: تمرین‌کنندگان فالون گونگ در افشای آزار و شکنجه و صحبت با مردم دربارۀ تمرین فالون دافا و دلیل مقاوتشان در برابر آزار و شکنجه ثابت‌قدم بوده‌اند. در این روند، آیا هرگز هیچ تردیدی در انتخابت داشته‌ای؟

یینگ: خیر. هرگز لحظه‌ای تردید در مسیر تزکیه‌ام نداشته‌ام. تعداد بسیار زیادی از چینی‌ها در چین و خارج از کشور حقایق را نمی‌دانند و هنوز به دروغ‌های دولت باور دارند. امیدواریم که مردم حقایق را درک کنند و طرز فکرشان را تغییر دهند. برای آنهایی که می‌خواهند زندگی‌شان را تغییر دهند و از سلامتی بهتری برخوردار شوند – اگر بتوانند با رویکردی خالص به حقایق آگاه شوند، پاداشی گران‌بها خواهند گرفت که دریافتش از هرجای دیگری غیرممکن است.

مینگهویی: از به‌اشتراک گذاشتن تجربۀ شخصی خود با خوانندگانمان متشکریم.