اخیرا وضعیت تزکیه ام را بررسی کردم و با نوشتن این تبادل تجربه، با هم تمرین کنندگان در میان می گذارم.

خلاص شدن از ترس از اینکه دیگران به نقاط ضعفم اشاره کنند

دوست نداشتم دیگران به نقاط ضعفم اشاره کنند. هنگامی که دوستم برای ملاقات ما آمده بود، از پسرم خواستم که به او خوشامد بگوید، اما او از اتاقش بیرون نیامد. بعد از اینکه دوستم رفت، پرسیدم که چرا بیرون نیامدی. جواب داد: "چون تو خیلی دلواپس خودت هستی و می خواهی به دوستانت نشان دهی که چقدر فرزندت را خوب تربیت کرده ای. برای این نمی خواستم بیرون بیایم."

در موقعیتی دیگر، تمرین کننده ای برخی اشتباهاتم را متذکر شد. پس از اینکه برایش در مورد خودم توضیح دادم، گفت که سعی می کنم به خودم اعتبار ببخشم. توصیه کرد که نباید تلاش کنم که دیگران مرا بفهمند، در عوض فقط بگویم: "دفعه بعد اشتباهاتم را اصلاح می کنم." پس از آن دیگر نیازی نداشتم که خودم را برای دیگران توجیه کنم و احساس خیلی خوبی داشتم. انگار که بار سنگینی از دوشم برداشته شده بود. نه تنها توجیه نکردن خودم برای دیگران حس بسیار خوبی داشت، بلکه از آن به بعد همه چیز خیلی ساده تر شد.

حالا می فهمم که چرا چند سال پیش در اردوگاه کار اجباری به سختی زجر کشیدم: زیرا خیلی وابسته بودم که به خودم اثبات کنم که هر چقدر شکنجه سخت باشد، به دافا پشت نخواهم کرد.

استاد در "آموزش فا در جلسه با شاگردان آسیا-اقیانوسیه ای" به ما می گویند:

"موضوعی هست که باید به آن توجه کنید: شما در حال اعتبار بخشی به فا هستید، نه اعتبار بخشی به خودتان. مسئولیت یک مرید دافا اعتبار بخشی به فا است. اعتبار بخشی به فا تزکیه است، و چیزی که در روند تزکیه خارج می کنید هیچ چیز غیر از وابستگی به خود نیست؛ نمی توانید به جای این بروید و مشکل اعتبار بخشی به خود را بدتر کنید، حتی اگر این کارتان ندانسته باشد. وقتی به فا اعتبار می بخشید و تزکیه می کنید، این روندی است از خارج کردن "خود"، و فقط زمانی که این کار را انجام می دهید به طور واقعی دارید به خودتان اعتبار می بخشید. زیرا نهایتا مجبورید تمام چیزهای بشری را رها کنید، و فقط بعد از اینکه تمام وابستگی های بشری تان را رها کرده باشید می توانید از همهمه ی مردم عادی قدم بیرون گذارید."

رهایی از افکار بشریِ "خوار شمردن دیگران"

خوار شمردن دیگران مانع از این می شود که یک تمرین کننده نیکخواه باشد. حقیر دیدن دیگری هنگامی که حقایق را برایش آشکار می کنم، ممکن است تاثیری بگذارد که او عاقبت نتواند نجات یابد. قبلا همیشه به آسانی مشکلات و نقاط ضعف دیگران را می دیدم. یک بار همکارانم بر سر موضوعات بی اهمیتی جر و بحث می کردند که ناراحتم کرد. هرچند که فورا دلیلش را پیدا کردم. بر طبق آموزش های استاد، چیزی که شاهد آن بودم تصادفی نبود، پس چرا این قدر احساساتی شدم؟ یک وابستگی را پیدا کردم که عمیقا مخفی شده بود: من کسانی را که برایم دردسر درست می کردند، کسانی را که با عقایدم تطابق نداشتند و یا کسانی را نیکخواهی کافی نداشتند خوار و حقیر می‌‏شمردم.

چند روز پیش یکی از مشتریان از کارم انتقاد کرد. از آنجایی که استاد به ما می گویند که به درون نگاه کنیم و مثبت ها را به جای منفی ها ببینیم، به خودم فرمان دادم که به جنبه های مثبت این مشتری نگاه کنم. همچنین یادآور شدم که نباید به دیده تحقیر به او نگاه کنم و باید بهترین سعی ام را بکنم که درکش کنم. هر چیزی می گفت، بهترین سعی ام را کردم تا طبق درخواستش انجام دهم. خیلی سریع طرز برخوردش را تغییر داد و معقول برخورد کرد.

افکار درست به جای ذهنی نگران

استفاده از موبایل در روشنگری حقیقت خیلی موثر است. اوایل، چون خیلی نگران بودم، سعی می کردم قبل از هر تماسی کاملا آماده باشم. با این کار، قدرت افکار درست برایم کم اهمیت شده بود. بعد از این که تمرین کننده ای به این موضوع اشاره کرد دریافتم که اشتباه است.  

استاد در "آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک" گفته اند:

"بله، درست است. در رابطه با بسیاری از چیزها نباید توسط عقاید و تصورات بشری محصور باشید. ممکن است بگویید که در قبل عادت های خاصی را شکل داده اید، اما آنچه امروز به مریدان دافا بخشیده شده حالت یک موجود خدایی است، و شما باید به سمت حالت یک موجود خدایی پیش بروید. بسیاری از کارها را اگر به آنها با افکار درست بپردازید می توانید به خوبی انجام دهید. البته، تفکر روی مسائل کار شایسته ای است و اشتباهی در آن نیست. اما اگر شما غالبا زمان زیادی را می گذارید که بر روی مسائل فکر کنید و فرصت های بنا کردن تقوای عظیم تان در اصلاح فا را از دست بدهید، آن موقع ضرر شما بیشتر از نفع تان خواهد بود."

آنچه استاد از ما می خواهند انجام دهیم را درک کردم. آن شب ۵۰ پیامک فرستادم و از آن وقت تا الان برای روشن گری حقیقت پیامک می فرستم. از آن وقت از وسیله دیگری برای ارائه نجات به موجودات ذی شعور استفاده کردم.

روشنگری حقیقت در هر جا و هر زمان

هر جا که می روم، مطالب روشنگری حقیقت مناسب را با خود می برم. در موقعیت های متفاوت، به افراد متفاوت چیزهایی که بیشتر برایشان مناسب است می دهم. یکی از همکاران من، همسر یک قاضی بود. در محل کار، از من خواست که بعضی مهارت های بخصوص را به او یاد بدهم. بی هیچ قید و شرطی به او کمک کردم. بسیار از من متشکر بود و اصرار داشت به خانه ام بیاید تا از کمکی که کردم تشکر کند. از این فرصت استفاده کردم تا حقایق را برایش آشکار کنم و از او خواستم که به شوهرش از حقیقت درباره دافا بگوید. از اینکه با خودش مقداری از مطالب را می برد خوشحال بود. گفت که تعدادی از دوستانش نیز تمرین کننده دافا هستند و شوهرش قبلا با "کناره‌گیری از سه سازمان" (کناره گیری از حزب کمونیست چین و ارگان های وابسته، لیگ جوانان کمونیست و پیشگامان جوان) موافقت کرده بود. او باور داشت که فالون دافا خیلی خوب است. از من خواست که نشستن در مدیتیشن با پاهای ضربدر را به او نشان دهم و خودش نیز توانست به آن شکل بنشیند.

فواید بسیار شرکت در مطالعه گروهی فا

اخیرا پسرم را برای مطالعه فا با گروه منطقه مان همراه خودم بردم و فرق بین مطالعه خودم در منزل و مطالعه با گروه را احساس کردم. خصوصا برای پسرم که کوچک است، اهمیت دارد که بداند چگونه باید خود را منضبط کند. اگر شما هم فرزندانی دارید، بهتر است آن ها را برای مطالعه گروهی فا همراه خود ببرید. گاهی اوقات در مطالعه فا با هم تمرین کنندگان، نظر بی قصد یک هم تمرین کننده می تواند به من کمک کند که طرز فکر کهنه و شکل گرفته ای را کنار بگذارم. غیر ممکن است که چنین محیطی را در اجتماع مردم عادی پیدا کنیم.

همچنین، زمانی که می‌خواهیم مطالعه فا گروهی داشته باشیم، با مزاحمت های زیادی روبرو می شویم. مثلا، یک روز درست قبل از ترک خانه، پسرم ناگهان دل درد گرفت. بعد از فرستادن افکار درست کمی حالش بهتر شد. به محض اینکه از خانه بیرون رفتیم، ناخوشی اش برطرف شد. گاهی نیروهای کهن از اعضای خانواده ام استفاده می کنند که با من مداخله کنند، زیرا افکار بشری ام را وسیله قرار می دهند. نیروهای کهن می ترسند که یک بدن را شکل دهیم، چون اگر چنین کنیم، جایی برای پنهان شدن ندارند.

لطفا هر گونه اشتباهی هست اشاره نمایید.