من یک تمرین کننده قدیمی هستم که فا را در سال ۱۹۹۹ به دست آوردم. می خواهم چند رویداد شگفتی را که شاهد آن بوده ام با شما در میان بگذارم.
من به طور غیرقانونی دستگیر شده و به مدت ۹ ماه در یک بازداشتگاه نگه داشته شده بودم. هنگامی که بازداشتگاه را ترک کردم، آن را با افکار صالح ترک کردم چراکه من میتوانم قدرت افکار صالح را حس کنم و تقریبا هر ساعت افکار صالح میفرستم. اگر میدان من پاک نباشد، استاد به من تذکر میدهند و من زمان فرستادن افکار صالح را افزایش میدهم بطوری که بتوانم عوامل بد را قبل از وقوع از بین ببرم.
یک روز، حدود شش افسر پلیس آمدند تا من را دستگیر کنند. در آن زمان در حال فرستادن افکار صالح در آشپزخانه بودم. آنها همه جای خانه را برای پیدا کردن من جستجو کردند، به جز آشپزخانه. بعدها دخترم به من گفت که آنها در واقع به آشپزخانه نیز آمده بودند. من یک تمرین کننده دافا هستم، و من فقط در مسیری که استاد برایم نظم و ترتیب دادهاند قدم بر میدارم. گرچه برخی وابستگی ها را دارا هستم، اما نیروهای کهن نمیتوانند مرا آزار دهند. پلیس پنج یا شش بار به خانه من آمد، و من در اتاق های مختلف میماندم تا افکار صالح بفرستم و بنابراین آنها مرا پیدا نکردند.
سال گذشته، اداره ۶۱۰ قصد داشت که یک فعالیت شستشوی مغزی را ترتیب دهد و تمرین کنندگان را وادار به شرکت در آن نماید. هنگامی که رییس اداره ۶۱۰ به خانه من آمد، من به فرستادن افکار صالح ادامه دادم. با او در مورد حقایق فالون گونگ به مدت حدود دو ساعت صحبت کردم .با او تجربه خود را به اشتراک گذاشتم و او صحبتهایم را پذیرفت. بعدها، من به اداره وی رفتم تا افکار صالح بفرستم و از شگفتیهای دافا برای او حرف بزنم. او گفت: "من دیگر مراقب تو نیستم چراکه این کار از من ساخته نیست"! بسیاری از تمرین کنندگان شروع به فرستادن افکار صالح کردند و فعالیت شستشوی مغزی هیچ وقت انجام نگرفت.
بعد ازظهری که از بازداشگاه برگشتم، آگاهی خود را از دست داده و به زمین افتادم. به اتاق اورژانس منتقل شده و به من گفته شد که فشار خون بالا و بیماریهای قلبی دارم و سرم صدمه دیده است . پزشک به من گفت که دارم به یک گیاه بیحرکت تبدیل میشوم و یا اینکه فلج میشوم. صبح روز بعد حدود ساعت ۸، بلند شدم و کاملا خوب بودم. دکتر، پرستاران ، و تمام اعضای خانوادهام حیرت زده شدند.
سال گذشته، در حالی که در حال باز پس دادن کارمای بیماری بودم، تهوع و گرفتگی عضلات داشتم. درد شدیدی در شکم و پاهایم داشتم. در شب بلند شدم و به خودم گفتم، "من یک تمرین کننده دافا هستم و بدنی الهی دارم؛ به سرعت خوب خواهم شد." به طور معجزه آسایی، درد شروع به فروکش کرد و شکم و پاهایم احساس بهتری پیدا کردند. یک دقیقه بعد، درد کاملا ناپدید شد.
همیشه به تلویزیون، چاپگرها، و پخش کنندههای MP3 به عنوان ابزارهایی جادویی که برای کار دافا استفاده میشوند مینگرم .اگر آنها کار نکنند، هیچگاه فکر نمیکنم که خراب شدهاند. به نظرم آنها قادرند خودشان را درست کنند. روز بعد، دوباره کار می کنند.
لطفاً به هر چیز نامناسب اشاره نمایید.