(Minghui.org) ضرب المثلی است که می‌گوید: "پای راست ترسی از کفش کج ندارد"، به این معنی که یک فرد درستکار از بدگوییهای بی‌اساس نمی‌ترسد. تا زمانی که او بی‌پرده و آشکارا رفتار کند، نباید نگران هیچ شایعه‌ای باشد.

با این حال، برخی از تمرین‌کنندگان، یک دیدگاه افراطی از ضرب المثل بالا دارند. آنها احساس می‌کنند که به عنوان تزکیه‌کنندگان دافا، اصول سطح پایین در جامعه عادی نباید ما را محدود کند. به نظر آنها تا زمانی که قلباً به پاک و درستکار بودن خود باور دارند، نیازی نیست که مراقب طرز رفتار خود باشند. به این ترتیب، وقتی به تعامل بین مردان و زنان می‌رسد، آن را به شکلی خیلی عادی و غیر مهم اداره می‌کنند.

به علت تداوم آزار و شکنجه، برخی از تمرین‌کنندگان به‌اجبار خانه‌ی خود را ترک کردند و در یک اقامتگاه موقت زندگی می‌کنند. با این حال، چنین نظم و ترتیبی در زندگی، می‌تواند به یک مشکل ناخواسته منجر شود. در طول این سالها دیده‌ام و یا می‌شناسم افرادی را، که از جنس مخالف هستند، درست مانند یک زن و شوهر با هم زندگی می‌کنند. آنها همه چیز را با هم انجام می‌دهند و جدا نشدنی به نظر می‌رسند، ولو اینکه برخی از آنها پیش از این ازدواج کرده باشند. از آنجا که هیچ تماس فیزیکی نامناسب وجود ندارد، این تمرین‌کنندگان فکر نمی‌کنند که مشکلی وجود داشته باشد. با این حال، رفتار آنها منجر به تضاد با همسر خود و نیز سوء تفاهم از طرف غیرتمرین‌کنندگان می‌شود. آنطور که من آن را می‌بینم، درک محدود این تمرین‌کنندگان از اصول فا، به زیان‌هایی برای تلاشهای روشنگری حقیقت‌شان انجامیده است، و حتی ممکن است به عواقب جدی منجر شود.

در چین باستان، مردم اعتقاد داشتند که آسمان همه چیز را ارزانی می‌دارد و باید استانداردهای جدی‌ای که در رابطه با رفتار اخلاقی از آنها خواسته شده است را دنبال کنند. از آنجا که زنان و مردان متفاوت آفریده شده‌اند، آنها باید بر این اساس رفتار کنند. زنان می‌بایستی زنانگی و مردان مردانگی داشته باشند. از یک زن انتظار می‌رفت که سه فرمانبردای را رعایت کند، به این معنی که او باید قبل از ازدواج، از پدرش اطاعت کند زمانی که ازدواج کرد از شوهرش، و در هنگام بیوه‌شدن از فرزندان خود حرف‌شنوی داشته باشد. همچنین انتظار می‌رفت که او چهار فضیلت را بجا بیاورد (اخلاق، بیان مناسب، افتادگی و کار ساعیانه). امروزه مردم فکر می‌کنند که این‌ها قید و بندهای معنوی، در جهت تمکین و فضیلت‌های تحمیل شده بر زنان در جامعه فئودالی هستند و در حال حاضر هیچ کس تمایلی به متابعت از آنها ندارد. در دوران باستان، یک مرد درستکار این را می‌دانست که هرگز شایسته نیست که یک مرد و زن، قبل از ازدواج هیچ گونه تماس فیزیکی داشته باشند. توصیه شده ‌بود که مردان به‌ویژه از کنار خانه‌ی افراد بیوه عبور نکنند. در غیر این صورت افراد ممکن است به صداقت و اخلاق او شک کنند.

در تاریخ داستان‌های زیادی در رابطه با این موضوع وجود دارد، که هنوز هم به عنوان درسی برای هدایت ما در این زمینه هستند که مردان و زنان چگونه باید رفتار کنند و با یکدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند.

داستانی درباره‌ی مردی به نام لیوشیا هویی از دوره‌ی بهار و پائیز (۷۷۰-۴۷۶ قبل از میلاد) نقل شده است: شبی بطور اتفاقی با یک زن بی‌خانمان روبرو شد. اینطور بنظر می‌رسید که آن زن بخاطر لباس‌های نازکش از سرما می‌لرزید، لیوشیا، کت خود را به دورش پیچید و او را در بازوانش گرفت تا گرم شود. آنها تمام شب را بدینسان نشستند بدون اینکه هیچ حرکت غیر اخلاقی بین آنها اتفاق بیفتد.

هزاران سال گذشته است، اما هنوز مردم در مورد این داستان صحبت می‌کنند. چون دقیقاً می‌گوید که یک مرد درست، چگونه باید در این وضعیت رفتار کند. تصور کنید، اگر لیوشیا هویی و آن زن خود را تسلیم هوی‌و هوس می‌‌کردند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ در آن صورت آنها درست مثل مردم عادی بودند و نمی‌توانستند اثری از خود در تاریخ به جا بگذارند.

داستان دیگری از سلسله چینگ وجود دارد. مردی به نام یانگ نایوو ارتباط بسیار نزدیکی با خانم بی شیوگو داشت. شایعه بود که بین آنها رابطه‌ای وجود دارد. شوهر خانم "بی" در سال ۱۸۷۳ فوت کرد و پزشکِ مأمور بررسی، حکم داد که علت مرگ ناگهانی او، قتل است. "یانگ" و "بی" هر دو متهم به زنا و قتل شدند. در آغاز، آنها هر دو ادعای بی‌گناهی داشتند و مصر بودند که آنها هرگز شوهر خانم بی را مسموم نکرده‌اند. مقامات محلی آنها را به اجبار زیر شکنجه غیر قابل تحملی قرار دادند، و در نهایت مجبور شدند تا به‌اصطلاح به گناه خود اعتراف کنند. هر دو به مرگ محکوم شدند، اما آنها درخواست تجدید نظر دادند. چهار سال بعد، دادگاه عالی، پس از یک بررسی طولانی تأیید کرد که شوهرِ بی در واقع به علت یک بیماری حاد فوت شده و حکم قبلی را لغو کرد. سرانجام یانگ و بی از زندان آزاد شدند و نامشان پاک و طاهر شد.


اگرچه یانگ و بی، از قتل تبرئه شدند، اما تعامل نامناسب آنها قطعاً نقش مهمی را در محکومیت اولیه‌ی آنها ایفا کرد. اگر آنها از آغاز درست رفتار کرده ‌بودند، چگونه ممکن بود که مردم به آنها مظنون شوند؟ آیا این یک درس بزرگ برای همه ما نیست؟

بنابراین به عنوان مریدان دافا که در جامعه عادی تزکیه می‌کنیم، زمانی که ارتباط بین زن و مرد پیش می‌آید، چگونه باید خودمان را اداره کنیم؟


استاد به ما می‌آموزد: "... او پر از آرمانهای بی‌نظیر است، در حالی که جزئیات کوچک را در نظر می‌گیرد." ("فرزانه"، از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

استاد همچنین اشاره می‌کنند: "موجودات روشن‌بین‌ بزرگ‌ قوانین حاکم بر مردم عادی را مختل نمی‌کنند. هرچه ‌سطح‌ یک‌ موجود روشن‌بین‌ بالاتر باشد، به احتمال کمتری علیه قوانین مردم عادی اقدام خواهد کرد- حتی یک ذره هم آن‌ها را نمی‌شکند." ("سخنرانی پنجم"، جوآن فالون)

استاد برای ما نمونه‌ی صالحی را به جا گذاشته است تا پیروی کنیم. او همواره مرتب و آراسته لباس پوشیده است و به افراد، حس صالح بودن را منتقل کرده است. کتابی هست که درباره‌ی سفرهای استاد برای ارائه سخنرانی‌ها صحبت می‌کند، و این داستان در آن بیان شده است: تعدادی از تمرین‌کنندگان خانم بارها سعی داشتند که در جلسه‌ی عکس گرفتن، بازوی استاد را محکم بگیرند، اما آنها همیشه فاقد توانایی انجام این کار بودند.

استاد همواره به ما یادآوری می‌کنند که نسبت به دیگران با ملاحظه باشیم. قبل از شروع آزار و اذیت، استاد از ملاقات مکرر  با تمرین‌کنندگان اجتناب می‌کردند، که برای جلوگیری از ایجاد هر گونه سوء تفاهم از طرف دولت بود. استاد در سال‌های اخیر روشن ساخته‌اند که تمرین‌کنندگان مرد و زن مجرد در آکادمی فی‌تیان نباید به‌طور سرسری با هم صحبت کنند و یا با یکدیگر قرار بگذارند.


استاد یک بار بیان کردند: "اینجا، فالون دافای ما یک سرزمین پاک است." ("تشریح فا برای دستیاران فالون دافا در چانگ‌چون"، تشریح مضمون فالون دافا)


اگر هر یک از ما جزئیات کوچک را در نظر بگیریم و به شیوه‌ای باز و آشکارا خود را اداره کنیم، برای نیروهای کهن هیچ عذر و بهانه برای آزار و اذیت ما باقی نمی‌ماند. آیا قرار دادن شرایط محکم برای رفتار شخصی‌مان، بازتابی از تعهد ما به جدی بودن در تزکیه در دوره اصلاح فا نیست؟ هرچه نباشد، همه چیز ما به عنوان مرجع برای نسل‌های آینده باقی می‌ماند.


متن فوق تنها برخی از ادراکات شخصی من برای به اشتراک‌گذاری با همه است.