(Minghui.org) در ۱۹ ژوئیه‌ی ۲۰۱۳، یک تمرین‌کننده درحالی که با اسپری پیامی حاوی حقایقی درباره‌ی فالون دافا را در خیابان می‌نوشت، تصویرش توسط دوربین نظارتی خیابان ضبط شد. پس از آن، رئیس پلیس او را به اداره‌ی پلیس فراخواند. اگرچه او را بازداشت نکردند، اما ماشینش به‌طور غیرقانونی توقیف شد.

وقتی به درون نگاه کرد، متوجه شد درخصوص اینکه سخت‌کوشانه به فا اعتبار ببخشد، وابستگي شور و شوق بیش از حد داشت. بنابراین، شیطان از این نقطه‌ضعف او استفاده می‌کرد. در هرحال اعتبار‌بخشی به فا اشتباه نیست! هر گونه غفلت احتمالی او در جریان اعتبار‌بخشی به فا باید از طریق دافا تصحیح شود و او نباید مورد آزار و شکنجه قرار گیرد.

من و این هم‌تمرین‌کننده‌ تصمیم گرفتیم حقیقت در مورد فالون دافا را برای رئیس پلیس روشن کنیم. به این بهانه که می‌‌خواهیم ماشینش را پس بگیریم به اداره‌ی پلیس رفتیم.

رئیس پلیس گفت: "شما این کلمات را با اسپری در خیابانی در حوزه‌ی من نوشتید، 'آسمان حزب کمونیست چین را نابود خواهد کرد' آیا می‌خواهید برایم دردسر درست کنید؟"

پاسخ دادم: "جناب، اجازه دهید توضیح دهم. وقتی دو سال پیش از سر مزار بستگانم به خانه برمی‌گشتم، سر راهم به دو کارگر آجرپزي در روستای دره‌ی کوآری برخورد کردم که از استان گویی‌ژو می‌آمدند. از آنان سؤال کردم که آیا چیزی درباره‌ی آن سنگ بزرگ در کوه‌های شهرستان ژانگ‌بو، بخش پینگ‌تانگ شنیده‌اند که به دو نیم شده و در قسمت شکاف این سنگ چنین نوشته‌‌ای هست، 'حزب کمونیست چین نابود می‌شود.' کارگران تأیید کردند که آن را دیده‌اند."

وقتی متوجه شدم که رئیس درباره‌ی صحت گفته‌های من تردید دارد، ادامه دادم: "در آن زمان، بسیاری از کارشناسان و متخصصین درباره این واقعه تحقیق کردند."

سپس، تمرین‌کننده‌ی دیگر وارد صحبت شد و برای رئیس پلیس توضیح داد که رویداد خودسوزی میدان تیان‌آن‌من ساختگی بود— رژیم برای بدنام کردن فالون دافا آن را صحنه‌سازی کرده بود. وگرنه، چگونه می‌توان این مسئله را توضیح داد که قبل از مشتعل شدن بنزین، آن‌ همه تجهیزات آتش‌نشانی در صحنه حاضر باشند.

همچنین درباره‌ی دادخواهی مسالمت‌آمیز بیش از ده هزار تمرین‌کننده در ۲۵ آوریل ۱۹۹۹، در پکن و انتشار نُه شرح و تفسیر درباره‌ی حزب کمونیست صحبت کردیم.

سپس، رئیس پلیس ساک حاوی مطالب اطلاع‌رسانی درباره‌ی فالون دافا را برداشت و گفت: "این مطالب را خواهم خواند."

آن هم‌تمرین‌کننده‌ ادامه داد: "ما گفتار و رفتارمان را با اصول حقیقت– نیک‌خواهی– بردباری تطبیق می‌دهیم. این جرم نیست که حقیقت را به مردم بگوییم!"

سپس رئیس پلیس گفت: "شما درباره‌ی حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری صحبت می‌کنید. من هم حقیقت را می‌گویم. ماشین‌تان دست عموی شما است. والدین‌تان از من خواستند که چیزی به شما نگویم زیرا نگران هستند که اگر ماشین داشته باشید، ممکن است دوباره دردسر درست کنید."

سپس اضافه کرد: "همیشه فکر می‌کردم تمرین‌کنندگان فالون دافا غیرعادی هستند [چراکه با وجود آگاه بودن از خطر آزار و شکنجه، هنوز می‌خواهند حقیقت را روشن ‌کنند]، اما اکنون درک می‌کنم که چرا آنها نمی‌توانند صرفاً آرام و بی‌صدا در منزل تمرین کنند."

وقتی می‌خواستیم آنجا را ترک کنیم، رئیس پلیس شخصاً ما را تا دم در همراهی کرده و ابراز تمایل کرد که باز هم با ما گفتگو داشته باشد.