(Minghui.org) روزی در ماه می ‌سال ۱۹۹۷، در پارکی نزدیک منزلم قدم می‌زدم. متوجه شدم مردم پیرامون چیزی تجمع کرده‌اند و به آن نگاه می‌کنند. به سمت محل ازدحام رفتم تا از نزدیک‌تر نگاهی بیندازم و آنجا اطلاعات زیادی را درباره‌ی فالون گونگ دیدم.

در آن زمان، انواع متعددی از چی‌گونگ در اطراف‌مان وجود داشت، اما اکثر آنها بابت کلاس، شهریه دریافت می‌کردند. در این فکر بودم که آیا باید یکی از آنها را امتحان کنم یا نه. به حالت حادی از رشد غیرطبیعی استخوان مبتلا بودم و پزشکم توصیه کرده بود که چی‌گونگ را امتحان کنم. برخی از افراد هم ‌می‌گفتند ‌که چی‌گونگ می‌تواند بیماری‌ام را در ظرف مدت چند روز درمان کند، اما تصور می‌کردم آنها شوخی می‌کنند و توجهی نمی‌کردم.

آن روز، همان‌طور که در اطراف پارک قدم می‌زدم، فرد سالمند خوش‌رویی را دیدم که فالون گونگ را به افراد زیادی معرفی می‌کرد. شنیدم که فالون گونگ از افراد هیچ شهریه‌ای تقاضا نمی‌کند، می‌تواند استاندارد اخلاقی شخص را رشد دهد و باعث سلامتی بیشتر فرد شود. با خودم فکر کردم که امتحان آن ضرری ندارد.

آن روز تمرین اول را یاد گرفتم. پس از انجام آن تمرین، حس عجیبی از گرما داشتم و در تمام بدنم احساس آسودگی زیادی می‌کردم. پس از آن، هر روز صبح برای انجام تمرینات به آن پارک می‌رفتم. آن روزها عالی بودند. هیچ کس در محل تمرین حرف‌های بیهوده نمی‌زد و فقط در مورد تزکیه‌‌شان تبادل تجربه می‌کردند.

صادقانه بگویم، درابتدا درباره‌ی تزکیه رویکرد جدی‌ای نداشتم. همچنین فکر نمی‌کردم فالون گونگ بتواند بیماریم را درمان کند. فقط فکر می‌کردم، "هی، چرا که نه؟" و تمرینات را انجام می‌دادم. با این حال، روز به روز، احساس می‌کردم شادتر و بهتر شده‌ام.

حدود شش ماه پیش از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کنم، به‌خاطر بیماریم، نمی‌توانستم هیچ یک از کارهای عادی خانه را انجام دهم. روزی همان‌طور که کف اتاق را جارو می‌کردم، ناگهان پایم بی‌حس شد و نمی‌توانستم به‌هیچ وجه حرکت کنم. شوهرم کمکم کرد تا روی کاناپه دراز بکشم و گفت استراحت کن. با این حال، نیم ساعت بعد، پایم بدتر شد. شوهرم مجبور شد مرا به تختم ببرد. با دوستی که به طب سوزنی وارد بود تماس گرفت. وی پایم را به مدت دو ساعت ماساژ داد، درد داشتم. بعد از آن قادر نبودم هیچ یک از کارهای خانه را انجام دهم، بنابراین شوهرم مجبور بود همه‌ی کارهای خانه را به‌عهده بگیرد و علاوه بر آن سر کار برود و از من نیز مراقبت کند. از اینکه نمی‌توانستم هیچ کاری انجام دهم، غمگین بودم.

با این وجود، حدود یک ماه پس از شروع تمرین فالون گونگ، متوجه شدم که بیماریم ناپدید شده است. حالا بالا رفتن از پله‌ها برایم بسیار آسان بود و وضعیت ذهنیم نیز بسیار بهتر شده بود. بدون هیچ مشکلی می‌توانستم کل کف خانه را جارو بکشم. خیلی هیجان‌زده بودم. با خوشحالی فریاد زدم: "بیماری‌ام از بین رفت، از بین رفت!"

پس از این فریاد شادی، نشستم و به آرامی درباره‌ی وضعیت خودم فکر کردم. متوجه شدم که فالون گونگ کمک کرد تا بیماریم درمان شود و بسیاری از بیماری‌های دیگر مانند سردرد، بی‌خوابی و بیماری‌های زنانه نیز ناپدید شده‌ بودند.

این مقاله را نوشتم تا به مردم کمک کنم متوجه حقیقت فالون گونگ شوند و دروغ‌های افتراآمیز رژیم چین را باور نکنند. امیدوارم که آینده‌ای عالی و شگفت‌انگیز در انتظارشان باشد.