(Minghui.org) مدت ۱۰ سال است که در حال تمرین تزکیه در فالون دافا هستم. در آغاز رشد چشمگیری داشتم. بسیاری از چیزهایی که خیلی به آنها وابسته نبودم به‌سرعت برداشته شدند. برای مثال دیگر مانند گذشته به پول و غذا وابسته نبودم و موفق شدم وابستگی احساسات به فرزندانم را رها کنم. با نگاهی به گذشته، کیفیت مادرزادی‌ام به نظر خوب بود، اما صعود به سطحی بالاتر برایم خیلی سخت بود. 

زمانی که می‌خواستم سطحم را ارتقا دهم، بسیاری از وابستگی‌ها به‌شکل فوق‌العاده سرسختانه‌ای به سطح آمدند که باعث مداخله‌های زیادی در زندگی روزانه‌ام شدند. در بین آن‌ها، وابستگی شدیدی به شهرت داشتم.  

دیگران مرا فرد بسیار سخاوتمندی می‌دانستند. هروقت کسی درخواستی داشت همیشه قول کمک می‌دادم. فرقی نمی‌کرد که آن وضعیت درستی بود یا نادرست، یا اینکه توانایی‌اش را داشتم یا نداشتم. به دلیل اینکه به‌شدت نگران شهرتم بودم و می‌ترسیدم که دیگران فکر کنند، سخاوتمند نیستم، قول می‌دادم کمک کنم.

سعی می‌کردم فروتن باشم و جلب توجه نکنم. با این حال، بعد از شروع آزار و شکنجه موقعیت اجتماعی‌ام خراب شد و درآمدم از بسیاری از هم‌کلاسی‌های سابقم  که مدیران شرکت یا صاحبان کسب و کار بودند، پایین‌تر آمد. هر وقت با آنها دور هم جمع می‌شدیم احساس حقارت و پست بودن می‌کردم. اغلب به‌خاطر موقعیت‌ام  ناراحت بودم و زمان مواجهه با تضادها، پریشان می‌شدم.  

در جستجوی فرصت‌هایی برای کسب شهرت تلاش بسیاری کردم. بیش از ده‌ها بار فکر شروع کسب و کار شخصی به ذهنم آمد. با این حال هر بار که این اتفاق ‌می‌افتاد، با من مداخله می‌کرد و باعث می‌شد سه‌کارم را به‌خوبی انجام ندهم و همواره پس از آن افسوس می‌خوردم. 

نگاه به درون

با مطالعۀ فا درک کردم که زندگی‌ام برای تزکیه است و اینکه باید از نظم و ترتیب‎های استاد پیروی کنم، و همچنین بین جنبه‌های مختلف زندگی‌ام تعادل برقرار کنم. با این حال به‌دلیل این وابستگی شدید به شهرت، بارها و بارها منحرف شدم و مقدار زیادی از وقت با ارزشم بیهوده تلف شد. 

سرانجام متوجه شدم که دیگر هیچ علاقه‌ای به مشهور شدن ندارم، اما پس از آن به تحسین شدن در میان تمرین‌کنندگان وابسته شدم. همیشه به مطالعه گروهی می‌آمدم و درباره تجربه تزکیه‌ام صحبت می‌کردم. به‌تدریج، خودم را مانند یک "رهبر" می‌پنداشتم. 

متوجه این موضوع نشده بودم تا اینکه یکی از تمرین‌کنندگانی که به ندرت در مطالعه گروهی حضور می‌یافت، در طول مطالعه گروهی خیلی صحبت کرد. از اینکه که به نظر می‌رسید جای مرا گرفته، ناراحت شدم. اگرچه چیزی نگفتم، اما به‌طور احمقانه‌ای بر یافتن نقاط ضعفش تمرکز کردم.

بعداً آرام شدم و متوجه وابستگی‌های وحشتناکم به شهرت و حسادت شدم.

زمانی‌که مقالاتی به وب‌سایت مینگهویی ارائه کردم، وابستگی‌ام به شهرت کاملاً نمایان شد. در آغاز، خیلی فروتن بودم و فقط بیشترین سعی خود را می‌کردم تا تجربه تزکیه‌ام را به اشتراک بگذارم. سپس وقتی چند مقاله از من منتشر شد، مغرور شده و به خودم افتخار می‌کردم. پس از آن هر زمان کامپیوتر را روشن می‌کردم، اول بررسی می‌کردم که ببینم آیا مقالاتم منتشر شده است.

نگرشم به‌طور کامل عوض شد و از فردی فروتن به فردی مغرور تبدیل شدم. بجای نوشتن مقالات برای غنی‌سازی وب‌سایت، آنها را فقط به‌خاطر این  می‌نوشتم که منتشر شوند. ذهن پاکم را حفظ نکردم و وابستگی شدیدی به اعتباربخشی به خودم رشد دادم.

در حقیقت، حتی اگر کسی برخی از توانایی‌ها را دارد، آن توانایی‌ها توسط استاد اعطا شده‌اند. اما بعضی از تمرین‌کنندگان بر این باورند که خودشان توانایی یا استعداد به‌خصوصی را رشد داده‌اند.

متوجه شدم که وابستگی‌ام به غرور به افراطی دیگر رفته و فهمیدم که سطح شین‌شینگم سقوط کرده بود. [مقالات را] با هدف اعتباربخشی به خودم می‌نوشتم. بنابراین چگونه ممکن بود در پایان چیزخوبی باشد؟

همسرم پیشنهاد کرد که نام مستعارم را عوض کنم. به او گفتم که اگر از نام دیگری استفاده کنم، شناخته نمی‌شوم. اشتباهاً فکر می‌کردم که از طریق این کار شهرتی کسب کرده‌ام. اگر نام مستعارم را تغییر می‌دادم، آیا شهرتم را از دست نمی‌دادم؟

هر زمان توسط وابستگی‌ام به شهرت پریشان و آشفته می‌شدم، سعی می‌کردم با مطالعه فا جواب را پیدا کنم. اما این روند همیشه مانند کندن لایه‌ای از پوست پیاز به نظر می‌رسید. فقط همانطور که از شر بخشی از آن وابستگی در سطح رها می‌شدم، می‌فهمیدم که این وابستگی ریشه عمیق‌تری دارد! همین امر تشخیص واضح وضعیت تزکیه‌ام را سخت می‌کرد.

این وابستگی قوی، تعهدم را در انجام سه کار تحت تأثیر قرار داده بود. بنابراین خیلی نگران و پشیمان شده بودم. متعجب بودم که چرا نمی‌توانم از چنین چیز کوچکی رها شوم و چرا مجبور بودم بارها و بارها با آن روبرو شوم. تصوارتم درباره این به‌اصطلاح شهرتم گاهی اوقات حتی قوی‌تر می‌شد. عمیقاً ناراحت شده بودم و نمی‌دانستم که چگونه در تزکیه شخصیتم به جلو حرکت کنم.

دستیابی به موفقیت

پس از اینکه چندین بار درونم را جستجو کردم، در نهایت مسئله‌ای که پریشانم کرده بود را کشف کردم و افکارم را کنترل کردم. این وابستگی قوی‌ام به خود بود که در طول زندگی‌های بیشمار تشکیل شده بود. این "خود کاذب" من خیلی مغرور بود؛ آن همواره سرسختانه خودش را بزرگ و خیلی هوشمند در نظر می‌گرفت. به همین دلیل نمی‌توانستم در مقابل کمی انتقاد مقاومت کنم. در‌غیر‌اینصورت این "خود کاذب" رنج می‌برد.

از آنجایی که خودم را خیلی بزرگ درنظر می‌گرفتم، همواره به‌دنبال فرصت‌هایی برای خودنمایی بودم. هرگز نمی‌توانستم از آن رها شوم! بدتر از همه این بود که حتی به‌طرز مسخره‌ای فرصت‌هایی برای خودنمایی و اثبات خود ایجاد می‌کردم. برای مثال، یکبار هیچ‌کس متوجه نشد که مقاله‌ای که من نوشته بودم در مینگهویی منتشر شده بود، بنابراین در مطالعه گروهی فا ، عمداً به همه می‌گفتم که من آن را نوشته‌ام.

با نگاهی به گذشته، متوجه شدم که همواره سعی داشتم در جامعه عادی برجسته باشم و به دیگران ثابت کنم که خیلی توانا هستم. اغلب تا جایی آزار ‌می‌دیدم که شرایط خیلی ناامیدکننده می‌شد و اشتباهات خیلی مسخره‌ای مرتکب می‌شدم.

استاد بیان می‌کنند:

"همچنین می‌خواهم به شما بگویم که سرشت شما در گذشته واقعاً بر اساس خودپرستی و خودخواهی بود. از حالا به بعد هر آنچه که انجام می‌دهید، اول باید دیگران را در نظر بگیرید تا این که روشن‌بینی درست ازخودگذشتگی و نوع‌دوستی را کسب کنید. بنابراین از حالا به بعد هر آنچه که انجام می‌دهید یا هر آنچه که می‌گویید، باید دیگران- یا حتی نسل‌های آینده- را هم‌راه با ثبات همیشگی دافا در نظر بگیرید." ("کوتاهی نداشتن در سرشت بودایی" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

به‌منظور وارد شدن به جهان جدید، باید همه افکار خودخواهانه را رها کنیم. این آزمونی حیاتی برای همه است. جهان جدید کاملاً با نیات و اعمال فداکارانه هم‌سو است، بنابراین در طول تزکیه‌مان باید به‌طور بنیادی خودخواهی را رها کرده و ازخودگذشتگی را رشد دهیم، در غیر اینصورت قادر نخواهیم بود به موجوداتی در کیهان جدید تبدیل شویم.    

بعد از آگاه شدن به این مسئله، برتری و غرور "خود کاذب" را از بین بردم. سپس احساس کردم که فردی بسیار معمولی با نگرش یک فرد عادی بودم. هر چیزی توسط دافا اعطا می‌شود و ما باید به‌خاطر این فرصت نیل به رستگاری حقیقی سپاسگزار باشیم! از زمانی که این را درک کردم، دیگر نگران وابستگی‌های جزئی‌ام به شهرت، بدست آوردن و ازدست دادن نبودم. 

به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، اگر بر انجام سه‌کار با نگرشی خالص تمرکز کنیم، مداخله خیلی کمتری خواهیم داشت. هم‌اکنون در مرحله نهایی اصلاح فا هستیم و زمان خیلی سریع در حال گذر است! هنوز هم افراد بسیاری هستند که حقیقت را نمی‌دانند.

به‌منظور کمک به نجات افراد بیشتر، باید خودمان را به‌خوبی تزکیه کنیم و وابستگی‌ به خودمان را رها کنیم. تنها پس از آن قادر خواهیم بود از خرد و توانایی اعطا شده به ما توسط دافا به‌طور کامل استفاده کنیم. 

این فقط درکم در سطح فعلی‌ تزکیه‌ام است. لطفاً اگر چیز نامناسبی وجود دارد مرا تصحیح کنید.