فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

از تمرین فالون گونگ مزایای بسیاری را تجربه کرده‌ام

1 نوامبر 2014

(Minghui.org) من تمرین فالون دافا را در مارس سال ۱۹۹۶ شروع کردم. قبل از آن از فشار خون بالا، آنژین صدری، آماس کیسه صفرا و ناخوشی‌های دیگر رنج می‌بردم که هر دوی طب چینی و غربی را به چالش کشیده بود.

خوشبخت بودم که توانستم فیلم سخنرانی استاد لی هنگجی را در محلی که کار می‌کردم، تماشا کنم. بلافاصله جذب آن شدم و متعجب بودم، "چرا این استاد متفاوت از دیگران هستند؟" مجاب شدم که همچنان به تماشا کردن ادامه دهم و هر سه سخنرانی استاد را دیدم: سخنرانی‌های جینان، دالیان و گوانگژو.

بدنم در طول آن زمان تغییراتی عظیمی را تجربه کرد. در عرض سه روز، احساس کردم که ذهنم خیلی روشن و شفاف شده است و فشار خونم دیگر مثل گذشته بالا نبود. مصرف قرص‌هایم را متوقف کردم و زمانی که دو روز بعد فشار خونم را با دستگاه فشار خون بررسی کردم  با دیدن اینکه فشار خونم بالا نرفته بود، شگفت‌زده شدم.  

کاملاً متقاعد نشدم بنابراین فشارخونم را دوباره اندازه‌گیری کردم. همان بود. کاملاً مطمئن بودم که فشار خون بالا که برای سال‌ها مرا به ستوه آورده بود در نتیجه تماشای سخنرانی‌های استاد ناپدید شده بود. خیلی خوشحال بودم که دیگر نیازی به مصرف قرص‌های فشار خونم نداشتم.

من تمام داروها و دستگاه فشار خونم را جمع کردم و از دست آن‌ها خلاص شدم.

همان‌طور که به تمرین فالون گونگ ادامه می‌دادم، بیماری‌های دیگرم نیز به‌تدریج ناپدید شدند. سالم شدم و نیازی به مصرف دوباره دارو نداشتم.

پس از اینکه اتوموبیلی با من برخورد کرد صدمه ندیدم

من و تمرین‌کننده دیگری در تاریخ ۷ دسامبر ۱۹۹۷ در حال دوچرخه سواری بودیم. همانطور که ما از اداره پست عبور می‌کردیم متوجه ماشینی شدم که در مسیر دوچرخه پارک کرده بود، بنابراین از کنار آن عبور کرده و بدون توقف ادامه دادیم. ماشین با سرعت زیاد بیرون آمد و دوستم را به پیاده‌رو پرتاب کرد.

همانطور که به اطراف نگاه کردم، راننده بطور ناگهانی چرخ ماشین را چرخاند و به سمت من رانندگی کرد. قبل از توقف ماشین حدود ۶ متر کشیده شده بودم. با این حال احساس کردم در یک خانه نرم صورتی که خیلی راحت بود دراز کشیده‌ام. احساس کردم پشتم زمین را لمس کرد اما هیچ چیز دیگری احساس نکردم.

زمانی که چشمانم را باز کردم، متوجه شدم که زیر ماشین میخکوب شده‌ام. تمام وزن ماشین را بر روی خودم احساس می‌کردم و نمی‌توانستم نفس بکشم.

ناگهان فکر کردم: "من یک تمرین‌کننده فالون گونگ‌ هستم و مشکلی نخواهد بود." عابرین کمک کردند و مرا از زیر ماشین بیرون کشیدند. زمانی که توانستم بایستم خیلی آرام و راحت بودم.

یک نفر می‌خواست مرا برای معاینه به بیمارستان ببرد. گفتم نیازی نیست، من خوبم." او سعی کرد مرا متقاعد به رفتن به بیمارستان کند و گفت چون مقصر نیستم راننده مجبور است به‌خاطر این تصادف غرامت بپردازد. گفتم: "من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم و حالم خوب خواهد شد. راننده از روی قصد به من نزد. نباید مشکلی برای او ایجاد کنم. شاید من از زندگی قبلی به او بدهکار بوده‌ام و اکنون زمانش بود که به او بازپرداخت کنم.   

مرد جوانی دستم را گرفت و گفت: "از شما سپاسگزارم!" نمی‌دانستم که او چه کسی بود— او احتمالاً راننده بود. پاسخ دادم: "نیازی به تشکر نیست."

لباس‌هایم پاره پاره شده بود و دوچرخه‌ام شکسته شد، با این حال صدمه ندیدم.

زمانی که به خانه برگشتم ناگهان از گریه منفجر شدم و جلوی عکس استاد زانو زدم. مکرراً فریاد زدم: "استاد" نمی‌توانستم قدردانی‌ام را کاملاً بیان کنم و تنها یک کلمه در ذهنم ظاهر شد – "استاد!"

فالون گونگ به من کمک کرد که استاندارهای اخلاقی‌ام را بهبود بخشم

از زمانی که فالون گونگ را تمرین می‌کنم خصوصیات اخلاقی‌ام بهبود یافته است. زمانی که برای خرید می‌روم اغلب پول اضافه به من برمی‌گردانند. هر زمان این اتفاق می‌افتد، فکر می‌کنم: "من می‌بایست برطبق اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری عمل کنم." بنابراین همیشه پول اضافی را برمی‌گردانم، که پیش از این هرگز این کار را نمی‌کردم.

مدیر مدرسه به من گفت: "استاندارهای تو بی‌عیب و نقص است،" و سال گذشته برایم ترتیبی داد که مسئول مراقبت از کارت‌های پرداخت بانکی دانش‌آموزان برای کافه تریا و سوپرمارکت درمدرسه باشم.

زمانی که وظیفه جدیدم را شروع کردم، مشکلی در ارتباط با کامپیوتر وجود داشت: همیشه یک تاریخ را نشان می‌داد، ۱ ژانویه ۲۰۰۵.

بعد از اضافه کردن پول به کارت‌های پرداخت دانش‌آموزان دریافتم که تاریخ اشتباه است. بلافاصله با شرکت مسئول تماس گرفتم و کامپیوتر را درست کردم.

چند روز بعد همان مسئله دوباره اتفاق افتاد و شرکت مجبور بود کسی را بفرستد تا آن را درست کند. اما چند روز بعد دوباره از کار افتاد. مردی از آن شرکت گفت که مشکلات بزرگی در ارتباط با ماشین شارژ پول وجود دارد. او یک عدد جدیدش را آورد و مشکل حل شد.

زمان خیلی پرتنشی برای من بود، نمی‌توانستم به دقت پول پرداختی توسط دانش آموزان را ثبت کنم. به مدیر گفتم که در نتیجه مشکلات کامپیوتری آنچه که ثبت شده است به مراتب بیشتر از پولی است که جمع‌آوری کرده‌ام. مدیر به من گفت نگران نباش و گفت که آن‌ها اطمینان دارند که اسنادشان با مقدار پولی که جمع‌آوری کرده‌ام مطابقت می‌کند.

تفاوت ده هزار یوآن بود و اگر فالون گونگ را تمرین نمی‌کردم، آن پول را به جیب می‌زدم و هیچ کسی متوجه نمی‌شد. اما از زمانی که شروع به پیروی از اصول دافا کردم، هرگز از منافع دیگران استفاده نکرده‌ام.

اتفاق دیگری شین‌شینگم را آزمایش کرد. دانش‌آموزان معمولاً از اسکناس‌های تاخورده و فرسوده استفاده می‌کردند، بنابراین ماشین بررسی پول آن را به‌عنوان تقلبی می‌خواند. در موقعیتی، تعدادی افراد مجبور به بارگذاری مجدد کارت‌های خود بودند. من مبادلات را با دقت تماشا نکردم و یک اسکناس ۱۰۰ یوآنی تقلبی استفاده شد.

زمانی که داشتم آن را پرداخت می‌کردم، متصدی مربوطه اشاره کرد که آن اسکناس تقلبی است. بعد از اینکه مطمئن شدم تقلبی است، بلافاصله آن را پاره کردم. دو کارگر دیگری که حضور داشتند شوکه شدند و هر دو سریعاً فریاد زدند: "آن را پاره نکن!"

یکی از آن‌ها پیشنهاد کرد که اگر ما آن اسکناس را با نوار چسب کنار هم بچسبانیم هنوز می‌توانیم از آن استفاده کنیم. گفتم: "آن اسکناس تقلبی اینجا متوقف خواهد شد. من اجازه نخواهم داد که به فرد دیگری آسیب بزند." آن را به قطعات کوچک پاره کردم به‌طوری که نمی‌توانست دوباره بهم وصل شود. سپس ۱۰۰ یوآن از جیبم بیرون آوردم و آن را در کشو گذاشتم.

کارگران گفتند من نباید به مدرسه بازپرداخت کنم، چراکه مدرسه باید پاسخگوی آن باشد. به آن‌ها گفتم، به‌دلیل اینکه من اسکناس بدی را پذیرفته‌ام، من باید به‌خاطر آن جبران کنم.

آن حادثه بعداً توسط کارکنان مور بحث قرار گرفت، آن‌ها اعمال و رفتارم را قابل تقدیر در نظر ‌گرفتند. همکارانم اکنون خودشان به‌عینه دیده‌اند که تمرین‌کنندگان فالون گونگ پایبند به اصول اخلاقی و درستکار هستند.