(Minghui.org) این آرزوی مقدس دیرینه‌ام بود که در مسیر تزکیه‌ام در کار یادگیری مهارت‌های کامپیوتری درگیر شده‌ام تا بتوانم در راه‌اندازی مکان‌های تهیه مطالب کمک کنم، یاد بدهم که چگونه از سیستم‌های مختلف استفاده کنند و این مهارت‌ها را به سایر تمرین‌کنندگان منتقل کنند.

۱. تزکیه مهربانی و بردباری

هنگامی که در آوریل ۲۰۱۴، سیستم‌های کامپیوتری‌مان را به‌روزرسانی کردیم، به مقدار بسیار زیادی بر حجم کار تمرین‌کنندگان در تیم فنی افزوده شد. در منطقه‌مان به‌خاطر آموزش افراد درخصوص ارائه پشتیبانی فنی به تمام مکان‌های تهیه مطالب، تحت فشار بودیم.

اواخر سال ۲۰۱۳، برای این کار پیش‌قدم شده بودم و به سایر تمرین‌کنندگان گفتم. بااین‌حال، آنها درک و وابستگی‌های مختلفی داشتند که ما را از انجام آن تحت عنوان یک بدن باز داشت. در سال ۲۰۱۴، هنگامی که سرانجام زمان آن رسید که سیستم به‌روزرسانی شود، تمرین‌کنندگان بسیار مضطرب شدند. وضعیت، زمانی آشفته شد که تمرین‌کنندگان خواستند سیستم خودشان را ارتقا دهند و یاد بگیرند که چگونه از آن استفاده کنند.

همه چیز به زودی حل و فصل شد. برخی از تمرین‌کنندگان نحوه ارتقا سیستم را آموختند و مهارت‌های آموزشی من بهبود یافت.

با‌این‌حال، هنگامی که مهارت‌های فنی بسیار اساسی‌تری مورد نیاز بود، برخی از تمرین‌کنندگان علاقه‌مندی دراین‌خصوص را از دست داده و در انجام آن سست شدند. برخی از تلاش دست کشیدند و دیگر کمکی دراین زمینه نکردند. من آکنده از خستگی، ناامیدی و غم و اندوه شدم.

استاد بیان کردند:

«آیا پی می‌برید تا هنگامی که یک تزکیه‌کننده هستید، در هر محیطی یا تحت هر شرایطی، از هر دشواری یا چیزهای ناخوشایند که با آن مواجه می‌شوید، حتی اگر شامل کار برای دافا باشد یا مهم نیست فکر می‌کنید چقدر خوب و مقدس هستید، برای از بین بردن وابستگی‌های شما و نشان دادن سرشت اهریمنی‌تان استفاده خواهم کرد به‌طوری که آن بتواند از بین برده شود، برای اینکه بهبود و پیشرفت شما مهم‌ترین است.» («فهم بیشتر» از اصول برای پیشرفت بیشتر)

باید به درون نگاه می‌کردم. متوجه شدم دلیل اینکه برخی از تمرین‌کنندگان دست از تلاش برداشتند این بود که من برای موفقیت بیش از حد بی‌تاب و ناشکیبا بودم. برای اینکه کارها را برای خودم ساده‌تر کنم، مسئولیت بسیار زیادی را بر تمرین‌کنندگان مسن تحمیل کردم که دارای دانش فنی اندکی بودند. مصمم شدم که تب و تاب و عصبیت را رها کرده و مهربانی و بردباری بیشتری داشته باشم.

اقدام به آموزش تمرین‌کنندگان به روش‌هایی کردم که در راستای توانایی‌ها و شرایط تزکیه آنها بود. مادامی‌که کسی تمایل به یادگیری داشت، با تمام قلبم برای آموزش او تا زمانی که لازم بود، مصمم می‌شدم، یعنی تا زمانی که او احساس کند به‌راحتی قادر به نصب سیستم جدید است. وقتی با تمرین‌کنندگان مهربان بودم،  احساس آرامش بیشتری می‌کردند، تحت فشار نبودند و در مهارت‌های خود اعتمادبه‌نفس بیشتری داشتند.

این درواقع روندی برای تزکیه من بود. برخی از تمرین‌کنندگان در ابتدا اشتیاق نشان دادند، اما به‌زودی علاقه خود را از دست دادند. برای آموزش آنها به خانه‌هایشان رفتم، فکر کردم: «تا زمانی که مرا از خانه بیرون نکردید، سراغ شما خواهم آمد.»

این تمرین‌کنندگان با مشاهده اصرار من، دست رد به سینه من نزدند و به تلاش‌های خود ادامه دادند. برخی از تمرین‌کنندگان بی‌دقت بودند و یادداشت‌هایی را که در طول آموزش نوشته بودند گم کردند. در یافتن یادداشت‌ها به آنها کمک کردم و آموزش را ادامه دادم.

یک تمرین‌کننده از سطح تحصیلات اندکی برخوردار بود و من هرگز فکر نمی‌کردم قادر شود نحوه نصب نرم‌افزار کامپیوتر را یاد بگیرد. او را تشویق به تلاش کردم و از عهده آن برآمد.

متوجه شدم که آموزش تمرین‌کنندگان بسیار دشوار است. طولی نکشید که بدنم دچار علائم کارمای بیماری شد. برخی زمان‌ها می‌خواستم زبان به شکایت بگشایم، اما مدام به خودم می‌گفتم که نگران نباشم از اینکه چه تعداد بسیاری از تمرین‌کنندگان مهارت‌های فنی لازم را یاد می‌گیرند. مصمم شدم به انجام کاری که لازم است ادامه دهم.

استاد بیان کردند:

«... فقط با تحت تأثیر قرانگرفتن قلب‌تان قادر خواهید بود تمام وضعیت‌ها را اداره کنید.» («آخرین وابستگی (های)تان را از بین ببرید» از اصول برای پیشرفت بیشتر ۲)

۲. بیاموزم آرام باشم و «نه» بگویم

با گذشت زمان، برخی از تمرین‌کنندگان بیش از حد به من وابسته شدند، حتی مواقعی که خودشان می‌توانستند مشکل را با کمی تفکر و تلاش حل کنند. اداره این موضوع برایم کاملاً دشوار بود. نگران بودم از اینکه، اگر به آنها کمک نکنم، ممکن است از مشکل اجتناب کرده و تسلیم شوند. از سوی دیگر، اگر کمک به این شیوه را ادامه دهم، ممکن است بیش از حد به من وابسته شوند و قادر به طی مسیرشان نباشند، که هم‌راستا با فا نیست. با تمام این مسائل، درحال مواجهه با محدودیت فیزیکی بودم. باید روند را تغییر می‌دادم.

یک روز سه‌شنبه برای کمک به گروهی از تمرین‌کننده‌ها در رفع مسائل‌شان برنامه‌ریزی کردم. اما شب قبل، احساس سرگیجه داشتم و دچار استفراغ شدم. این شکل از آزار و اذیت را نفی کردم و برای از بین بردن تداخل افکار درست فرستادم.

روز بعد، کمی احساس بهتری داشتم و به سراغ گروه مزبور رفتم. آنها با مشاهده من که طبق معمول نبودم، از من جویا شدند که چه اتفاقی افتاده است و درک‌های خودشان را با من به اشتراک گذاشتد. یکی گفت: «شاید زمان آن است که کارها را رها کنید. تمرین‌کنندگانی که دارای مهارت‌های فنی بودند به مدتی طولانی بیش از حد سرشان شلوغ بوده است. آنچه آنها لازم دارند این است هرچه انجام می‌دهند را رها کرده و فا را با ذهنی آرام مطالعه کنند.»

نمی‌دانستم چگونه می‌توانم هر آنچه درحال انجام آنها هستم را رها کنم. این تمرین‌کنندگان در انتظار کمک من هستند. در یک مقاله تبادل تجربه که مطالعه کردم، گفته شد که فرد قبل از تعمیر کامپیوتر باید شین‌شینگ خودش را تزکیه کند. من این موضوع را در تزکیه خود جدی نگرفتم. آنچه تمرین‌کنندگان درخصوص «رهاکردن» گفتند هشداری برایم بود تا درباره خودم فکر کنم.

یک مکان تهیه مطالب را از ابتدا راه انداخته بودم. هر گاه مسئله‌ای وجود داشت، برای کمک به آنجا می‌رفتم. به مدت سه سال این کار را به‌طور منظم انجام داده بودم.

یک بار که این مکان دچار بسیاری از مشکلات فنی شد؛ تمرین‌کننده مسئول به طور معمول، از من درخواست کمک کرد، بنابراین هرکاری را که در دست داشتم رها کردم و به آنجا رفتم. به نظر می‌رسید هرچه  بیشتر کمک می‌کردم، مشکلات بیشتری رخ می‌دادند.

تمرین‌کنندگان حاضر در آن مکان و من با هم  افکار درست فرستادیم. بلافاصله متوجه شدم که آنها افکار درست را جدی در نظر نمی‌گیرند و فقط حرکات را انجام می‌دهند. واقعاً ناراحت شدم و با فریاد به تمرین‌کننده مسئول گفتم: «من تمام وقتم را در اینجا صرف کمک به شما می‌کنم اما شما هنوز این‌قدر حواس‌پرت هستید. هر کاری دوست دارید انجام دهید. من می‌خواهم استراحت کنم.»

این صحبت‌ها به تمرین‌کننده مسئول یادآوری کرد به درون نگاه کند. او همچنین با گروه درباره نحوه نگاه به درون تبادل نظر کرد. هرچند آنها هنوز هم برای حل برخی از مسائل نیاز به کمک فنی داشتند، اما بهبود چشمگیری در تزکیه شین‌شینگ کسب کردند، به‌ویژه در رها کردن وابستگی تکیه بر دیگران. این حادثه به من نیز کمک کرد تا بیشتر درباره خودم بیندیشم.

جانگ مرد جوانی بود که نحوه نصب سیستم را یاد گرفته بود اما بعدها به کارش ادامه نداد. تمرین‌کننده‌ای دیگر به نام لی، هرگز نصب و راه‌اندازی سیستم را نیاموخت. هنگامی که وب‌سایت مینگهویی به ما اطلاع داد که نسخه جدید فایرفاکس را به‌روزرسانی کنیم، لی دستورالعمل آن را پیگیری کرد و فایرفاکس را با موفقیت به‌روزرسانی کرد.

از سوی دیگر، جانگ بااینکه به‌سختی تلاش کرد، نتوانست نسخه‌های مورد نیاز را نصب کند. مرا پیدا کرد و سیستم را ارتقا داد. طی یک تبادل تجربه، از او پرسیدم به هنگامه مواجه‌شدن با مشکلات فنی چه اتفاقی افتاد. «آیا در ابتدا به فکر من فکر افتادی یا استاد؟»

او گفت: «به فکر تو افتادم.»

به خودم برگشتم و درباره خودم فکر کردم. آیا این یک مشکل فنی بود یا مشکلی در تزکیه من؟ آیا این درست است که آنها نمی‌توانند مشکلات فنی را بدون من حل کنند؟ بدون حمایت استاد چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

آرام شدم، فا را مطالعه کردم و از خودم پرسیدم که چرا این‌قدر مشغول هستم که حتی زمان برای مطالعه فا و انجام تمرینات ندارم. آیا به‌خاطر این است که در یک پروژه فنی درگیر شدم؟

به‌تدریج متوجه شدم که به «خود» وابسته هستم. در ابتدا برای آموزش دیگران با صبر و حوصله به‌درستی عمل کردم. وقتی دراین زمینه مورد حمایت قرار گرفتند و اهمیت یادگیری مهارت‌های فنی اساسی را درک کردند، باید آنها را تشویق می‌کردم که به‌جای اینکه هر زمان در مواجهه با مشکلات نزد من بیایند، روی خودشان تکیه کنند. درک محدود من برای تمرین‌کنندگان در مسیر تزکیه‌شان مانع ایجاد کرد و من نیز از نظر فیزیکی دچار فرسودگی شدم.

با نگاهی عمیق‌تر، متوجه شدم که من نیز نگران بودم از اینکه آنها قادر به اداره آن نباشند. درواقع، باور من به استاد و فا و اعتماد من به توانایی تمرین‌کنندگان در انجام این کار در سطح پایینی بود.

استاد برای همه ما مسیرهای تزکیه را ترتیب داده‌اند. باید فقط خودم را به‌خوبی تزکیه کنم و یک بدن را هماهنگ کنم. هر یک از وابستگی‌های بشری و افکار خودخواهانه ما با سایر تمرین‌کنندگان و اصلاح فای استاد تداخل ایجاد می‌کند.

استاد بیان کردند:

«حقیقت را به شما می‌گویم، تمام روند تزکیه، روند دائمی رهاکردن وابستگی‌های بشری است.» (جوآن فالون)

«یک تزکیه کننده هیچ الگویی ندارد، مسیری که هر شخص برمی‌گزیند متفاوت است، زیرا بنیان و اساس هر شخص متفاوت است، اندازه وابستگی‌های گوناگون آنها متفاوت است، مشخصات وجودی‌شان متفاوت است، شغل‌شان در بین مردم عادی متفاوت است، محیط خانواده‌شان متفاوت است و مانند آن. این عوامل مشخص می‌کند که مسیر تزکیه هر شخص متفاوت است، چگونگی خلاص‌شدن‌ از دست وابستگی‌های‌شان متفاوت است و اندازه وابستگی‌های‌شان متفاوت است. بنابراین بسیار مشکل است که در بین نشانه‌های چیزها، مسیری را پیدا کرد که دیگران ساخته‌اند و حتی احتمال اینکه یک شخص مسیری پیموده‌شده را پیدا کند کم‌تر است. اگر واقعاً مسیرهای ازپیش ساخته شده و راه‌های بدون کوشش وجود می‌داشت، حتماً آن تزکیه نمی‌بود.
(«مسیر» از اصول برای پیشرفت بیشتر ۲)

به تدریج، از این تصور رها شدم مبنی‌بر اینکه مسائل بدون من حل نمی‌شوند و تمرین‌کنندگان را تشویق کردم تا مشکلات را خودشان اداره کنند.

زمانی تأثیر این رویکرد را دیدم که تمرین‌کننده‌ای به من گفت: «ما یاد گرفته‌ایم چگونه خودمان به وب‌سایت تیان‌دیشینگ (Tiandixing.org) دسترسی پیدا کنیم. قصد دارم اطلاعات بیشتری درباره مسائل فنی کسب کنم.» من از این تمرین‌کننده از صمیم قلب تشکر کردم.

در طول جریان تحت پیگرد‌ قراردادن جیانگ زمین، یک تمرین‌کننده سالمند از من خواست تا در تصمیم‌گیری به او کمک کنم. ما درک خودمان را درباره اهمیت شکایت علیه جیانگ، با او به اشتراک گذاشتیم. در پایان، به او گفتم: «فرد باید در مواجهه با مسائل تصمیمات خودش را بگیرد.»

هنگامی که یکی از بستگان از من درخواست کرد که در نوشتن شکایت به او کمک کنم، این موضوع را برایش کاملاً روشن کردم: «هیچ‌کس نمی‌تواند جای شما در تزکیه باشد. باید خودتان در آرامش به آن فکر کنید.»

امروز، دیگر مسئولیت کامل همه کارها را برعهده نمی‌گیرم، اما خودم با آرامش درباره مسائل فکر می‌کنم. شرایط را با فا می‌سنجم و تصمیم می‌گیرم که آیا باید کمک کنم یا «نه» بگویم. اجازه نمی‌دهم احساسات زمام کارها را در دست بگیرد.

۳. بیاموزیم فروتن و عاری از قصد باشیم

در انتقال دانش فنی، به‌طور ناخواسته درگیر «آموزش» شدم و تمرین‌کنندگان نیز ذهنیت «گوش دادن» را رشد دادند. همیشه اهمیت بیشتری به نظرات خود می‌دادم و احساس می‌کردم این شیوه طبیعی است.

اشاره‌کردن به کاستی‌های سایر تمرین‌کنندگان اشتباه نیست، اما اگر با منش و رفتاری حاکی از مهم‌جلوه‌دادن خود، شکایت‌کردن یا انگشت تقصیر را به سمت دیگران گرفتن انجام شود، یک وابستگی جدی است. به‌خاطر اینکه نتوانستم این موضوع را درک کنم، مغرور شدم و رابطه بین من و سایر تمرین‌کنندگان تبدیل به چیزی محدود به «آموزش» و «دستورالعمل‌های آن» شده بود.

به‌خاطر وابستگی‌هایم، عادت شاکی‌بودن از سایرین در من بدتر شد. از نظر جسمی نیز به‌طور جدی دچار مداخله شدم. هنگامی که یکی از تمرین‌کنندگان می‌خواست فا را با من مطالعه کند، امتناع کردم. «نیاز ندارم با کسی فا را مطالعه کنم. اگر بیش از حد به من تکیه نکنید، کمک بزرگی به من خواهد بود. نمی‌خواهم از من بخواهید به شما کمک کنم.»

تمرین‌کننده دیگری گفت که آنها واقعاً مرا تحسین می‌کنند و من پاسخ دادم: «افراد بسیاری هستند که مرا تحسین می‌کنند.»

درک نمی‌کردم که در نفس آکنده از غرورم چیز اشتباهی وجود دارد تا اینکه تمرین‌کننده‌ای را ملاقات کردم که درمقایسه با آنچه به او آموزش داده بودم، از فناوری متفاوتی استفاده می‌کرد. علت را از او جویا شدم. نقاط قوت آن را برایم توضیح داد و هنگامی که خودم بعداً آن را به کار بردم، متوجه شدم که در واقع آن فناوری بسیار خوبی است. همچنین متوجه شدم مهارت‌های زیادی دارد که من از آنها بی‌بهره بودم. وقتی آنها را برای من توضیح داد، احساس نمی‌کردم که درحال «آموزش» من است، بلکه فقط چیزی را که می‌داند به من می‌گوید.

قبلاً وقتی به او آموزش می‌دادم، او نیز هیچ «تمایلی» به «یادگیری» از من نشان نمی‌داد، اما فقط چیزی را که نمی‌دانست، یاد می‌گرفت. به‌تدریج، درک کردم که چنین ارتباطی طبیعی است و باید در میان تمرین‌کنندگان وجود داشته باشد.

سعی کردم منظور از «آموختن» را درک کنم و اینکه چگونه می‌شود فردی فروتن بود. یک بار با سایر تمرین‌کنندگان برای روشنگری حقایق رفتم به‌خاطر اینکه می‌خواستم نحوه انجام آن را یاد بگیرم. بسیار با دقت به نحوه صحبت آنها با مردم گوش کردم، به شیوه‌ صلح‌آمیز و صداقت آنها دقت کردم.

آنها را با رفتار خودم مقایسه کردم. در راه برگشت، اقدام به روشنگری حقایق برای مردی کردم که در اتوبوس کنار من نشسته بود. به‌خوبی پیش نرفت. بلافاصله، یک تمرین‌کننده جوان به‌آرامی مرا کنار زد و شروع به صحبت با آن مرد کرد. تمرین‌کننده جوان درخصوص من شکایتی نکرد یا مرا مورد انتقاد قرار نداد. فقط به شیوه‌ای آرام کار روشنگری حقایق را ادامه داد. آرامش تمرین‌کننده و متواضع نبودن خودم را احساس کردم.

یک روز، تمرین‌کننده‌ای را ملاقات کردم که از مدت‌ها قبل او را ندیده بودم. سال‌ها بود که در تزکیه شل و ضعیف شده بود. در این زمان، حرف زیادی به او نزدم، اما در عوض، صادقانه به تبادل تجربه‌‌ای که در خصوص تزکیه‌اش به  اشتراک گذاشته بود گوش کردم و درخصوص هرگونه پیشرفت اندکی که در تزکیه‌اش داشت او را تشویق کردم.

او گفت: «عروسم از من شاکی بود که خانه را تمیز نگه نمی‌دارم، بنابراین برای دیگران کار کردم و یادگرفتم که چگونه خانه را تمیز کنم. تا زمانی که دارای نقاط ضعف هستم، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی به آنها اشاره می‌کند، آنها را اصلاح خواهم کرد.»

احساس کردم کلمات او ساده و صادقانه بودند. در گذشته، برای او درباره پیشرفت اصلاح فا سخنرانی کرده بودم به جای اینکه با فروتنی به تجربه تزکیه‌اش گوش دهم.

وقتی به این موضوع اشاره کرد که من در حالت لوتوس کامل می‌نشستم، گفت: «سال‌ها است که تمرین مدیتیشن را انجام نداده‌ام. با دیدن شما در این حالت نشسته، می‌خواهم دوباره تمرین‌ها را انجام دهم.»

آن روز، هر چند صحبت زیادی نکردم، اما او تمایل داشت دوباره تمرین‌ها را انجام دهد و من فروتنی را کمی بیشتر آموختم.

در دسکتاپ کامپیوترم مقاله‌ای را باز کردم که قبلاً آن را  ایجاد کرده و روی دسکتاپ ذخیره کرده بودم با عنوان: «همیشه قرار دادن خود فرد در سطحی پایین.» این مقاله را به‌عنوان یک یادآوری ذخیره کرده بودم، اما به‌خاطر وابستگی‌هایم به مدت طولانی آن را نخوانده بودم. واقعاً احساس شرمنده‌گی کردم.

استاد بیان کردند:

«حتی در این کلاس، اشخاصی هستند که درحال‌حاضر کاملاً درباره خودشان در سطح بالایی فکر می‌کنند و با طرز فکر خاصی صحبت می‌کنند. حتی در بودیسم هم برای فرد ممنوع است که بخواهد بفهمد درکل او چه کسی است.» (جوآن فالون)

تزکیه بسیار جدی است. متواضع‌بودن زوایای تاریک قلبم را روشن کرد و وابستگی‌های مباهات، رقابت‌جویی، خودخواهی، حسادت را آشکار کرد. فروتنی مرا قادر کرد در عمل آرام باشم، وقار را حفظ کنم و خرد را بگشایم. فروتنی باعث می‌شود سرشت و ماهیت مسائل را در سطحی عمیق‌تر مشاهده کنیم. متواضع‌بودن حالتی از ذهن و شخصیت یک تزکیه‌کننده است که باید داشته باشد.

متوجه شدم تمرین‌کننده‌ای که من به‌خوبی می‌شناسم، در کارهایی که انجام می‌دهد هرگز به دنبال نتایج نیست، بلکه آنچه باید انجام شود را انجام می‌دهد. اگر سقوط کند، بلند می‌شود و به رفتن ادامه می‌دهد. در مقابل، بسیاری از وابستگی‌ها را دیدم. تمرینها را به این خاطر ا انجام می‌دادم چون می‌خواستم احساس خوبی داشته باشم؛ مدیتیشن نشسته را انجام می‌دادم چون می‌خواستم پاهایم  بهتر شوند. فا را مطالعه می‌کردم و افکار درست می‌فرستادم چون می‌خواستم برخی مشکلات را حل کنم. با قصد همه چیز را برای خودم نظم و ترتیب می‌دادم و همه کارها را با قصد انجام می‌دادم. همه اینها با توانایی فا مداخله می‌کرد تا آزادانه متجلی نشود.

به‌تدریج، درک کردم که باید خودم را در روند انتقال دانش فنی تزکیه کنم. آگاه باشم از اینکه چه چیزهایی را باید رها کنم و کارها را فقط به‌خاطر اینکه باید انجام شوند، انجام دهم نه به‌خاطر اینکه در طلب چیزی باشم.

تمرین‌کنندگانی که در یادگیری مهارت‌های فنی ثابت‌قدم ماندند، تجربه بسیاری کسب کردند و درحال‌حاضر درک‌های خودشان را دارند. برخی نیز متوجه شدند که باید تمرین‌کنندگان بیشتری نحوه نصب سیستم را یاد بگیرند.

استاد بیان کردند:

«تزکیه به خود شخص بستگی دارد درحالی‌که گونگ به استاد شخص مربوط است.» (جوآن فالون)

تغییر و دگرگونی در تمرین‌کنندگان ناشی از قدرت فا است که به من کمک کرد تا درک کمی بیشتری درباره بی‌قصدی کسب کنم.

نگاه به درون صرفاً کلمات نیستند و اینکه «خودمان را به‌عنوان ذرات یک بدن ببینیم، نه بالاتر از آن» صرفاً شعار نیست. تنها با اصلاح خودمان می‌توانیم واقعاً آزار و اذیت را نفی کنیم.

در همکاری به‌عنوان یک بدن، باید از «خود» رها شد. فقط آن زمان می‌توانیم یک بدن تباهی‌ناپذیر را شکل دهیم. این چیزی است که استاد می‌خواهند.

تمرین‌کننده‌ای را به یاد آوردم که یک بار گفت: «یک قطره آب فقط با شناور‌شدن در دریا می‌تواند به بخشی از حرکت عظیم امواج فزاینده تبدیل شود. یک قطره آب تنها با تبخیرشدن در هوا می‌تواند بخشی از ابرهای سفید باشکوه در آسمان آبی‌رنگ باشد. تنها با رهاشدن از «خود» قدرت یک بدن می‌تواند کاملاً هویدا شود.»

می‌خواهم از همه دوستان تمرین‌کننده به‌خاطر بردباری، درک و همکاری‌شان تشکر کنم. همچنین می‌خواهم از تمامی هم‌تمرین‌کنندگانی که در گذشته بی‌جهت مورد انتقاد و شکایت من قرار گرفتند، عذرخواهی کنم.

با تشکر از استاد، که مشفقانه به ما کمک کرده و از ما حمایت می‌کنند. مصمم هستم که در مسیر تزکیه سخت‌کوش‌تر باشم.