(Minghui.org) چهار ماه از زمان انتشار مقالۀ «دربارۀ دافا»ی استاد گذشته بود. تا جایی که می‌دانم، برخی از تمرین‌کنندگان آن را از بر نکرده‌اند و ‌گفتند که دشوار است. وقتی این کار را شروع کردم، احساس من نیز همین‌گونه بود. اما فکری به ذهنم خطور کرد: «بدون توجه به اینکه چقدر سخت است، باید آن را از بر کنم، چون این نیز بخشی از تزکیۀ من است!»

نوشتن از روی مقالۀ «دربارۀ دافا» را شروع کردم و پس از ۲۴ بار نسخه‌برداری، از حفظ شروع به نوشتن آن کردم. پس از پنجاه‌ و چهارمین بار، در طی روز سه یا چهار بار آن را از بر می‌خواندم. بالاخره، تمام صفحات ظاهراً درذهنم حک شد. از بر کردن آن شبیه به خواندنش از روی یک تصویر در ذهنم بود.

چرا تأکید زیادی به از بر کردن مقالۀ «دربارۀ دافا» داشتم؟ به‌محض اینکه شروع به خواندن آن کردم این احساس را داشتم که استاد مریدان دافا از جمله خودم را به سطوح بالاتر و بالاتر هل می‌دهند، مصمم شدم برای کمک به موجودات ذی‌شعور در بدن کیهانی‌ام، به‌خوبی جذب دافا شوم و به‌سطوح لازم برسم.

در طول زمانی که مقالۀ «دربارۀ دافا» را نسخه برداری می‌کردم، چند روزی بین من و اعضای خانواده‌ام اختلافاتی ایجاد شد که باعث شد احساس کنم که دربارۀ من بی‌انصافی می‌کنند.

انواع احساسات بشری به‌وجود آمد، گویا به‌خوبی تزکیه‌ نکرده بودم. اما متوجه شدم که یک بار دیگر استاد به من کمک می‌کردند که بدنم را پاک کنم. از شر بسیاری از این وابستگی‌ها رها شده‌ بودم، اما به‌طور کامل از بین برده نشدند. وقتی متوجه این موضوع شدم، مسائل خانوادگی‌ام در جهت مثبتی رو به بهبود رفت و این آزمون رابه‌خوبی گذراندم.

از استاد برای نجات‌شان سپاسگزارم و من کوشاتر می‌شوم!