(Minghui.org) اگر می‌خواهیم در اصلاح فا به استاد کمک کنیم، باید کارها را با هم انجام دهیم و به خوبی با یکدیگر همکاری کنیم.

ساختن کیف‌های "خوشبختی" به‌منظور اشاعه فا

من مسئول تهیه تمام مطالب اطلاع‌رسانی‌ای هستم که برای گفتن حقایق فالون دافا به مردم نیاز داریم. تمرین‌کنندگان این مطالب را در گروه مطالعه فای ما و ۲ گروه دیگر توزیع می‌کنند. به مناسبت فرارسیدن سال جدید، تقویم‌های سال نو و کیف‌های "خوشبختی" هم تهیه می‌کنیم که حاوی هدایای سال نوی چینی و اطلاعات بیشتری درباره دافا هستند. در ۳ سال گذشته این کار را انجام داده‌ایم و با بازخوردهای خوب زیادی درباره زیبایی کیف‌های دست‌سازمان روبرو شده‌ایم.

به این دلیل که هر سال حجم بالایی از این تقویم‌ها و کیف‌ها مورد نیاز است، مایلم این پروژه‌ها زود آغاز شوند. بنابراین در ماه اوت و سپتامبر که برنامه‌‌ام خلوت‌تر است، چاپ مطالب اطلاع‌رسانی روی کاغذهای بسیار باکیفیت را شروع می‌کنم، سپس آنها را به هم‌تمرین‌کنندگان می‌دهم تا مطالب را همراه هدایا بسته‌بندی و آماده کنند.

۲۰۱۴: کیف‌ها استاندارد نبودند

سال پیش بعد از اینکه ۲۰۰۰ نسخه از مطالب اطلاع‌رسانی را برای سال جاری چاپ کردم، آنها را به منزل یکی از هم‌تمرین‌کنندگان بردم و تحویل او دادم. سپس مشغول پذیرایی از بستگانم شدم که از خارج شهر برای دیدنم آمده بودند.

بعد از یک هفته که بستگانم رفتند، متوجه شدم برخی از تمرین‌کنندگان مطالب چاپ شده را به خانه برده بودند تا کیف‌ها را آماده کنند. فرصت نکرده بودم به آنها آموزش دهم که چطور این کار را انجام دهند و بنابراین از نتیجه کار راضی نبودم. برش‌ها ضعیف زده شده بودند و کیف‌ها ظریف و زیبا نبودند. با دیدن کیف‌ها عصبانی شدم.

تمرین‌کنندگانی که قبلاً هرگز در تهیه این کیف‌ها همکاری نداشتند، کار را خراب کرده بودند. فکر نمی‌کردم کسی از چنین کارهای بی‌کیفیتی خوشش بیاید. از نظر من آن اتلاف منابعمان بود. زمان و پول زیادی را برای تهیه آن مطالب صرف کرده بودم و حس می‌کردم که برای کار و تلاش سخت من ارزشی قائل نشده بودند. هر چه بیشتر به کیف‌ها نگاه می‌کردم، عصبانی‌تر می‌شدم.

اختلاف نظری که حل کردنش سخت بود

به تمرین‌کننده‌ای که مطالب را تحویل او داده بودم، گفتم: "چرا بدون مشورت با من، این کار را به دیگران واگذار کردی؟ آنها بلد نبودند و کار را خراب کردند. نمی‌توانم از اینها استفاده کنم. خیلی حیف شد!"

او عصبانی شد! انتظارش را نداشتم. ناگهان گفت: "چرا اینقدر رئیس‌بازی درمی‌آوری؟ آیا همه چیز باید به روش تو انجام شود؟ ما دیدیم تو مشغله داری و فقط می‌خواستیم کمک کنیم. همین‌طور پیش برو و همه کارها را خودت به تنهایی انجام بده، ما دیگر با تو همکاری نمی‌کنیم!"

نمی‌دانستم چه بگویم. بهت‌زده مانده بودم! فکر نمی‌کردم کار اشتباهی انجام داده باشم. همه آنچه می‌خواستم این بود که کیف‌هایی با کیفیت بالا آماده کنیم تا مردم تأثیر خوبی از فالون دافا بگیرند. هیچ‌کسی چیزی که جذاب نباشد را نمی‌خواهد.

چیزی نگفتم. فقط به این فکر می‌کردم که چطور همیشه خودم این مرکز تهیه مطالب را به تنهایی اداره می‌کردم و هیچ کمکی هم نمی‌خواستم. او خودش خواسته بود کمک کند. بنابراین طرز درست کردن کیف‌ها را به او یاد دادم، اما او به بقیه آموزش نداد. درنتیجه کار ضعیف انجام شد. پس چرا او از من عصبانی بود؟

نمی‌توانستم از عصبانیتم رها شوم و زمانی که به خانه رسیدم، همچنان عصبانی بودم. حس می‌کردم او در اشاعه فا کمکی نکرده، مسئولیت را قبول نمی‌کند و اعتراض مرا هم قبول ندارد. هر چه بیشتر فکر می‌کردم، عصبانی‌تر می‌شدم. می‌خواستم آرام شوم تا فا را مطالعه کنم، اما نمی‌توانستم. افکار درست فرستادم تا آن افکار بد را پاک کنم، اما فایده‌ای نداشت.

نگاه کردن به درون، نه به بیرون

باید چه کار می‌کردم؟ ناگهان فکری به ذهنم رسید: "از استاد کمک می‌گیرم!" فوراً آموزش‌های استاد در ذهنم ظاهر شدند:

"به‌عنوان یک تزکیه‌کننده
فرد همیشه در جستجوی اشتباهات خودش است
این مؤثرترین راه برای رها کردن وابستگی‌ها است
هیچ راهی برای فرار از سختی‌ها وجود ندارد، ‌کوچک یا بزرگ
[در طی یک تضاد، ‌اگر بتوانید به یاد آورید:]
'حق با اوست،
و من اشتباه می‌کنم'
چه چیزی برای مجادله باقی می‌ماند؟"
("حق با چه کسی است، ‌ چه کسی اشتباه می‌کند" از هنگ ‌ یین ۳)

این شعر را بارها با صدای بلند تکرار کردم. آن افکار بد ضعیف شدند و درنهایت از بین رفتند. قدرت بیکران دافا را تجربه و از استاد تشکر کردم.

تضاد حل شد

روز بعد برای عذرخواهی رفتم. اما او تمایلی به قبول عذرخواهی‌ام نداشت و این برایم سخت بود. سپس آموزش استاد دوباره در ذهنم منعکس شد:

"وقتی مردم با شما بحث می‌کنند، با آنها مجادله نکنید
تزکیه، نگاه کردن به درون درجستجوی علتهاست
تمایل به توضیح دادن، فقط به وابستگی‌ها خوراک می‌دهد
گستردگی ذهن، که به چیزی وابسته نباشد، نگرش درست را به ارمغان می‌آورد." ("مجادله نکنید" در هنگ یین ۳)

چیزی نگفتم و آنجا را ترک کردم.

در مسیر پیاده‌روی تا منزل حرف‌های آن هم‌تمرین کننده، مدام در گوشم زنگ می‌زد. باورشان نمی‌کردم و قبول آنها برایم سخت بود. از خودم پرسیدم: "آیا من واقعاً چنین شخصی هستم؟ ریاست‌طلبم و اصرار دارم کارها به شیوه خودم انجام شوند؟"

در خانه از شوهرم پرسیدم که آیا من رئیس‌بازی درمی‌آورم و همیشه فکر می‌کنم حق با من است؟ به دیده تحقیر به دیگران نگاه می‌کنم و باورشان ندارم؟ او به همه این سؤالاتم جواب مثبت داد. باورم نمی‌شد! اصلاً فکر نمی‌کردم این گونه باشم.

می‌خواستم هر آنچه با فا مطابقت ندارد را پاک کنم. اغلب افکار درست می‌فرستادم و فا را بیشتر مطالعه می‌کردم. از طریق مطالعه فا و با نیروی تازه‌ای که استاد به من بخشیدند، افکار درستم قوی‌تر و قوی‌تر شد.

در جلسه بعدی مطالعه گروهی فا، به محض اینکه آن هم‌تمرین‌کننده را دیدم، عذرخواهی کردم. او هم معذرت‌خواهی کرد. تضاد بینمان ازبین رفت و هر دو در تزکیه‌مان رشد کردیم. سپس با هم قرار دیداری گذاشتیم و برای درست کردن بهتر کیف‌ها با یکدیگر همکاری کردیم.

تقریباً یک سال از این جریان می‌گذرد و ما به همکاری خوبمان ادامه داده‌ایم. کیف‌های "خوشبختی" و تقویم‌هایی که درست کردیم، همگی توزیع شدند و بازخوردهای خوبی از مردم دریافت کردیم. با همکاری هم دی‌وی‌دی‌های شن یون ۲۰۱۴ را هم آماده کردیم. وضعیت همکاریمان بهبود یافت و همچنان بهتر و بهتر شد.

با کمک استاد، با یکدیگر همکاری کرده‌ایم تا به ایشان در اصلاح فا یاری برسانیم. انواع و اقسام مطالب روشنگری حقیقت  درباره فالون دافا و آزار و شکنجه را تولید و در تلاشهایمان به یکدیگر کمک کرده‌ایم.

http://en.minghui.org/html/articles/2015/12/19/154149.html