(Minghui.org) عقاید و تصورات بشری می‌توانند مانع ما در درک اصول فا شوند. همیشه عقاید و تصورات بشری زیادی داشتم، اما هنگامی که آنها را تزکیه کرده و رها کردم، وضعیت در محیط اطرافم بهتر شد. مایلم تجربه‌ام را در روند ازبین بردن آنها با شما درمیان بگذارم.

یک روز وقتی برای تحویل مطالب دافا بیرون رفته بودم، موتورسیکلتم به مانعی برخورد کرد و من به شدت به زمین خوردم.

سه قسمت از صورتم زخمی شده بود و خون می‌آمد، اما تمرین‌کننده‌ای که پشت من، روی موتور نشسته بود، به آرامی به زمین خورده بود و آسیبی ندیده بود، مانند جسمی شناور بر آب. موتورسیکلت چند متر دورتر از ما روی زمین افتاده بود و موتورش هنوز کار می‌کرد. اولین فکری که به ذهنم رسید، این بود: "وحشتناک است." بعد از اینکه با صورت به زمین خوردم، به عبارت "فا جُنگ چی ‌ا‌ِن کُن سی ‌ا‌ِ  ا‌ِ چی ا‌ِن می‌یه" ("دو حالت دست برای فرستادن افکار درست" در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲) فکر کردم. ممکن است اینطور به‌نظر بیاید که افکار درست داشتم، اما درواقع انگیزه‌ام، ترس از زخمی شدن بود.

استاد بیان کردند:

ممکن است درباره تزکیه صحبت کنید
اما باید دست بکشید از وابستگیهایی
که عمیقاً در درون خود نگه‌ داشته‌اید
آنچه رها می‌شود خود [واقعی] شخص نیست
بلکه درعوض حماقتِ توهم است"
("رها کردن وابستگی‌ها" در هنگ یین جلد ۲")

به این درک رسیدم که تنها جذب شدن در اصول دافا، ازبین بردن عقاید و تصورات بشری و آرزوی دنبال کردن استاد، افکار درست مریدان دافا هستند.

پس از رشد واقعی من، همسرم شروع به حمایت از دافا کرد

من به‌خاطر مریضی‌ام شروع به آموختن دافا کردم. در آن موقع ۳۰ سال داشتم و بیمار بودم. باید بعد از سه پله بالارفتن استراحت می‌کردم. در اواسط ژوئن ۱۹۹۷، به‌طور اتفاقی با کتاب جوان فالون آشنا شدم. آن را مطالعه کردم و بدنم به وضعیت مردی جوانی تغییر پیدا کرد. حقیقتاً متوجه ارزشمند بودن دافا شدم.

از آن زمان به بعد، در خانه تمرین‌ها را انجام داده‌ام و فا را مطالعه کرده‌ام. بعد از شروع شکنجه و آزار، همچنان به تمرینم ادامه دادم.

بعد از اینکه تمرین‌کننده‌ای در سال ۲۰۰۳، نوشته‌های اخیر استاد و اخبار دافا را به من داد، شروع کردم بیرون بروم و با سایر تمرین‌کنندگان ارتباط برقرار کنم.

در آن زمان همسرم بیشتر به وحشت افتاد. او از تمام توان خود برای اعمال فشار بر من استفاده کرد؛ والدینم و برادرهایم مرا می‌زدند و تهدید می‌کردند که تمام ارتباطات خانوادگیشان را با من قطع می‌کنند. من آرام به مطالعه فا و فرستادن افکار درست ادامه دادم تا همه عوامل آزار و اذیت را که بر من تحمیل شده بودند، نابود کنم.

درابتدا همسرم و مادرش از من ایراد می‌گرفتند، حتی اگرچه فا را مطالعه می‌کردم، اما احساس عصبانیت داشتم و چیزی در درونم  می‌خواست با آنها مقابله‌به‌مثل کند. بعداً به این درک رسیدم که وقتی آنها از من عیبجویی می‌کنند و من آن را به دل می‌گیرم، نیروهای کهن حتی بیشتر آنها را کنترل خواهند کرد. استاد بیان کردند: "اما فقط با تحت تاثیر قرارنگرفتن قلب‌تان قادر خواهید بود تمام وضعیت‌ها را اداره کنید." ("آخرین وابستگی‌(های)‌تان را از بین ببرید" در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲) آرام شدم و هنگامی که شروع به عیبجویی از من می‌کردند، نگرشی نیک‌خواهانه را حفظ می‌کردم. حس تنفری که مرا آزار می‌داد، ازبین رفت. وقتی نسبت به عیبجویی آنها بی‌تفاوت شدم، این حس متوقف ‌شد. هردوی آنها حالا جوآن فالون را می‌خوانند، حتی دختر ۱۰ ساله‌ام نیز اغلب اوقات فا را مطالعه می‌کند.

رفع تضاد در محل کار

من کارم را جدی و مسئولانه انجام می‌دادم، ولی اغلب درباره کار بحث‌هایی پیش می‌آمد و حتی به‌صورت کلامی با من بدرفتاری می‌شد. می‌دانستم که به‌عنوان یک تمرین‌کننده باید تحمل کنم. حتی اگرچه این تضاد را تحمل می‌کردم، رنجش به دل می‌گرفتم.

یک روز وقتی با تمرین‌کنندگان صحبت می‌کردم، به این درک رسیدم که این تضاد محنتی برای آزمودن و رشد شین‌شینگم است. قلبم آرام شد و رنجشم به همدردی و دلسوزی و درنهایت به نیکخواهی برای مردمی که به من تهمت می‌زدند، تبدیل شد.

این تضاد که بیش از ۶ ماه به‌طول انجامید، بعد از اینکه افکار بشری‌ام را ازبین بردم، نابود شد.

اصول فا سطح‌به‌سطح آشکار می‌شود

ما فا را به‌صورت گروهی، هفته‌ای دو روز در خانه تمرین‌کننده‌ای مطالعه می‌کردیم. من اغلب در اتاقی در خانه‌ام که کولر داشت می‌ماندم، زیرا تحمل گرما را نداشتم. اما هیچ فن یا هیچ وسیله خنک‌کننده‌ای در اتاقی که فا را به‌صورت گروهی مطالعه می‌کردیم، وجود نداشت. درب آن اتاق هم محکم بسته بود. چطور می‌توانم درحالی‌که مرتب عرق می‌ریزم، فا را مطالعه کنم. می‌دانستم تحمل سختی‌ها چیز خوبی است، اما نمی‌توانسم در قلبم آن تمرین‌کننده را سرزنش نکنم. من تنها تمرین‌کننده‌ای بودم که گرمای زیادی را احساس می‌کردم، درحالی‌که دیگران آشکارا چیزی نمی‌گفتند. از افکار بشری برای ارزیابی تمرین‌کنندگان استفاده می‌کردم و فکر می‌کردم آنها محیط خوبی را برای مطالعه فا ایجاد نکرده‌اند.

استاد بیان کردند: "یک‌ تزکیه‌کننده نباید از استانداردهای مردم عادی پیروی کند." (سخنرانی چهارم در جوآن فالون) فکر کردم استفاده از کولر روشی برای مردم عادی است و احساس گرما و خفگی متوجه افراد عادی است. آیا آن تأثیری بر یک تزکیه‌کننده واقعی دارد؟ زمانی‌که در افکار مردم عادی گیر می‌کردم، احساس گرما و خفگی می‌کردم. وقتی وابستگی‌های بشری را رها کرده و دیگر شکایت نمی‌کردم، قلبم پاک و خالص می‌شد. احساسی از سرما از پشت بدنم بلند می‌شد و دیگر احساس نمی‌کردم گرما غیرقابل‌تحمل است. درواقع وقتی از احساسات (بشری) قدم بیرون می‌گذاشتم، از وضعیت بشری وارد وضعیت موجودی الهی می‌شدم. اصولِ دنیای بشری بر موجودات الهی تحمیل نمی‌شوند.

هر چیزی روح دارد و زنده است

تعدادی مگس در محل کار من بودند که مرتب اطراف من وزوز می‌کردند و من نمی‌توانستم آنها را بیرون برانم. درابتدا تعدادی از آنها را کشتم. خیلی عجیب بود که با برگه‌های کاغذ تا شده کشته می‌شدند و هیچ نیازی به مگس‌کش نبود. آیا آنها خواستار کشته شدن بودند؟ ناگهان فای استاد را به یاد آوردم که هر چیزی روح دارد و زنده است.

"تمام چیزها در جهان، شامل تمام موادی که کل جهان را پر می‌کنند، موجوداتی زنده و دارای فکر هستند. تمام آنها شکل‌های هستی فای کیهان در سطوح مختلف هستند." (سخنرانی ۱ در جوان فالون)

در قلبم به آن مگس‌ها گفتم: "آن رابطه تقدیری بود که بتوانید جلوی یک مرید دافا باشید. به‌خاطر داشته باشید که 'فالون دافا خوب است، حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است.' شما بیهوده زندگی نخواهید کرد، زیرا برکتِ دافا نصیبتان شده است. وقتی این فکر به ذهنم آمد، همه مگس‌ها پرواز کردند و دور شدند.

با الهام از این رویداد، وقتی فا را در خارج از منزل مطالعه می‌کردم، به مگس‌ها ‌می‌گفتم: "فالون دافا خوب است." اما مگس‌ها دور نمی‌شدند و فرستادن افکار درست هم برای ازبین بردن این مداخله بی‌فایده بود. همیشه مرا نیش می‌زدند و بدنم به‌شدت می‌خارید و نمی‌توانستم آرام باشم. پس از نگاه به درون متوجه شدم که احساس ناراحتی از خارش، یک احساس بشری است. یک موجود الهی چنین احساسی ندارد. بنابراین بر مطالعه فا تمرکز کردم. طولی نکشیدکه مگس‌ها از نیش زدن من دست برداشتند، میدان افکار درست یک مرید دافا می‌تواند هر چیزی را اصلاح کند.

هنگامی که ا احساس درماندگی و گم‌گشتگی می‌کنیم، احساس می‌کنیم که نمی‌توانیم در تزکیه استوار باقی بمانیم، زمان آن است که افکار بشری‌مان را ازبین ببریم. وقتی افکار بشری بیشتری برداشته می‌شوند، تعداد بیشتری از اصول فا به ما نشان داده خواهند شد. وقتی یک لایه از افکار بشری برداشته شود، یک لایه از اصول فا خود را به ما نشان خواهد داد و همچنین یک سطح بالاتر خواهیم رفت. امیدوارم تمرین‌کنندگان بتوانند عقاید و تصورات بشری خود را تزکیه کنند و آنها را بزدایند، بدون اینکه هیچ فکری مانعشان شود، جذب فا شوند و به آن فکر فطری پاک و خالص خود برگردند: استاد را در اصلاح فا یاری کنید و موجودات ذی‌شعور را نجات دهید.