(Minghui.org) باوجود آزار و شکنجه جاری به‌دست رژیم چین و کمپین نشر اطلاعات غلط علیه فالون دافا، تمام کارکنان کارخانه‌ای که در آن کار می‌کنم، مرا به‌عنوان فردی امین و یک تمرین‌کننده محترم فالون دافا می‌شناسند.

طی ۱۰ سال گذشته، من مأمور خرید و مسئول تهیه ملزومات داخل مرزی بوده‌ام. موقعیتم مستلزم تحلیل دقیق صدها نوع جنس مختلف است، از اقلام بزرگ مانند فولاد و ماشین‌آلات گرفته تا اجناس کوچک‌تر مانند حوله و صابون. مدیران با علم به اینکه به اصول فالون دافا، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری پایبندم، به من اطمینان دارند. آنها روش مسئولانه‌ام را تحسین می‌کنند که همیشه آنچه را برای شرکت بهترین است انجام می‌دهم.

درواقع، این کاری بسیار دشوار است. گرچه، امروزه در چین، رشوه دادن غیرقانونی است، اما کاری عادی و مطابق انتظار به‌شمار می‌آید. به دلیل پافشاری‌ام بر عدم پیروی از این روند فاسد، باعث ناراحتی برخی از افراد شده‌ام.

برخی از شرکت‌ها سعی می‌کنند محصولات نامرغوب خود را با دادن رشوه به ما بفروشند. هرگز رشوه‌ای از آنها نگرفتم و بی‌درنگ خودشان و محصولات نامرغوبشان را رد کردم.

دقیقاً سه روز پس از به‌عهده گرفتن این سمت، مدیرعامل یک شرکت تأمین‌کننده بزرگ، با هدیه‌ای گران‌قیمت به خانه‌ام آمد. از او پذیرایی کردم، اما محترمانه هدیه‌اش را نپذیرفتم، توضیح دادم دلیلش این است که از استانداردهای فالون دافا پیروی می‌کنم. چون هدیه را نپذیرفتم، متوجه شد که اهل رشوه گرفتن نیستم. به او گفتم بهترین راه برای ایجاد ارتباطی خوب با من این است که کیفیت محصولاتشان را بالا ببرند.

در ابتدا همسرم به من غرولند می‌کرد و می‌گفت که اگر رشوه‌های آنها را نپذیرم محبوب آنها نخواهم بود. به او گفتم که تمرین‌کنندگان فالون دافا باید درستکار باشند.

چون مأمور خرید ارشد هستم، کارپردازان می‌دانند که اگر بخواهند با من معامله‌ای کنند، محصولاتشان باید از طرف من تأیید شوند. بسیاری از آنها مایلند هرچقدر که بتوانند به من رشوه دهند، همچنین سعی می‌کنند که کارت‌های هدیه گران‌قیمتی به من بدهند یا مرا برای تعطیلات، تورها و میهمانی‌های گران‌قیمت دعوت کنند. حتی تلاش می‌کنند به مدیرانم رشوه دهند. به سادگی به آنها می‌گویم لزومی ندارد به من هدیه بدهند، زیرا من یک تمرین‌کننده فالون دافا هستم و با همه منصفانه رفتار می‌کنم.

قبل از اینکه این پست را بگیرم، کنترل کیفیت مناسبی در کارخانه وجود نداشت. از طریق تحقیقات گسترده، بیش از ۱۰۰ رویکرد مختلف را گردآوری، اصلاح و استانداردسازی کردم تا بتوانم کار آنالیز کیفیت را به‌خوبی اداره کنم. درحالی‌که به استانداردهای مناسبی تجهیز شده بودم که با آنها می‌توانستم کیفیت محصولات را تعیین کنم، با تمام کارپردازان منصفانه رفتار می‌کردم و کارم را به‌طور درست و شایسته انجام می‌دادم.

کارپردازان مختلف اغلب به من می‌گویند: «شخص خوبی مانند شما در این جامعه کمیاب است.» برخی به من می‌گویند که گرچه محصولاتشان بالاترین کیفیت را دارد، اما هنوز مجبورند هدایای گران‌قیمتی برای مدیران و مأموران خرید کارخانه‌های دیگری که با آنها کار می‌کنند، تهیه کنند. اگر این کار را نکنند، آن کارخانه‌ها به‌خاطر موضوعات جزئی و بی‌ارزش درباره محصولات آنها را اذیت کرده و کارها را مشکل می‌کنند مگر اینکه هدیه‌ای به‌اندازه کافی گران‌قیمت دریافت کنند.

من با کارپردازانم درباره آزار و شکنجه فالون دافا صحبت می‌کنم و اینکه چگونه رژیم چین از طریق کمپین نشر اطلاعات غلط و گزارش‌های خبری افتراآمیز درباره فالون دافا، سعی در اهریمن جلوه دادن آن دارد. اکثریت کارپردازانم پس از آنکه به شرارت رژیم چین آگاهی یافتند، از سازمان‌های کمونیستی خارج شدند.

یک‌ بار محموله فولادی به ارزش بیش از یک میلیون یوآن (حدود ۱۶۰ هزار دلار آمریکا) را رد کردم. رئیس این شرکت فولاد آدرس منزلم را پرسید. می‌دانستم که درفکر دادن هدیه‌ای گران‌قیمت به من است تا موافقتم را برای امضای قرارداد جلب کند، به‌همین دلیل درخواست او را محترمانه رد کردم.

روز بعد، متوجه شدم که مبلغ ۵۰۰ یوآن (حدود ۸۰ دلار آمریکا) برای افزایش اعتبار موبایلم پرداخت کرده بود. بی‌درنگ نزد او رفتم و این مبلغ را به او باز گرداندم. این مسئله فرصتی را در اختیارم گذاشت تا برایش درباره آزار و شکنجه روشنگری حقیقت  کنم.

هر ماه، به‌طور متوسط، بیش از ۴۰ هزار یوآن (حدود ۶۵۰۰ دلار آمریکا) برای کارخانه صرفه‌جویی می‌کنم. یک ‌بار یکی از مدیران اجرایی در بخش تولید گفت: «شما درستکارترین فرد در این کارخانه هستید.» در جلسه‌ای، مدیر اجرایی دیگری به همه حاضران در جلسه گفت: «اگر همه شما بتوانید مانند او رفتار کنید، بسیار خوب خواهد شد (درحالی‌که به من اشاره می‌کرد.)»

اخیراً، با اتوبوس کارکنان سر کار می‌روم و برمی‌گردم. از این طریق حقایق را برای تمام همکارانم روشن کرده‌ام.

فالون دافا بسیار باشکوه است و بسیار احساس خوشبختی می‌کنم که یک مرید دافا هستم!