(Minghui.org) من یک مأمور پلیس بازنشسته هستم که ۷۲ سال دارم. قبل از شروع آزار و شکنجه در سال ۱۹۹۹، فالون گونگ را تمرین می‌کردم. اما پس از آنکه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد، به‌قدری ترسیدم که تزکیه کردن را کنار گذاشتم. به‌تدریج، فرقی با یک فرد معمولی نداشتم و سال به سال و به‌طور پیوسته، سلامتی‌ام رو به افول می‌رفت.

عذاب کشیدن از یک بیماری‌ لاعلاج

در ژوئیه ۲۰۱۳، زخم‌هایی در ریه چپم به‌وجود آمد و در ماه اکتبر تحت عمل جراحی قرار گرفتم. پس از عمل جراحی اغلب درد داشتم، اما چیزی به خانواده‌ام نمی‌گفتم. یک روز از پزشکم شنیدم که سرطان ریه دارم. بسیار ناراحت شدم، زیرا می‌دانستم که این بیماری درمانی ندارد.

پسرم که یک پزشک طب سنتی چین است، داروهای گیاهی زیادی برایم تجویز کرد. عروسم یک "چراغ جادو" برایم خرید. بسیاری از درمان‌های سنتی را نیز امتحان کردم. اما هیچ‌یک مفید واقع نشد.

در آستانه فروپاشی بودم. هیچ اشتهایی به غذا نداشتم و وزنم به ۵۰ کیلوگرم کاهش یافته بود. علاقه‌ای به چیزی نداشتم، فقط هر روز در امتداد رودخانه‌ای بی‌هدف پرسه می‌زدم. حتی فکر می‌کردم به درون رودخانه بپرم و به زندگی‌ام خاتمه دهم تا دیگر مجبور نباشم درد و عذاب این بیماری را تحمل کنم.

دوباره سلامتی‌ام را به‌دست آوردم

یک زن و شوهر که همکارم بودند، امید را برایم به ارمغان آوردند. آنها فالون دافا را تمرین می‌کنند. بارها به من گفتند که هیچ‌ چیزی نمی‌تواند بیماری مرا درمان کند بجز دافا. در اوج ناامیدی، شروع به تمرین فالون گونگ کردم.

این زوج کتاب جوآن فالون را به من دادند و مرا تشویق کردند تا خالصانه عبارات "فالون دافا خوب است. حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است" را تکرار کنم. ‌این کار را روز و شب انجام می‌دادم.

در مدت یک ماه، شاهد نتایج شگفت‌انگیزی بودم. دردم فروکش کرد، پاهایم قوی‌تر شدند و اشتهایم را دوباره به‌دست آوردم. بسیار خوشحال و پرانرژی بودم.

من و این زوج یک گروه مطالعه فا تشکیل دادیم. فا را مطالعه می‌کردیم و تمرین‌ها را با هم انجام می‌دادیم. درست همان‌طور که استاد بیان کردند: «...تمرین تزکیه بهترین شکل از استراحت کردن است.» ("آموزش فا در اولین کنفرانس فا در شمال آمریکا")، پس از هر جلسه تمرین خیلی احساس راحتی می‌کردم.

رشد خصوصیات اخلاقی‌ام

اما تزکیه کردن حقیقتاً سخت است. نشستن در مدیتیشن در حالت لوتوس کامل، با پاهای ضربدری برایم سخت بود. استاد بیان کردند:

«برای تزکیه کردن در مدیتیشن، باید با پاهای ضربدری مدتی طولانی بنشینید و وقتی پاها ضربدر شدند درد می‌گیرند و سوزن سوزن می‌شوند. پس از مدتی، احساس بی‌قراری شروع می‌شود و پس از آن واقعاً بی‌قرار می‌شوید؛ شما درحال "سختی دادن به بدن، آبدیده کردن اراده" هستید. بدنتان احساس خوبی ندارد و ذهنتان نیز احساس خوبی ندارد.» (جوآن فالون)

مجبور بودم درد را تا هشت ماه بعد تحمل کنم تا اینکه سرانجام توانستم به‌صورت لوتوس کامل بنشینم.

درضمن، رشد خصوصیات اخلاقی‌ام کار ساده‌ای نبود. دریافتم که اکثر امتحانات از طرف همسرم برایم پیش می‌آید. وی همیشه شرایط سختی برایم ایجاد می‌کرد. هنگامی‌که فا را مطالعه می‌کردم، به‌خاطر نشستن در مکانی نامناسب، مرا سرزنش می‌کرد. وقتی خانه را تمیز می‌کرد، مجبور بودم این طرف و آن طرف بروم و جابجا شوم تا سر راهش نباشم و برایش ایجاد مزاحمت نکنم. او همیشه بسیار پرسروصدا بود. در حقیقت، طی سال‌های زیادِ زندگی مشترکمان، همیشه با یکدیگر تضاد داشتیم. فکر می‌کردم او کسی است که مشکلات را به‌وجود می‌آورد.

استاد بیان کردند: «در تزکیه حقیقی باید قلب و ذهن خود را تزکیه کنید. باید درون خود را تزکیه کنید، به درون خود نگاه کنید، نمی‌توانید به بیرون نگاه کنید.» (جوآن فالون)

این دقیقاً مشکل من بود؛ مانند یک تمرین‌کننده فکر نمی‌کردم. هرگز درباره نگاه به درون فکر نمی‌کردم، بلکه همیشه همسرم را سرزنش می‌کردم. پس از آگاهی به این مطلب، اغلب به خودم یادآوری می‌کردم، بدون توجه به اینکه چه اتفاقی می‌افتد یک تمرین‌کننده واقعی باشم و به درون نگاه کنم. طولی نکشید که رابطه ما بهتر شد و تضادهای طولانی‌مدتمان، برطرف شد.

شاهد معجزاتی بودم

طی این سالی که فالون گونگ را تمرین می‌کردم، شاهد وقوع معجزاتی بوده‌ام.

روزی، پس از مطالعه فا، با دوچرخه‌ام به خانه می‌رفتم. ناگهان هوا ابری شده و رعد و برق شروع شد. هرلحظه ممکن بود باران ببارد. با خودم گفتم نمی‌توانم اجازه دهم مطالب دافا در کیفم خیس شوند و دعا ‌کردم که قبل از رسیدن به خانه، باران نبارد. درحالی‌که این فکر ذهنم را مشغول کرده بود، سریع‌تر رکاب زدم. به‌محض اینکه به خانه رسیدم، باران شروع شد!

روز دیگر، به‌طور غیرمنتظره‌ای نمی‌توانستم بازوهایم را بالا ببرم. فکر می‌کردم که باید بیمار شده باشم. اما پس از مطالعه فا و تبادل تجربه با هم‌تمرین‌کنندگان، از این افکار رها شدم و مطابق معمول به انجام تمرین‌ها پافشاری ‌کردم. روز بعد، بازوهایم کاملاً خوب شدند.

هم‌اکنون، نه‌تنها هیچ بیماری‌ای ندارم، بلکه شین‌شینگ یا خصوصیات اخلاقی‌ام نیز رشد کرده است. با جدیت بیشتری کار می‌کنم تا به رشدم ادامه دهم.