(Minghui.org) در سال ۲۰۱۲ به زمین افتادم و پاهایم شکست و مجبور شدم از صندلی چرخدار استفاده کنم.

می‌دانم که استاد از مریدان دافا محافظت می‌کنند، بنابراین فقط یک انتخاب داشتم: باید نظم و ترتیب نیروهای کهن را نفی کرده، فا را به‌طور کوشایی مطالعه می‌کردم، افکار درست می‌فرستادم و روشنگری حقیقت می‌کردم. با کمک هم‌تمرین‌کنندگان، به بیمارستان‌ها، مراکز خرید و پارک‌ها می‌رفتم و با مردم درباره دافا صحبت می‌کردم.

مداخله از طریق عقاید و تصورات بشری

در بیمارستانی، حقایق دافا را تازه برای شخصی توضیح داده بودم و آماده بودم تا فرد دیگری را برای صحبت پیدا کنم. مرد جوانی که در کنارم نشسته بود، رفتارش غیردوستانه به‌نظر می‌رسید، بنابراین مایل نبودم با او صحبت کنم.

سپس متوجه شدم بطری آبم به‌طور کامل بسته نشده و آب به داخل کیفم تراوش کرده بود. شوکه شدم. این رویداد به من می‌گفت که مرتکب غفلتی شده بودم. اما من آنجا بودم تا با مردم درباره دافا صحبت کنم، پس مشکلم چه بود؟

به مرد جوانی که در کنارم نشسته بود، نگاه کردم و متوجه شدم عقاید و تصورات بشری بود که به من می‌گفت با او صحبت نکنم. آیا این یک غفلت نبود؟ استاد بیان کردند: «نجات مردم دقیقاً این است، نجات مردم، و این‌که دست‌چین می‌کردیم و انتخاب می‌کردیم مرحمت‌آمیز نمی‌بود.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹»)

شروع کردم تا درباره مسائل روزمره با او صحبت کنم و پس از آن درباره دافا، فساد حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سایر مسائل اجتماعی صحبت کردم. به او گفتم هنوز افراد خوبی در این جهان وجود دارند؛ آنها چیزی را که به آنها تعلق ندارد، برنمی‌دارند و اینکه آنها تمرین‌کنندگان دافا هستند.

وقتی به موضوع خروج از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن رسیدم، او گفت که اطلاعاتی را درباره این مطلب روی اسکناس دیده است. وی هرگز به هیچ‌کدام از آن سازمان‌ها ملحق نشده بود.

قبل از ترک آنجا از او خواستم عبارات: «فالون دافا خوب است و حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری» را تکرار کند و آنها را با خانواده‌اش نیز به‌اشتراک بگذارد. وی پاسخ داد که این جملات را به‌خاطر می‌سپارد و با خانواده‌اش به‌اشتراک خواهد گذاشت.

استاد جاسوس‌ها را نیز نجات می‌دهند

به بیمارستان دیگری رفتم تا درباره دافا با مردم صحبت کنم. روی نیمکتی نشستم، با شخصی صحبت کردم، به اطراف رفتم و شروع به صحبت با دختری کردم. هنگامی‌که مشغول صحبت بودم، متوجه شدم که دگمه موبایلش را فشار داد. دریافتم که به کسی خبر می‌دهد، اما همچنان به او توصیه کردم که از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شود.

سپس به‌ طرف نیمکت دیگری رفتم و نشستم و مرد جوانی در کنارم نشست. احساس کردم که چیزی به من فشار می‌آورد که بلند شوم و آن مکان را ترک کنم. ناگهان دریافتم که آن دختر یک جاسوس بوده و این مرد جوان نیز همدست وی بوده است. استاد بیان کردند: «من جاسوسان را نیز نجات خواهم داد.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹»)

ذهنم آرام بود. از او پرسیدم آیا برای ملاقات کسی به آنجا آمده است. پاسخ داد که فقط آن دوروبر درحال قدم زدن بوده است.

پرسیدم آیا کسی درباره دافا چیزی به او گفته است. وی پاسخ مثبت داد. سپس شروع به تکرار برخی دروغ‌هایی کرد که توسط ح.ک.چ تبلیغ شده بود و من تمام آن شایعات را تکذیب کردم. به او گفتم که ح.ک.چ از آنها استفاده می‌کند تا دافا را بدنام کند.

توضیح دادم که دافا به مردم تعلیم می‌دهد مهربان باشند و تمرین‌کنندگان از اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری پیروی می‌کنند. درضمن به او گفتم که مردم در بیش از ۱۰۰ کشور جهان فالون گونگ را تمرین می‌کنند. وی استدلال کرد که تمرین‌کنندگان به پکن رفتند تا نظم عمومی را مختل کنند و به ژونگ‌نان‌های حمله کنند، بنابراین برایش توضیح دادم که ما به پکن رفتیم تا حقایق را درباره دافا روشن کنیم.

حدود ۴۰ دقیقه صحبت کردیم، اما نتوانستم او را متقاعد کنم که از ح.ک.چ خارج شود. قبل از اینکه قدم‌زنان دور شوم، بازهم گفتم: «به‌خاطر داشته باش فالون دافا خوب است و از مزایای آن بهره‌مند خواهی شد.»

تمرین‌کنندگان درگیر سیاست نمی‌شوند

زوجی حدود۷۰ ساله را ملاقات کردم و با خانم صحبت کردم. شوهرش از من پرسید که آیا دافا را تمرین می‌کنم و سپس مرا متهم کرد که درگیر سیاست شده‌ام. دیگران در اطراف ما حلقه زدند و فکر می‌کردم که یا باید حقیقت را برایش روشن کنم یا بهتر است که آن مکان را ترک کنم.

پاسخ دادم: «ما در سیاست درگیر نمی‌شویم. فالون دافا به مردم آموزش می‌دهد که افراد خوبی باشند و از آنها می‌خواهد که از اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری پیروی کنند.» گفتم که این تمرین تزکیه به سلامتی فرد کمک می‌کند و توضیح دادم که پس از انجام تمرین دافا، دیگر از تومور لاعلاجی که داشتم عذاب نمی‌کشم و شفا یافته‌ام.

سپس گفتم که چگونه تحت آزار و و اذیت و شکنجه قرار گرفتم، شامل اجبار به نشستن روی نیمکت ببر به‌مدت سه شبانه‌روز که بعد از آن نزدیک بود بمیرم. ناگهان خشم وی ناپدید شد.

گشتی در اطراف زدم و به این خانم گفتم: «مطلبی را برای مقایسه به شما می‌گویم. گودال بزرگی در وسط یک پل وجود دارد. من در فاصله دوری در انتهای پل ایستاده‌ام و می‌خواهم به شما بگویم که از پل عبور نکنید. آیا فکر می‌کنید که باید به شما هشدار بدهم یا نه؟» وی پاسخ داد که باید او را مطلع کنم.

گفتم: «درست است. حالا به شما می‌گویم که ح.ک.چ جنایات بسیاری مرتکب شده است و آسمان می‌خواهد آن را نابود کند. شما نیز یکی از اعضای آن هستید. اگر از حزب خارج نشوید شما نیز همراه آن نابود خواهید شد.» این خانم از سازمان پیشگامان جوان خارج شد و به او گفتم: «به‌خاطر بسپار که "فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است." هنگامی‌که با مصیبتی مواجه بشوی، از مزایای آن بهره‌مند خواهی شد.»

شخصی حقایق دافا را می‌پذیرد و شخص دیگری بسوی دافا باز می‌گردد

سفر با اتوبوس به زادگاهم، ایده خوبی بود تا با مردم درباره دافا صحبت کنم. در اتوبوس مردی در کنارم نشست، زمان کوتاهی پس از حرکت ماشین، بالا آورد. به او گفتم اگر عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار کند، حالش بهتر می‌شود. او پس از تکرار این عبارت واقعاً حالش بهتر شد.

شروع به فرستادن افکار درست کردم تا زمانی که تقریباً به مقصدمان نزدیک شدیم. او گفت در یکی از مدارس حزب کمونیست کار می‌کند. این مطلب سرصحبتم را با او باز کرد: «باید به شما بگویم که در سال ۱۹۹۹، ح.ک.چ آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد. آن فاسد است و جنایات بسیاری مرتکب شده است و آسمان می‌خواهد آن را نابود کند. شما عضو ح.ک.چ هستید و وقتی این حادثه اتفاق بیفتد، شما نیز دچار دردسر می‌شوید. یک راه فرار و رهایی را به شما می‌گویم. در ذهنتان بگویید که از ح.ک.چ خارج می‌شوید و من یک نام مستعار به شما می‌دهم تا از آن خارج شوید.»

وی از حزب خارج شد و اطمینان حاصل کردم که به خانواده و دوستانش خواهد گفت چرا باید از ح.ک.چ خارج شوند.

در یک مرکز خرید، خانمی کنارم، روی نیمکت نشست. وی تمایلی به صحبت کردن نشان نمی‌داد. فکر کردم کاری به کارش نداشته باشم، اما استاد بیان کردند: «نیک‌خواهی انرژی عظیمی است، انرژی موجودات الهی صالح.» ("آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی واشنگتن دی‌سی ۲۰۰۹") در ذهنم افکار درست فرستادم و از استاد درخواست کمک کردم.

به او گفتم که دافا را تمرین می‌کنم و وی اقرار کرد که پس از ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹، دیگر تمرین را انجام نمی‌دهد، اما همسرش هنوز دافا را در منزل تمرین می‌کند. پس از آنکه شنیدم قبلاً یک تمرین‌کننده بوده، ترغیبش کردم که با روند اصلاح فای استاد همگام شود و اینکه استاد نمی‌خواهند حتی یک نفر را که فا را کسب کرده است، جا بگذارند. این زوج و دخترشان دوباره به تزکیه دافا بازگشتند.