(Minghui.org) از زمانی که تمرین فالون دافا را شروع کرد‌ه‌ام، فقط یک سال و دو ماه گذشته است، اما از فواید بسیار زیادی بهره‌مند شده‌ام.

بهبود وضعیت سلامتی

سلامتی‌ام رو به وخامت گذاشته بود و دچار فشار و قند خون بالا شده بودم. براثر ابتلا به سرماخوردگی‌ شدید احساس سرگیجه و ضعف داشتم. بنابراین به مدت پنج روز به مصرف داروهای تزریقی روی آوردم، اما بهبود پیدا نکردم.

پزشکی که تمرین‌کننده فالون دافا است، به من گفت که با خانواده دامادم تماس بگیرم و من بسیار متحیر شدم. هیچ‌یک از افراد آن خانواده پزشک نبودند، بنابراین چه‌طور می‌توانستند به من کمک کنند؟

عروسم به دیدن من آمد و مرا برای شنیدن سخنرانی‌های استاد به خانه‌اش دعوت کرد. موافقت کردم که به اولین سخنرانی استاد گوش دهم. حدود پنج دقیقه بعد از گوش‌دادن به سخنرانی خوابم برد.

وقتی درحال گوش‌دادن به سخنرانی سوم بودم، احساس کردم چیزی درون معده‌ام می‌چرخد. یکی از تمرین‌کنندگان توضیح داد که استاد به من یک فالون(چرخ قانون) داده‌ بودند.

در روز چهارم، به هنگام گوش‌دادن به سخنرانی، دیگر سرگیجه نداشتم و احساس کردم سلامتی‌ام بهبود یافته بود. تصمیم گرفتم دیگر دارو مصرف نکنم.

پس از شنیدن سخنرانی‌های استاد، می‌خواستم همه‌ آنها را دوباره بشنوم. اگرچه به خواب می‌رفتم، اما تمامی کلمات استاد را به‌وضوح می‌شنیدم.

در روز سوم صداهایی در سرم‌ ‌شنیدم، گویی بلوکی‌ بتنی از جایی می‌افتاد. سروصدا به مدت دو تا سه دقیقه طول کشید. به من گفتند که استاد، سرم را پاکسازی کردند. 

نارضایتی‌های قدیمی با نیک‌خواهی برطرف می‌شوند

بااینکه بیش از پنج ماه در دافا تمرین ‌کرده بودم، اهمیت کشتن را درک نکرده بودم. روزی چند ماهی را کشتم و آنها را طبخ کردم. شب، هنگام انجام تمرین‌ها، ماهی‌های مرده بسیاری در مقابل من ظاهر شدند که احشاء داخلی شکم‌شان بیرون آورده شده بودند. کنجکاو بودم که این ماهی‌های‌ مرده از کجا آمده‌اند؟ ماهی‌های مرده به من گفتند که احساس درد دارند. سپس در استخوان ترقوه‌ام احساس درد کردم گویی با چیزی مانند سیخ سوراخ می‌شد و متوجه شدم که آنها ‌همان ماهی‌هایی بودند که امروز کشته بودم.

درباره این موضوع با یکی از تمرین‌کنندگان صحبت کردم. او پیشنهاد داد که نارضایتی ماهی‌ها را با نیک‌خواهی برطرف کنم. به‌هنگام انجام مدیتیشن، گفتم که این نارضایتی را با نیک‌خواهی برطرف می‌کنم. سپس مشاهده کردم که کف دستم پر از آب شد و ماهی‌های کوچک بسیاری با شادی در آن شنا می‌کنند. دست‌هایم را بالا آوردم و آنها در دریا شنا کردند.

استاد، برخی از روابط کارمایی گذشته‌ام را به من نشان دادند. مشاهده کردم که شوهر فعلی‌ام، در زندگی قبلی، به‌طور بی‌رحمانه‌ای مرا کتک می‌زد. در این دوره از زندگی اغلب با هم مشاجره داشتیم و من همچنین او را تحقیر می‌کردم. متوجه شدم که این موضوع دلیلی درست برای ازدواج ما بود.   

از بین رفتن عادت‌های نادرست

قبل‌ از تمرین دافا، سیگار‌ می‌کشیدم، مشروب می‌خوردم و از بازی مایونگ لذت می‌بردم. دو پاکت سیگار در روز مصرف می‌کردم. به‌مدت ۲۰ سال سیگار کشیدم و روز و شب مایونگ بازی ‌می‌کردم، کارهای خانه را انجام نمی‌دادم و دائماً با شوهرم درحال مشاجره بودم.

اندک زمانی بعد از تمرین دافا، از تمام این عادات بد رها شدم و شروع به کار کردم. دیگر با شوهرم دعوا نمی‌کردم. سابقاً او را مورد تحقیر قرار می‌دادم، اما اکنون با وی متواضعانه و با احترام رفتار می‌کنم.

دختر و شوهرم، به‌تازگی شروع به تمرین دافا کرده‌اند. شوهرم مبتلا به بیماری‌های مزمن بود و بعد از تمرین دافا هیچ علائمی از ناراحتی ناشی از آنها را نداشت و دیگر به هیچ دارویی نیاز پیدا نکرد.

بهبود روابط خانوادگی

این ازدواج دوم من است. در ازدواج اول، به‌خاطر اخلاق بدم، اغلب اوقات با مادرشوهر و خواهرشوهرم مشاجره می‌کردم. همدیگر را دوست نداشتیم. ما سه نفر، بعد از طلاق، به مدت ۲۰ سال از هم بی‌خبر بودیم.

وقتی دخترم ازدواج کرد، مادرشوهر و خواهرشوهرم، خواستند به دیدن او بروند، اما نگران بودند که آنها را مورد سرزنش قرار دهم و با آنها صحبت نکنم. درباره این موضوع با یک تمرین‌کننده صحبت کردم. وی گفت که همه مسائل باید با نیک‌خواهی حل‌‌ و فصل شوند، به‌خاطر اینکه ما تمرین‌کننده هستیم و فا را به‌دست آورده‌ایم. اندکی طول کشید تا نگرش خودم را تغییر دهم، اما سرانجام توانستم دلخوری‌های گذشته را رها کنم. 

یک روز قبل از رسیدن خواهرشوهر و مادرشوهر سابقم، شام خوبی برای آنها آماده کردم. از استاد خواستم کمکم کنند، بنابراین توانستم با نیک‌خواهی با آنها رفتار کنم. وقتی که وارد خانه شدند، متوجه شدم که هر دو نفرشان بسیار پیر شده بودند. آنها را در آغوش گرفتم و اشک از چشمانمان سرازیر شد. مادرشوهرم سابقم گفت که  انتظار نداشت من اینقدر خوب شده باشم. خواهرشوهرم شروع به تمرین دافا کرد.