(Minghui.org) بیش از ده سال است که از فای استاد پیروی می‌کنم و به‌سختی کار کرده‌ام. به‌خاطر خرد کسب شده از دافا، پیشرفت‌هایی در کارم داشته‌ام و جوایز و پاداش‌های بسیاری دریافت کرده‌ام، از جمله دو جایزه ملی. علی‌رغم راه‌اندازی آزار و شکنجه توسط رژیم جیانگ زمین، سطوح مختلف اداره کل آموزش از فعالیت‌هایم حمایت کردند. سمینارهایی در سطح شهری ارائه دادم، کلاس‌هایی در تلویزیون تدریس کردم و روزنامه‌های محلی نیز مقالاتی درباره من منتشر کردند.

تزکیه‌کنندگان باید به درون نگاه کنند تا وابستگی ها را بیابند

در ژوئیه ۲۰۱۳ به دلیل توزیع مطالب روشنگری حقیقت در مدرسه، گزارش مرا به دبیر حزب شهر دادند. به درون نگاه کردم تا بفهمم چرا تحت آزار و اذیت قرار گرفتم. متوجه شدم که تحت تأثیر شستشوی مغزی حزب کمونیست (ح.ک.چ) بودم و در زمینه تزکیه گفتار خوب عمل نکرده بودم.

وابستگی‌هایی قوی به خودنمایی و شهرت داشتم، متکبر بودم و ذهنیت رقابت‌جویی قوی و وابستگی به رنجش و اعتباربخشی به خودم داشتم. حتی بدتر اینکه اغلب نمی‌توانستم افکار درستم را حفظ کنم و ذهنی نیک‌خواه داشته باشم، مخصوصاً وقتی با وسوسه شهرت و منافع شخصی مواجه می‌شدم. در مواجهه با آزار و شکنجه قادر نبودم با تمام قلبم به استاد و فا باور داشته باشم. مصمم شدم که خودم را اصلاح کنم و از این وابستگی‌ها رها شوم.

هنگام طرد شدن به درون نگاه کنید

در سپتامبر ۲۰۱۳ مدیری جدید به مدرسه‌مان آمد. او از مهارت‌هایم آگاهی داشت، اما به دلیل ترس از سیاست حزب مبنی بر اینکه ارتباط با تمرین کنندگان دافا جرم محسوب می‌شود، اجازه تدریس به من نداد و سمت تکنسین آزمایشگاه را به من واگذار کرد.

مدرسه‌مان برای چند سال تکنسین تمام‌وقت آزمایشگاه نداشت و دفتر تکنیسن به انباری تبدیل شده بود. وقتی با دفتری نامرتب و آشفته روبرو شدم، تا حدودی احساس تنهایی و غمگینی کردم.

آرام شدم و این وضعیت را براساس فا سنجیدم. متوجه شدم که تنهایی و غمگینی ذهنیت‌های بشری هستند و به‌منظور نادیده گرفتن‌شان افکار درست فرستادم.

هنگامی که به درون نگاه کردم، متوجه شدم که به‌خاطر سال‌های زیادی از شکوه، جلال و تمجید، ذهنیت‌های بشری‌ام رشد کرده‌اند و وابستگی‌هایم به شهرت، نفع شخصی و احساسات تقویت شده‌اند. ذهنیت اعتباربخشی به خودم را نیز رشد داده بودم.

بعد از اینکه متوجه ضعفم شدم، دیگر احساس تنهایی و غمگین بودن نداشتم و ذهنم آرام شد.

هنگامی که دفتر را تمیز می‌کردم، انواع افکار بشری به ذهنم می‌‌آمد. احساس تنهایی و آزردگی می‌کردم. ذهنیت رقابت‌جویی و رنجشم، همچنین وابستگی‌ام به شهرت و نفع شخصی مجدداً ظاهر شده بودند.

وقتی متوجه شدم که همچنان تحت تأثیر این تصورات بشری هستم و قلبم تکان می‌خورد، احساس پشیمانی و ناراحتی کردم. طوری‌که افکار درستم به اندازه کافی قوی نبود. همچنین نگران و متأسف بودم که به عنوان یک تمرین‌کننده دافا همچنان تصورات بشری خیلی زیادی دارم.

به روشنی می‌دانستم که مدیر جدید به مدرسه‌مان آمده تا او را نجات دهم و ملاقات با یک تمرین‌کننده دافا از بخت خوبش است. این شیطان پشت او بود که مرا طرد می‌کرد. اگر این شیطان نابود می‌شد، او با تمرین‌کنندگان دافا با مهربانی رفتار می‌کرد، درنتیجه نباید از او شکایت می‌کردم یا از او می‌رنجیدم، بلکه باید افکار درست می‌فرستادم.

تزکیه جدی است

طرد شدن از سوی مدیر مدرسه همچنان ادامه داشت. این امر مشکلاتی را برای سایر تمرین‌کنندگان به‌وجود آورده بود که سعی می‌کردند حقایق دافا را در مدرسه‌مان روشن کنند و همچنین باعث وحشت معلمان و دانش‌آموزانی شده بود که از ح.ک.چ خارج شده بودند.

زمانی که متوجه شدم عقاید و تصوراتم این وضعیت را به وجود آورده، متوجه جدیت تزکیه شدم. این می‌توانست منجر به زیان‌های بسیار بزرگی شود.

به خودم یادآوری کردم که یک تمرین‌کننده هستم و باید در هر فکر و عملم از فا پیروی کنم. فا را بیشتر مطالعه کردم و زمان فرستادن افکار درست را افزایش دادم. به یک گروه مطالعه فا و گروه فرستادن افکار درست پیوستم.

تغییر مثبت در نگرش و رفتار مدیر

افکارم را با فا یکسان کرده و خودم را براساس فا اداره کردم. بنابرابن عقاید و تصورات بشری‌ام به‌تدریج از میان رفت. مدیر جدید درباره استراتژی‌هایی برای بهبود وضعیت مدرسه‌مان با من صحبت کرد.

او تحت تأثیر خلوص نیتم قرارگرفت و بخاطر قابلیت‌هایم قدردان و سپاسگزار بود. مرا به‌عنوان مشاور مدرسه تعیین کرد و بهترین اتاق را برای دفتر کارم درنظر گرفت.

با الهام از سلسله تانگ، پیشنهاد کردم که مدرسه فرهنگ سنتی چین را ترویج و ارزش‌های اخلاقی را آموزش دهد. پیشنهاداتی که در طرح پیشنهادی‌ام آماده کرده بودم، به تصویب رسیدند. سمینارهایی را برای معلمان برگزار کردم و به آنها گفتم که آموزش هنر، بخشی جدایی‌ناپذیر از استاندارهای اخلاقی سطح‌بالا است. نهایت تلاشم را کردم تا افکار مثبت معلمان مدرسه را رشد دهم.

در جلسه خلاصه عملکرد سالانه مدرسه، مدیر گفت: اگر ما چنین معلمی داریم- با اشاره به من- که تنها یک کلاس را آموزش می‌دهد، فقط دانش‌آموزان آن کلاس سود می‌برند. تمهیداتی اندیشیده‌ایم که کمک می‌کند بقیه معلمان مدرسه هم رشد کنند و درنتیجه همه دانش‌آموزان مدرسه می‌توانند بهره ببرند."

تمام دستاوردها از فا هستند

شکوه و افتخار مجدداً به سویم بازگشت، اما به‌روشنی می‌دانستم که همه دستاوردهایم از دافا می‌آیند. وقتی مورد تحسین قرار می‌گیرم، عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار می‌کنم. هر روز اصول حقیقت- نیکخواهی بردباری دافا را دنبال می‌کنم و با افکار و اعمال درست در مسیر اعتباربخشی به دافا قدم می‌گذارم.

مدرسه مأموریت آموزشی‌اش را دوباره تعریف کرد و من برای تعریف دوباره این مأموریت آموزشی انتخاب شدم: روح مدرسه و شعار مدرسه. این مسئولیت بر عهده من گذاشته شد تا در گردهمایی روز معلمِ آن سال، همه صحبت‌ها و تغییرات را مطرح کنم. در سخنرانی‌ها عبارت «ما هستیم جانشینان...» را به عبارت «ما نوادگان امپراتور زرد هستیم» تغییر دادم و تمام مقالات، مهربانی و صلح واقعی را به نمایش می‌گذاشتند. وقتی تمام دانش‌آموزان مدرسه، شعار مدرسه را كه من پیشنهاد داده بودم، تكرار می‌كردند، قلبم مملو از شادی شده بود.

استاد بیان کردند: «عمل تزکیه‌ به خود فرد مربوط است، درحالی‌ که‌ گونگ‌ به‌ استاد شخص‌ مربوط است.» (جوآن فالون)

http://en.minghui.org/html/articles/2015/10/9/153147p.html