فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

خود را خوب تزکیه می‌کنم تا گروه طبل کمری بتواند مردم بیشتری را نجات دهد

25 نوامبر 2016 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا از ونکوور، کانادا

(Minghui.org) درود بر استاد! درود بر هم‌تمرین‌کنندگان!

گروه طبل کمری پروژه‌ای است که به تمرین‌کنندگان کمک می‌کند به فا اعتبار بخشند و مأموریت مقدس‌شان برای نجات موجودات ذی‌شعور را به انجام برسانند. هر تابستان گروه طبل کمری ما در ونکوور در رژه‌های متعددی شرکت می‌کند. تابستان امسال در ۹ رژه محلی و ۵ رژه در خارج از شهر و در مجموع در ۱۴ رژه شرکت کردیم.

ذوب شدن در فا کلید اعتباربخشی به فا و نجات موجودات ذی‌شعور است

گروه طبل کمری ونکوور بیش از ۳۰ عضو دارد و بیشترِ تمرین‌کنندگان حدود ۶۰ یا ۷۰ سال سن دارند. این تمرین‌کنندگان نیروی‌های اصلی در توزیع بروشور و روشنگری حقیقت در مناطق توریستی و کنسولگری چین هستند. آنها با پشتکار به انجام سه کار می‌پردازند و در تزکیه بسیار کوشا هستند. آنها به‌صورت گروهی، آرام و بی‌دغدغه با هم کار می‌کنند. بعد از هر رژه، نظرات تمام اعضا را جمع‌آوری می‌کنیم. برای نواحی‌ای که نیاز به بهبود دارند، زمانی را اختصاص می‌دهیم تا تمرین کنیم و مشکل را برطرف کنیم. پس از اینکه با دقت تمرین کردیم، ضربات طبل‌مان، پست‌ها، و نظم صف‌های‌مان بهبود یافتند.

به منظورغوطه‌ورکردن تمام قلب‌، ذهن، و بدن‌مان در فا، قبل از هر رژه، مقاله «دربارۀ دافا» استاد را سه بار می‌خوانیم و به طور مداوم شعر «گروه طبل کمری» استاد را ازبر می‌خوانیم. مایلیم در بهترین حالت از تزکیه باشیم تا بتوانیم موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. قبل از شروع هر رژه افکار درست می‌فرستیم تا تمام شیاطینی که در نجات مردم مداخله می‌کنند، از بین بروند و بتوانیم هر بار نتیجه بسیار خوبی داشته باشیم. تماشاگران به گرمی از ما استقبال می‌کنند و با شور و شوق ما را تشویق می‌کنند. همه تلاش‌های ما برای نجات موجودات ذی‌شعور است.

استاد در «دربارۀ دافا» بیان کردند:

«درحالی که دافا اینجا، در این دنیا متجلی می‌شود، وقتی مردم احترام و تکریم مناسبی به آن نشان دهند، خودشان، نژادشان یا ملیت‌شان از برکت و سربلندی بهره‌مند خواهند شد.» (جوآن فالون)

استاد به ما بهترین را می‌دهند

در ۲۳ مه امسال، به محض اینکه از کنفرانس تبادل تجربه نیویورک بازگشتیم، در رژه روز ویکتوریا شرکت کردیم. از پیش برنامه‌ریزی کردیم. نه تنها توانستیم به تمامی اهداف خود برسیم، بلکه به بهترین نتیجه نیز دست یافتیم. برای شرکت در رژه روز ویکتوریا باید یک روز زودتر می‌رفتیم. برنامه‌ریزی کردیم تا زود راه بیفتیم، سوار بر کشتی شویم و زودتر در هتل مستقر شویم تا بتوانیم وقت کافی برای مطالعه فا، انجام تمرین‌ها و فرستادن افکار درست داشته باشیم. مایل بودیم که در بهترین حالت از تزکیه باشیم تا بتوانیم موجودات ذی‌شعور بیشتری را نجات دهیم.

صبح آن روز، اول به دنبال تمرین‌کنندگانی رفتیم که از سیاتل آمده بودند، و سپس به اسکله رفتیم تا سوار کشتی شویم. ساعت ۱ بعد از ظهر به هتل رسیدیم. یکی از اتاق‌های هتل دارای اتاق نشیمن بزرگی بود که در آنجا فا را مطالعه کرده و افکار درست فرستادیم. یک تمرین‌کننده محلی‌ برای‌مان مواد غذایی فراوانی ارسال کرده بود، بنابراین ناهار و شام‌مان تأمین شده بود. از آنجا که نیاز به آماده‌ کردن غذا نداشتیم، توانستیم تمرین‌ها را از ساعت ۵ تا ۷ عصر انجام دهیم. ساعت 8 شب اولین سخنرانی جوآن فالون را مطالعه کردیم و افکار درست فرستادیم.

استاد بیان کردند:

«پس از هر کنفرانس فا، همیشه منتظر شنیدن و دیدن خبرهایی از عملکرد بهتر شما بعد از کنفرانس فا هستم.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶»)

یکی از تمرین‌کنندگان که به دلیل تب و درد کمر نزدیک بود سفرش را لغو کند، تصمیم به آمدن گرفت. هنگامی که تمرین می‌کردیم، کمر او بیش از حد درد می‌کرد و نمی‌توانست ‌بایستد. اما وقتی که مراسم رژه آغاز شد، درد از‌بین رفت. او گفت که احساس می‌کند استاد با نیک‌خواهی به او نیرو بخشیده‌اند. تمرین‌کننده دیگری در ناحیه شکم درد داشت اما با انرژی زیادی در رژه شرکت کرد و با افکار درست قوی بر دردش غلبه کرد.

حضورمان در مراسم رژه بسیار موفقیت‌آمیز بود. استاد به ما بهترین فرصت برای نشان دادن زیبایی فالون دافا را دادند، به‌طوری‌که مردم نظر خوبی نسبت به دافا داشته و نجات پیدا کنند.

فکر کردم زمانی که گروه ما از مقابل جایگاه قاضی‌ها عبور می‌کند، باید حالتی جذاب داشته باشد. درواقع زمانی که از مقابل جایگاه عبور کردیم، زیباترین حالت را داشتیم. مردم در جایگاه با شدت برای‌مان دست زدند! فکر می‌کنم تا زمانی که بر اساس فا عمل کنیم، به‌طور استوار خودمان را تزکیه کنیم، و افکار درست قوی برای نجات مردم داشته باشیم، استاد به ما بهترین را خواهند داد.

اول ژوئیه امسال مصادف با صد و چهل و نهمین روز ملی کانادا بود. در این روز هر ساله، دو مراسم رژه داریم -یکی در صبح و دیگری در بعد‌از‌ظهر. به منظور افزایش تأثیر بر نجات مردم، گروه طبل کمری سیاتل و ادمونتون نیز آمدند. هفت نفر تمرین‌کننده، به مدت بیش از ۱۰ ساعت از ادمونتون به ونکوور رانندگی کردند. هفت تمرین‌کننده دیگر نیز از سیاتل آمدند. بنابراین برای این دو مراسم رژه، حدوداً ۵۰ نفر در گروه طبل کمری داشتیم که بیشترین تعدادی بود که تاکنون داشته‌ایم.

در ۸ ژوئیه، گروه طبل کمری ونکوور به همراه تمرین‌کنندگان کلگری و ادمونتون به گروه مارش تیان گوئو، کشتی شناور، و گروه دختران آسمانی پیوستند تا در مراسم رژه استامپید کلگری شرکت کنند. بیش از ۴۰۰،۰۰۰ نفر از مردم در این مراسم شرکت کرده، و بیش از یک میلیون نفر آن را بر روی اینترنت و تلویزیون تماشا کردند. آن روز گروه مارش تیان گوئو بیش از ۱۰۰ نفر نوازنده داشت. تمرین‌کنندگان کلگری کشتی شناور زیبای جدیدی را ساخته بودند که برندۀ جایزه شد.

در‌حالی‌که برای شرکت در مراسم رژه برنامه‌ریزی می‌کردیم، هماهنگ‌کننده اصلی انجمن فالون دافا از من درخواست کرد تا گروه طبل کمری ونکوور را به مراسم رژه بیاورم. در طول مکاتبه متوجه شدم که درک‌های مختلفی وجود دارد. با خود فکر کردم که صرفاً با انجمن محلی فالون دافا همکاری می‌کنم و هرآنچه که آنها نظم و ترتیب داده‌اند را دنبال می‌کنم.

دو روز زودتر راه افتادیم و بیش از ۱۰ ساعت رانندگی کردیم. روزی که رسیدیم و روز بعد از آن با تمرین‌کنندگان کلگری و ادمونتون تمرین کردیم. صبح روز ۸ ژوئیه با هم تمرین‌های دافا را انجام دادیم، افکار درست فرستادیم و مقاله «دربارۀ دافا» و شعر «گروه طبل کمری» را خواندیم. همگی با هم گفتیم: «به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور کمک می‌کنیم

در‌حالی‌که رژه برای رفتن آماده می‌شد، شعر استاد را خواندیم:

گروه طبل کمری
(به سبک شعر سلسله یوآن)
«صف‌‌آرایی طبل کمری
خدایان درون فا
هر ضربه از طبلِ فا، جِن شَن رِن است
در سه‌قلمرو، شیطان را نابود کرده و مردم دنیا را نجات می‌دهد
حضور شکوهمند و افکار درست، دروازه های آسمان را به لرزه در می‌آورد
ارواح پوسیده به کجا می‌توانند فرار کنند»
(هنگ یین ۲)

تعداد بی‌شماری از مردم را در هر دو طرف جاده، در ساختمان‌ها، و در حال راه رفتن بر روی پل دیدیم. وقتی متوجه شدم استاد به ما چنین فرصت خوبی برای نجات آنها و به دست آوردن تقوای عظیم داده‌اند، به فکر انتظارات استاد از ما افتادم و احساس قدردانی زیادی کردم. به تقدس آنچه انجام می‌دادیم پی بردم. موجودات ذی‌شعور همانند امواجی هستند که می‌آیند، و اگر خود را به خوبی تزکیه نکنم و به خوبی افکار درست نفرستم، نمی‌توانم مردم و موجودات بی‌شمار پشت سر آنها را نجات دهم. به بزرگی مسئولیت‌ام پی‌بردم.

رژه به طول هشت کیلومتر بود و پیمودن آن تقریباً سه ساعت طول کشید. نیم ساعت قبل از پایان رژه، باتری دستگاه پخش موسیقی تمام شد. بدون موسیقی، با صدای بلند ابیات «فالون دافا خوب است» را تا پایان رژه خواندیم. آخرین حرکت را به‌طور موفقیت‌آمیزی به پایان رساندیم. در آن لحظه همگی بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفته و هیجان‌زده شدیم.

در ۲۲ ژوئیه همراه با گروه مارش تیان گوئوی ونکوور سوار اتوبوس شدیم و به ادمونتون رفتیم تا در مراسم رژه روز کلوندیکه در تاریخ ۲۳ ژوئیه شرکت کنیم. این بار، تنها شخصی بودم که وظیفه حفظ ریتم کل گروه را به عهده داشتم. روز قبل از رژه راه افتادیم و پس از چهارده ساعت به ادمونتون رسیدیم.

روز کلوندیکه بزرگترین رویداد تابستانی ادمونتون است، که سالانه حدود ۸۰۰،۰۰۰ گردشگر را جذب می‌کند. همچنین این اولین بار بود که گروه مارش تیان گوئوی ونکوور در این رژه شرکت می‌کرد. امسال مسیر رژه از سال قبل طولانی‌تر بود، بنابراین مردم بیشتری حضور داشتند. می‌دانستیم که این نظم و ترتیب استاد است تا موجودات ذی‌شعور بیشتری نجات پیدا کنند. گروه فالون دافا جایزه «بهترین گروه رژه» را از گروه سازمان غیرانتفاعی دریافت کرد. این یازدهمین بار بود که این جایزه را دریافت می‌کردیم.

در ۳۰ ژوئیه به گروه طبل کمری سیاتل پیوستیم و در رژه سی‌فیر سیاتل شرکت کردیم. حدود ۳۰۰،۰۰۰ تماشاگر و تقریبا ۷۰۰،۰۰۰ نفر به صورت آنلاین رژه را مشاهده کردند. از چند روز قبل شروع به تمرین کردیم. هماهنگ‌کننده انجمن فالون دافای سیاتل به طور جدی به من گفت که باید به خوبی تمرین کنیم.

درست قبل از اینکه راه بیفتیم، تمرین‌کننده‌ای از سیاتل به ما پیامی فوری فرستاد: کشتی شناور دافا از سوی بازرسی آتش‌نشانی قبول نشده است. از ما خواستند تا افکار درست بفرستیم. پیام را به تمرین‌کنندگان دیگر ارسال کردم: کشتی شناور دافا باید در رژه حضور داشته باشد. کمی پس از آن، تمرین‌کننده سیاتل به ما گفت که متصدی تشریفات آتش‌نشانی تا صبح روز بعد به ما مهلت داده است تا اصلاحات لازم را انجام دهیم. فکر کردم: «امشب نمی‌خوابم و به طور مداوم افکار درست می‌فرستم. صبح روز بعد تمرین‌کنندگان سیاتل گفتند که در بازرسی مورد قبول واقع شدند

استاد بیان کردند:

«اصلاح فا حتماً موفق خواهد شد و مریدان دافا حتماً موفق خواهند شد.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۴غرب آمریکا»)

می‌دانستم که قطعاً در رژه سی‌فیر موفق خواهیم شد. مردم را نجات می‌دهیم و نتیجه رضایت بخشی را به استاد ارائه خواهیم داد. زمانی که گروه‌مان از جایگاه عبور کرد، موسیقی شاد آغاز شد. گروه پنجاه نفرۀ طبل کمری‌مان با موسیقی هماهنگ بوده و به زیبایی در صف ایستادند. آن نشان‌دهنده تقدس و نیک‌خواهی موقر دافا بود. آن صحنه‌ای شگفت‌انگیز بود و مخاطبان با شوق و ذوق از ما استقبال کردند!

فقط با تزکیه خوب می‌توانیم مردم بیشتری را نجات دهیم

اجازه دهید دو نمونه از تجربیاتم را به اشتراک بگذارم.

در ماه مه ۲۰۱۵، در روز دوشنبه، بعد از بازگشت از رژه روز ویکتوریا، در کل بدنم احساس درد داشتم و دچار تب و سرفه شدم. فکر کردم مشکلی نیست چراکه تا شنبه رژه دیگری نخواهیم داشت. اما علائم بدتر شدند و شدت درد بیش از آنچه می‌توانستم تحمل کنم شد. هم‌تمرین‌کنندگان با فرستادن افکار درست به من کمک کردند. به سخنرانی‌های فای ضبط شده استاد گوش دادم و به درون نگاه کردم. پی بردم که مدتی بود خود را تزکیه نکرده‌ بودم. از آنجا که مشغول بودم، نمی‌توانستم فا را با ذهنی آرام مطالعه کنم. اگر با تضادی روبرو می‌شدم، نمی‌توانستم آرام شوم و به درون نگاه کنم. بعد از اینکه این وابستگی‌ها را پیدا کردم به استاد گفتم که آنها را از بین خواهم برد.

در آن زمان مقاله «آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک» به تازگی منتشر شده بود. استاد بیان کردند:

«موارد دیگری نیز بوده‌اند که کسی برخی مسائل کوچک را در تزکیه‌اش جدی نگرفته و به مشکلات بزرگی تبدیل شدند

فکر کردم این دقیقاً همان چیزی است که برای من اتفاق افتاده است. علائم بیماری تا جمعه به طول انجامید و هیچ بهبودی در خود ندیدم. در حالی که احساس سرگیجه داشتم، روی تخت دراز کشیدم. به رژه روز بعد فکر کردم: اگر نتوانم بروم بد می‌شود چراکه من سنج‌ها را می‌نوازم و گروه را رهبری می‌کنم. در قلبم به استاد گفتم: «باید به رژه بروم تا مردم را نجات دهم

شب جمعه حدود ساعت ده، ناگهان احساس بهتری کردم. تب ناپدید شد، و ‌توانستم بنشینم. درد نیز ازبین رفته بود. بلافاصله از استاد تشکر کردم و برای رژه آماده شدم. فا را مطالعه کردم و افکار درست فرستادم. روز بعد، مراسم رژه به‌خوبی پیش رفت، و احساس خوبی داشتم. می‌دانم استاد به من کمک کردند.

درست زمانی که فکر کردم این آزمون را پشت سر گذاشته‌ام، در روز سه‌شنبه دچار دندان درد شدم. فکر کردم مشکلی نیست چراکه تا یک‌شنبه رژه دیگری نداشتیم. اما درد تا حدی ادامه‌دار شد که دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم. دهانم را با آب و نمک می‌شستم اما دندانم هنوز درد می‌کرد. در واقع، درد افزایش یافت. فا را مطالعه کردم، به درون نگاه کردم و متوجه شدم گفتارم را تزکیه نکرده‌ام.

روز قبل از شروع درد، فرزندانم را سرزنش کرده بودم. از اینکه با پشتکار تزکیه نمی‌کردند خشمگین شده بودم. با اینکه به آنها فحش ندادم ولی عصبانی شدم و مثل یک تمرین‌کننده رفتار نکردم. بیشتر خود را جستجو کردم و پی بردم اغلب رفتار بدی دارم.

وقتی دندان‌هایم درد گرفت، هر کاری که به فکرم می‌رسید انجام دادم، مانند مطالعه فا، نگاه به درون و فرستادن افکار درست، اما هیچ کدام عمل نکرد. وقتی به خواب رفتم، صدای بسیار ملایمی را شنیدم که گفت: «همین است که هست ]یا فقط بگذار باشد[تمام نظم و ترتیبات صورت گرفته‌استوقتی آن صدا را شنیدم، احساس گرما و آرامش کردم. آن صدا به صحبت ادامه داد: «همه چیز نظم و ترتیب داده شده است. خوب است؟» ناگهان هوشیار شدم و داد زدم: «نه! من نظم و ترتیب‌های تو را قبول نمی‌کنم! من با استادم عهد بستم تا اصلاح فا را دنبال کنم و تا آخر تزکیه کنم! من فقط زمانی که استادم به من بگویند، اینجا را ترک خواهم کردسپس آن صدا گفت: «بسیار خوبشوکه شدم و ترسیده بودم. اگر آنچه را که آن صدا به من گفت قبول می‌کردم ممکن بود بمیرم. تزکیه امری بسیار جدی است.

در پنجشنبه شب، پی بردم وابستگی پنهانی به درطلب‌بودن دارم، بدون توجه به اینکه چه کاری انجام می‌دهم، مثل مطالعه فا، فرستادن افکار درست و نگاه به درون، آن را با داشتن وابستگی در طلب بودن انجام می‌دادم. آن را به‌منظور کاهش درد انجام می‌دادم، نه برای از بین بردن وابستگی‌ها و بالا بردن سطح تزکیه‌ام. به استاد گفتم: «هر طور شده به رژه خواهم رفت. استاد، قلبم لبریز از دافا است. من مرید دافا هستم و می‌روم تا مردم را نجات دهم

در روز جمعه، باید روزنامه‌های اپک‌تایمز را توزیع می‌کردم. فرزندانم از من خواستند استراحت کنم و از سایر تمرین‌کنندگان کمک بگیرم. گفتم حالم خوب خواهم شد. با این حال، دندانم آنقدر درد می‌کرد که وقتی کارم تمام شد داخل ماشین دراز کشیدم و نتوانستم حرکت کنم. اما زمانی که به خانه بازگشتم و خواستم دراز بکشم، ناگهان متوجه شدم دندان دردم خوب شده و سر دردم نیز برطرف شده است. همچنین ‌توانستم غذا بخورم. چگونه یکدفعه بهبود یافتم؟ می‌دانستم استاد دوباره به من کمک کرده‌اند. احساس کردم که این دو تجربۀ از بین بردن کارما فرآیند سختی برای بالا بردن سطحم و بهبود یافتنم بود. نظم و ترتیبات نیروهای کهن را نفی کردم.

استاد بیان کردند:

«البته ازآنجا که درحال تزکیه هستید، هرکاری که انجام می‌دهید، تا زمانی که یک تزکیه‌کننده هستید، به‌طور مستقیم به تزکیه‌تان مربوط می‌شود و آن چیزها درواقع مسیر تزکیه‌تان را می‌سازند. هرکاری که انجام می‌دهید با سفر تزکیه‌تان تلفیق شده است. تزکیه‌تان در هرچه که انجام می‌دهید جا گرفته است، خواه کار کردن در این دنیا باشد، خواه انجام پروژه‌های دافا باشد یا پرداختن به زندگی روزانه‌تان، و مطمئناً این‌طور است.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک)

عضوی از گروه طبل کمری بودن فرصتی برای تزکیه کردن است. خلق و خوی بدی داشتم. در زمان‌های گردهمایی، اگر تمرین‌کنندگان دیگر را می‌دیدم که آهسته حرکت می‌کنند یا هنوز در حال صحبت هستند، بسیار ناراحت می‌شدم. اگر شخصی را بدون آرایش مناسب در صف می‌دیدم، حتی بیشتر ناراحت می‌شدم و بدون هیچ نیک‌خواهی صحبت می‌کردم. این سرشت شیطانی چندین بار ظاهر شده بود. این وابستگی را چندین بار پیدا کرده بودم و مصمم بودم آن را از بین ببرم.

چیزهای دیگری نیز وجود داشت که مرا ناراحت می‌کرد. چندین نفر از اعضای گروه طبل کمری، خانم‌های حدود هفتاد ساله هستند. آنها زبان انگلیسی نمی‌دانند، بنابراین هر بار که اسم خیابانی که در آن قرار است صف بکشیم را به آنها می‌گویم، آنها با من تماس‌های مکرر می‌گیرند تا بپرسند چگونه به آن محل بیایند. باید اسم خیابان را چند بار تکرار می‌کردم. وقتی آنها اسم خیابان را برایم تکرار می‌کردند، نمی‌دانستم که بخندم یا گریه کنم. اکثر آنها حتی تلفن همراه نداشتند، در نتیجه تماس با آنها بسیار دشوار بود. به طور مداوم باید زمان قرارمان را برای آنها تکرار می‌کردم، در غیر ‌این‌صورت آنها اشتباه متوجه می‌شدند.

برای عبور از گمرک سیاتل، باید هر کدام از آنها را وقتی که پنجره‌ای باز می‌شد به صورت تک به تک رد می‌کردم، در غیر این صورت نمی‌توانستند عبور کنند. هنگامی که کارکنان از آنها می‌خواستند به صف برگردند، آنها متوجه نمی‌شدند چراکه زبان انگلیسی بلد نبودند. از دست آنها ناراحت می‌شدم چراکه فکر می‌کردم خنگ هستند. اما می‌دانستم این فرصتی برای تزکیه است. آزمونی بود برای اینکه دیده شود آیا می‌توانم وابستگی بی‌تابی و نگاه تحقیرآمیز به افراد را از بین ببرم. این رویداد برای سنجیدن این بود که آیا می‌توانم صبر و ذهنی آرام را پرورش دهم. نباید بگذارم این وابستگی مرا هدایت کند، در عوض باید از شر آن وابستگی خلاص شوم. تا زمانی که هنوز این وابستگی‌ها را داشته باشم، دچار چالش‌هایی می‌شوم تا بتوانم از شر آنها خلاص شوم.

قبل از رژه سی‌فر، یکی از تمرین‌کنندگان هنوز هدفون در گوشش قرار داشت و توجه نمی‌کرد. پیش او رفتم و از وی انتقاد کردم. او خیلی ناراحت شد. بعداً از او عذرخواهی کردم. وی گفت: «تو در حال هدایت چنین گروه بزرگی هستی، بنابراین باید خود را به خوبی تزکیه کنی. چگونه توانستی از من انتقاد کنی و باعث ناراحتی من شوی؟» بسیار شرمنده شدم و حس خیلی بدی پیدا کردم. چگونه می‌توانستم این وابستگی را از بین ببرم؟

استاد بیان کردند:

«فقط یک تزکیه‌کننده می‌تواند این مسائل را ببیند. بنابراین حالا که آن را دیده‌اید، باید سعی کنید بهتر عمل کنید، و این اولین قدم است. نهایت سعی‌تان را بکنید. البته ممکن است در زمینه‌های دیگر خیلی خوب تزکیه کرده باشید، اما این زمینه خودش را نشان داده است. پس صرفاً باید بیشتر به آن توجه کنید و سخت‌تر روی آن کار کنید و سعی کنید آن را تزکیه و ازبین ببرید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶)

کل اعضای گروه طبل کمری از من بهتر تزکیه می‌کنند. آنها به خوبی با یکدیگر هماهنگ هستند. گاهی اوقات، وقتی نیاز دارم با آنها در مورد چیزی صحبت کنم، آنها می‌گویند: تو تصمیم بگیر. ما دنبال می کنیم. هر زمان از موضوعی ناراحت می‌شدم، آنها مهربانانه بد رفتاری‌ام را نادیده می‌گرفتند. حتی اگر در جمع یکی از آنها را سرزنش می‌کردم، آن تمرین‌کننده دفعه بعد که مرا می‌دید هنوز به من لبخند می‌زد.

وقتی خودم را با آنها مقایسه کردم، متوجه شدم هنوز وابستگی‌های فراوانی دارم. بخاطر تأثیر مثبت آنها، قادرم سریع تصمیم بگیرم. هیچ چیز منفی از گروه شنیده نمی‌شود و همه با هم به‌خوبی همکاری می‌کنند. برای اینکه بتوانیم به‌خوبی عمل کنیم، با یکدیگر تمرین می‌کنیم، فا را می‌خوانیم و افکار درست می‌فرستیم.

در سال‌های اخیر مسیر رژه طولانی‌تر شده، و مردم بیشتری برای تماشا می‌آیند. این نظم و ترتیب استاد است. ما تغییری را تجربه کردیم، قبلاً بعضی از مردم رفتار خصومت‌آمیزی داشتند، اما حالا برای ادای احترام دستان‌شان را جلوی سینه به هم می‌فشارند و از کمر تعظیم می‌کنند. برخی حتی بر روی زمین زانو می‌زنند و پیشانی‌شان را بر روی زمین می‌گذراند. بعضی از افراد چینی می‌گویند: «فالون گونگ! شما بی‌نظیر هستید

تقریباً تمام رژه‌هایی که در آنها شرکت می‌کنیم در تابستان برگزار می‌شوند، و همه در زیر آفتاب سوزان عرق می‌کنند. گاهی اوقات به‌شدت باران می‌بارد و ما خیس می‌شویم. اما آب و هوا نمی‌تواند آرزوی صالح و استوارمان برای کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور را تحت تأثیر قرار دهد.

استاد بیان کردند:

«مریدان دافا خدایانی هستند که با مسئولیت یاری رساندن به استاد در نجات موجودات ذی‌شعور به این دنیا نزول کرده‌اند و مسئولیت نجات موجودات ذی‌شعور در این قلمروهای پایین‌تر را بر دوش دارند.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶»)

بیایید در این زمان محدود باقی مانده با پشتکار تزکیه کنیم، موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم، به استاد در اصلاح فا کمک کنیم و مردم بیشتری را نجات دهیم.

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای سان‌ فرانسیسکو ۲۰۱۶)