(Minghui.org) یکی از ساکنین بخش شیونگ، به‌دلیل اجتناب از رها کردن فالون گونگ بازداشت شد و وقتی پس از 14 روز آزاد شد، دو دنده‌اش دچار شکستگی شده و صورتش متورم شده بود. فالون دافا (یا همان فالون گونگ) تمرینی معنوی است که حزب کمونیست چین آن را مورد آزار و شکنجه قرار داده است.

آقای لی چنگوو لاغر نیز شده بود و به‌نظر می‌رسید دچار شوک‌زدگی شده است. بعد از آزادی‌اش حدود 2 هفته طول کشید تا توانست به‌طور کامل حافظه‌اش را به‌دست بیاورد. فقط آنگاه بود که خانواده‌اش متوجه شدند او در طول بازداشتش متحمل چه درد و رنج‌هایی شده است.

بازداشت

آقای لی در اصل، اهل استان هیلونگ‌جیانگ بود. او سلامتی‌اش را ازطریق تمرین فالون دافا به‌دست آورد، فردی هشیار و متین شد و از این طریق به فالون گونگ اعتبار بخشید. او هرگز خجالت نمی‌کشید درباره آزار و شکنجه فالون گونگ در چین به مردم بگوید. اما همین تنها کارش او را بارها به اداره پلیس کشاند.

او پس از اینکه در مه 2000 به پکن رفت تا برای فالون گونگ دادخواهی کند، به یک سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شد. از کارش اخراج شد و برای آزاد شدن به مبلغ 5000 یوآن جریمه شد. پلیس همچنین او را در تمام 7 روز هفته به‌طور شبانه‌روزی زیر نظر داشت. او 9 سال پیش خانواده‌اش را به استان هبی نقل مکان داد.

آقای لی دوباره در 29 اوت 2016 درحالی‌که درباره فالون گونگ با مردم صحبت می‌کرد، بازداشت شد. در طول بازجویی از دادن آدرس خانه‌اش خودداری کرد و مأموران سرش را به ستونی فلزی کوباندند.

پلیس سپس او را با ماشین به خانه‌اش برد و آنجا را غارت کرد و اموال ارزشمند، شامل کتاب‌های فالون گونگ و مطالب اطلاع‌رسانی‌، 2400 یوآن پول نقد (1000 یوآنِ آن بعداً به خانواده‌اش بازگردانده شد)، یک دستگاه تلفن همراه و 4 دستگاه پخش اِم‌پی‌تری‌اش را ضبط کرد.

آقای لی پس از اینکه مأموران او را به اداره پلیس بازگرداندند، از پاسخ به سؤالات آنها و امضای گزارش بازجویی خودداری کرد.

بعداً با ماشین او را به بیمارستانی محلی بردند تا قبل از انتقالش به بازداشتگاه بخش شینگ، تحت معاینات پزشکی قرار گیرد.

شکستگی دنده‌ها

چند روز اول حبس آقای لی در بازداشتگاه پر از ضرب‌وشتم مداوم بود. نگهبانان به زندانیان دستور می‌دادند او را زیر مشت و لگد بگیرند. پس از مدت کوتاهی دو دنده او شکست، اما زندانیان پیوسته به دنده‌های شکسته‌اش مشت می‌زدند تا درد بیشتری را بر او تحمیل کنند.

زندانیان به چشمان او نیز تلنگر می‌زدند و با استفاده از پاشنه کفشی پیوسته به صورتش سیلی می‌زدند. بعداً آلت تناسلی‌اش را تحت فشار قرار دادند و دستان و گردنش را با فندک سوزاندند.

نگهبانان سپس به زندانیان دستور دادند برای 4 روز پیاپی به‌نوبت آقای لی را بیدار نگه دارند و مانع خوابیدن او شوند.

اجتناب از امضای حکم بازداشت

ژانگ بائوژونگ و گوئو هویی‌مین، رؤسای اداره امنیت داخلی، به بازداشتگاه آمدند و سعی کردند آقای لی را مجبور به امضای حکم بازداشت کنند؛ در این حکم آمده بود که آقای لی با تمرین کردن فالون گونگ و پخش اطلاعات درباره آن مرتکب کار خلافی شده است. او از امضاء کردن آن اجتناب کرد، زیرا هیچ قانونی در چین تمرین کردن فالون گونگ را کاری خلاف و غیرقانونی نمی‌داند.

یکی از رؤسای بازداشتگاه با نام خانوادگی لیو چند روز بعد به نزد آقای لی رفت و از او خواست تعدادی برگه را امضاء کند. آقای لی متوجه شد که آن برگه‌ها همان‌هایی هستند که ژانگ و گوئو از او خواسته بودند امضایشان کند. او دوباره از امضای آنها اجتناب کرد.

یک ماه بعد، دو مأمور از دادستانی با همان حکم بازداشت آمدند. آقای لی برای بار سوم از امضای آنها خودداری کرد.

مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتن برای فریاد زدن: «فالون دافا خوب است»

آقای لی یک روز در ماه سپتامبر فریاد کشید: «فالون دافا خب است» و درجایی که هیچ گونه دوربین نظارتی وجود نداشت، تحت ضرب‌وشتم قرار گرفت. رئیس لیو دستور این مجازاتِ او را صادر کرد.

دو روز بعد شیفت لیو بود و آقای لی دوباره فریاد کشید: «فالون دافا خوب استلیو به زندانیان دستور داد که آقای لی را مورد ضرب‌وشتم قرار دهند تا حدی که سرش خونریزی کند.

این ضرب‌وشتم در روزهای بعد ادامه یافت. وضعیت سلامت آقای لی به‌سرعت روبه‌وخامت گذاشت و او به‌سختی نفس می‌کشید و بدنش بوی بدی می‌داد. یکی از زندانیان می‌گفت او به‌قدری لاغر شده که شبیه روح است.

خوراندن اجباری

آقای لی در 4 اکتبر دست به اعتصاب غذا زد تا به این بازداشت مستبدانه اعتراض کند. نگهبانان او را در 11 اکتبر در سلول انفرادی حبس کردند. آنها به قاتلی که اتهامش ثابت شده بود، دستور دادند او را کتک بزند و مجبورش کند به اعتصاب غذایش پایان دهد.

وقتی آقای لی حاضر به همکاری نشد، نگهبانان تصمیم گرفتند او را تحت خوراندن اجباری قرار دهند. آنها او را روی زمین نگه داشتند و دست و پاهایش را بستند. چند بار سعی کردند تیوپی را به داخل معده‌‌اش فرو کنند، اما نتوانستند غذا را داخلش کنند. آقای لی بیش از یک بار نزدیک بود خفه شود. قبل از اینکه سرانجام نگهبانان دست از سر او بردارند، تقریباً نزدیک بود خفه شود.

تزریق داروهای نامعلوم

برای بیش از 12 ساعتِ بعد، نگهبانان داروهای نامعلومی را به او تزریق کردند. در ضمن، آنها جوراب‌های کثیف را به داخل دهانش فرو کردند و دستانش را با فندک سوزاندند.

صورت آقای لی بی‌حال و بی‌تفادت و بینایی‌اش تار بود تا اینکه نگهبانان در 12 اکتبر تزریق داروهای نامعلوم به او را متوقف کردند. آنها پس از چند ساعت‌ او را آزاد کردند و به خانواده‌اش که زودتر در آن روز به بازداشتگاه آمده بودند، تحویل دادند. خانواده آقای لی از اعتصاب غذای او مطلع شده بودند و آمده بودند تا خواستار آزادی‌اش شوند.