(Minghui.org) استاد بیان کردند:

«وقتی به زمان اخیر می‌رسد، درحالیکه خیلی از موجودات که برای فا آمدند به شکل انسان بازپیدا شدند، روح‌های انسان‌هایی که توسط خدایان خلق شده بودند در جهان مردگان ماندند، و موجودات الهی که از سطوح بالا و فراتر از سه‌قلمرو آمدند به عنوان انسان بازپیدا شدند و آن لباس [پوسته بشری] را پوشیدند. پس به بیانی دیگر، پوسته‌ بشری که در گذشته توسط آن موجود خدایی خلق شده بود توسط موجود خدایی دیگری بر تن کرده و پوشیده شد.» ("آموزش فا در کنفرانس فای 2004 غرب آمریکا")

استاد همچنین بیان کردند:

«پوسته بشری تمام شده بود، بنابراین بسیاری از آنها به‌صورت حیوان و بسیاری به صورت گیاه بازپیدا شدند.» ("آموزش فا در جشن فانوس 2003 ")

حادثه زیر سال گذشته برایم اتفاق افتاد که نقل قول‌های بالا از استاد را تأیید می‌کند.

اوایل سال گذشته، برای دیدن برادرم به شهری حدوداً سه هزار کیلومتر دورتر از محل زندگی‌ام رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، با خانم برادرم برای کوتاه کردن موهایم به آرایشگاهی رفتیم. ما در پیاده‌رو مشغول راه رفتن بودیم که سگ کوچولویی که از پشت سرمان می‌آمد، از کنارمان عبور کرد.

این سگ کوچولو که حدود 5 متر جلوتر از خانم برادرم بود برگشت، آنگاه به‌طرف من دوید و روی پایم نشست. نگاهی به من انداخت و می‌خواست او را بلند کنم. من چمباتمه زدم و او را بغل کردم. او صورت خود را به من نزدیک کرد. او را از خودم دور کردم و به زمین گذاشتم.

آنگاه سگ کوچولو به‌طرف صاحبانش دوید. متوجه شدم که آنها خانواده‌ای چهارنفری بودند که بسته‌های بسیار زیادی را حمل می‌کردند، در ایستگاه اتوبوسی منتظر بودند. وقتی دیدند که چه اتفاقی افتاده از من عذرخواهی کردند. به‌طرف‌شان رفتم و گفتم: «این سگ کوچولو باید رابطه تقدیری با من داشته باشد. او از من می‌خواست که با شما درباره خوبی‌های فالون گونگ صحبت کنم و به شما کمک کنم که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوید. شاید نگران بود که این فرصت را از دست بدهید و به همین دلیل اینگونه رفتار ‌کرد.»

به آنها گفتم که فالون گونگ را تمرین می‌کنم و از شهری دیگر به آنجا آمده‌ام. درباره مسائل بسیاری با آنها گفتگوکردم، از جمله جیانگ زمین رئیس سابق ح.ک.چ که آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون گونگ را راه‌اندازی کرد و اینکه چگونه ح.ک.چ برای منافع مادی‌اش در برداشت اجباری اعضای بدن تمرین‌کنندگان فالون گونگ تحت شکنجه، دست داشته است و این موضوع بسیار با اهمیت است که به چه دلیل باید از ح.ک.چ خارج شوند. آنها بسیار مشتاق بودند و موافقت کردند که از ح.ک.چ خارج شوند. قبل از اینکه آنها را ترک کنم، سگ کوچولو به طرف من برگشت. وقتی به طرف خانم برادرم بازگشتم، او به من حسادت می‌کرد. او با تعجب گفت: «چرا سگ کوچولو دور من می‌گشت تا به تو برسد؟» به‌طرف سگ رفت تا امتحانش کند و سگ پارس کرد تا او را دور کند. آنگاه متقاعد شد که این سگ فقط از من می‌خواست که صاحبانش را نجات دهم.

در حقیقت، باور دارم با افرادی که ملاقات می‌کنیم رابطه تقدیری داریم، باید آنها را نجات دهیم، زیرا لازم است به عهدمان که هنگام فرود آمدن به این دنیا بسته‌ایم نیز وفا کنیم.