(Minghui.org) من یک تمرین‌کننده جوآن فالون دافا هستم که ۱۹ سال پیش تزکیه در دافا را آغاز کردم. پنج سال پیش پس از اینکه از مدرسه فارغ التحصیل شدم، یک موقعیت شغلی به من پیشنهاد داده شد. با اینکه اخلاقیات در جامعه به‌شدت درحال سقوط است، اصول دافا حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری مرا راهنمایی کرد که فردی مهربان با قلبی خالص و پاک باشم.

بنیانگذار فالون دافا، استاد لی هنگجی، بیان کردند:

«وقتی تحمل آن سخت است، سعی کنید آن را تحمل کنید. وقتی به نظر می‌رسد انجام آن غیرممکن با سخت باشد، امتحان کنید و ببینید می‌توانید چه‌کار کنید.» (جوآن فالون)

تجلی رفتار یک تمرین‌کننده در طول مواجهه با مشقات

من در یک شرکت خصوصی کوچک با مجموع سه کارمند کار می‌کنم. وقتی که برای اولین بار در این شرکت کارم را آغاز کرده بودم، همکارم یینگ (نام مستعار) دو سال از من بزرگتر بوده و در کار دارای تجربه بیشتری از من بوده است.

یینگ اغلب شرایط سختی را برایم فراهم می‌کرد. از او دلخور می‌شدم، اما چون یک تمرین‌کننده هستم، راه دیگری را در پیش گرفتم.

اغلب زود سر کار حاضر می‌شدم. یینگ همیشه صبح‌ها دیر سر کار می‌آمد. گاهی اوقات نیم ساعت تأخیر داشت. در نتیجه من مجبور می‌شدم در پایان روز تا دیر وقت بمانم و به او کمک کنم تا کارش را به پایان برساند.

به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا باید با خودم جدی بوده و رفتاری بهتر از مردم عادی داشته باشم. بنابراین زود سر کار حاضر می‌شدم و دیر محل کار را ترک می‌کردم. نه تنها قوانین شرکت را رعایت می‌کردم، بلکه به‌عنوان یک مرید دافا، پایبند این مسئولیت اخلاقی بودم که کارم را به‌خوبی انجام داده و الگوی خوبی برای دیگران باشم.

هنگامی که یینگ با حجم زیادی از کار مواجه می‌شد، خلق و خوی بدی پیدا می‌کرد. تحت آن شرایط گستاخانه با مشتریان صحبت می‌کرد و تمایلی به انجام هر کاری نداشت. او به‌طور مستقیم به من دستور می‌داد که این یا آن کار را انجام دهم، با این بهانه که برایش امکان‌پذیر نیست که همه کارها را خودش به پایان برساند.

پیروی از اصول فا بدون احساس تأسف

در آغاز از کار با یانگ راضی نبودم چراکه او هرگز وقتی که سرم بسیار شلوغ بود، به من کمک نمی‌کرد، در‌عین‌حال، همیشه از من انتظار داشت کارش را به نام خودش به پایان برسانم. اما من می‌دانستم که یک تمرین‌کننده نباید با مردم عادی بحث و مشاجره کند، بنابراین هنوز هم به او کمک می‌کردم کارش را به پایان برساند و کار خودم را نیز تمام می‌کردم.

در طول یک روز تعطیل ملی، یینگ، رئیس ما، مینگ (نام مستعار) و من به نوبت مرخصی گرفتیم و هر یک از ما نصفی از روز را به استراحت پرداختیم. انتظار می‌رفت بیشتر مشتریان بعد از ظهر مراجعه داشته باشند، بنابراین در آن زمان کار بیشتری برای انجام دادن وجود داشت.

یینگ می‌خواست صبح در تعطیلات باشد اما مینگ ایده‌های دیگری داشت و بین آنها دراین‌خصوص درگیری ایجاد شد.

استاد بیان کردند:

«برای ما تزکیه‌کنندگان تضادها به‌طور ناگهانی ظاهر می‌شوند. بنابراین باید چه‌کار کنیم؟ اگر ذهن‌تان همیشه به‌ این صورت صلح‌جو و نیک‌خواه باشد، وقتی که مشکلات ناگهان ظاهر می‌شوند، همیشه ضربه‌گیر و فضایی دارید که درباره آن فکر کنید. اگر همیشه با دیگران با محبت و دوستانه باشید، اگر همیشه وقتی کاری انجام می‌دهید دیگران را در نظر بگیرید، و هرگاه مسائلی با دیگران دارید اول فکر کنید که آیا آنها می‌توانند آن را تحمل کنند یا آیا برای آنها باعث صدمه‌ای نمی‌شود، آنگاه مشکلی نخواهید داشت. بنابراین وقتی تزکیه می‌کنید باید از استاندارهای بالا و حتی بالاتری پیروی کنید.» (جوآن فالون)

برای کمک به حل این اختلافات با مینگ صحبت کردم و پیشنهاد دادم در بعد از ظهر روز تعطیل سرکار باشد.

در ابتدا یانگ را دوست نداشتم. تعجب می‌کنم که چرا با چنین شخصی درخصوص این موضوع درگیر شدم؟ احساس می‌کردم با من با بی‌عدالتی رفتار می‌کند. با وجود این خشم و رنجش در قلبم، مطالعه فا را افزایش دادم. با انجام این کار قادر شدم شین‌شینگم را بهبود بخشم.

از خودم پرسیدم: «چرا احساس بی‌عدالتی می‌کنم؟ آیا این نشان نمی‌دهد که خود من هم مثل او هستم؟ اگر چنین افکار و احساسات بدی را در خود بپرورانم، آیا تفاوتی بین ما وجود دارد؟ آیا وابستگی‌های مرا به رقابت و حسادت نشان نمی‌دهد. چگونه می‌توانم او را مقصر بدانم؟»

تصمیم گرفتم آن وابستگی‌ها را دور بیندازم. هر روز به مطالعه فا ادامه دادم. وسعت ذهنم گسترده‌تر شد. در گذشته وقتی به یینگ کمک می‌کردم تا کارهایش را به پایان برساند، در درون ناراحت بودم. درحال‌حاضر به ذهنی بسیار مهربان و صلح‌آمیز دست یافته‌ام.

استاد بیان کردند:

«هرکسی می‌داند که در مدرسه ما، وقتی تزکیه می‌کنیم، از جامعه مردم عادی دوری نکرده و از تضادها نیز دوری یا فرار نمی‌کنیم. در این محیط پیچیده مردم عادی، ذهن‌تان پاک و روشن است و درحالی‌که کاملاً آگاه هستید که موضوع از چه قرار است چیزهایی درخصوص علایق از دست‌تان می‌رود. وقتی علاقه شخصی‌تان به وسیله دیگران ربوده می‌شود، مثل دیگران برای آن رقابت و مبارزه به راه نمی‌اندازید. درحالی‌که انواع و اقسام چیزها سعی می‌کنند شین‌شینگ شما را پایین بکشند، شما را مورد استفاده قرار می‌دهند. در محیط طاقت‌فرسایی شبیه این، اراده تان را تعدیل و آبدیده می‌کنید، شین‌شینگ‌تان را رشد می‌دهید و اینجا با انواع و اقسام افکار بد از سوی مردم عادی که شما را طعمه خود قرار می‌دهند، از عهده آن برمی‌آیید که از آن بی‌اعتنا بیرون بیایید.» (جوآن فالون)

احساس کردم که در مسیر تزکیه‌ام رشد کرده و واقعاً فرد خوبی شدم. دیگر ناراحت نشدم، متوجه شدم که مردم عادی به چنین شیوه‌ای رفتار می‌کنند تا از منافع شخصی خود حفاظت کنند.

استاد بیان کردند:

«پس وضعیت ذهنی آنها چگونه است؟ آنها بردبار هستند، یك تحمل بی‌نهایت زیاد، ظرفیت پذیرش موجودات دیگر و به‌طور واقعی از نقطه‌نظر موجودات دیگر اندیشیدن. («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲ در فیلادلفیا، ایالات متحده آمریکا»)

حقیقتاً از آن وابستگی‌ها رها شدم و استاد درخواست کردم به من قدرتی بدهند تا بهتر عمل کنم و محیط کارم را به تعادل برسانم. اندک زمانی بعد، وقتی یینگ از من خواست کارش را به پایان برسانم، مینگ به او گفت که خودش آن را انجام دهد.

دافا وسعت ذهن را گسترده می‌کند

به محض اینکه وابستگی‌هایم را پیدا کردم و از آنها رها شدم، شرایط محیط در محل کارم بهبود یافت. یینگ دیگر از من نمی‌خواست به او کمک کنم تا کارش را به پایان برساند.

مینگ و یانگ سابقاً با مشتریان بسیار تند و خشن برخورد می‌کردند. هنگامی که خودم را براساس فا اصلاح می‌کردم، آنها هنگام صحبت با مشتریان بسیار مؤدب بودند. من همیشه مؤدبانه رفنار می‌کردم و اکنون آنها نیز رفتار معقولی با مشتریان دارند.

مینگ اغلب از طریق مشتریان می‌شنود که از کیفیت کار و شخصیتم تعریف می‌کنند. در ماه گذشته وقتی ۴۰۰ یوان به حقوق و دستمزدم اضافه شد، شگفت‌زده شدم. کمتر از دو سال است که در این شرکت شروع به کار کرده‌ام و از زمانی که این شغل به من پیشنهاد شد، نزدیک به ۲۰۰۰ یوان به حقوق ماهانه‌ام اضافه شده است.

من یک تمرین‌کننده فالون دافا هستم و از اصول دافا پیروی می‌کنم. به‌سختی کار می‌کنم تا به مردم اطرافم رفتار واقعی یک تمرین‌کننده را نشان دهم. دافا به من آموخت که چگونه با مهربانی رفتار کنم و به من کمک کرد ذهنی گسترده داشته باشم.

هر فرد و هر رویدادی که باعث شود با مردم عادی مواجه شوم، برایم ارزشمند هستند. من با استفاده از شفقتی که دافا به من بخشیده است، به مردمی که در مسیرم قرار می‌گیرند کمک می‌کنم تا راه درستی را در پیش گیرند.