(Minghui.org) ادامه قسمت (اول)

بررسی مورد به مورد سوءتفاهم‌ها

یک بار مرد شریفی شبیه بازرگانان، خوش‌ قیافه و خوش ‌لباس را ملاقات کردم. او در سالن انتظار فرودگاه نشسته بود، منتظر خانواده‌اش بود که به‌دنبالش بیایند. از او پرسیدم که آیا مایل است قدری از مطالب روشنگری حقیقت را مطالعه کند. او درخواستم را رد کرد، اما، از من دعوت کرد درکنارش بنشینم.

او گفت که در کشورهای زیادی تمرین‌کنندگان فالون گونگ را در بسیاری از مکان‌های توریستی دیده که تصاویری از آزار و شکنجه را به نمایش گذاشته‌اند. او گفت: «با انجام این کار، شما به تصویر چین در صحنه جهانی آسیب می‌رسانید.»

به آرامی به او پاسخ دادم: «ما جنایات حزب کمونیست چین را افشاء می‌کنیم، مخالف آزار و شکنجه [فالون گونگ] هستیم و حقیقت را به مردم چین می‌گوییم. امیدوارم، این کار به آزار و شکنجه غیرانسانی و وحشتناک خاتمه دهد.»

«فالون گونگ بر اساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری است. ما گروه صلح‌آمیزی هستیم که تأکید ما بر تزکیه ذهن و به‌خوبی عمل کردن است.»

«حزب کمونیست چین بسیار خبیث است که برای کسب سود به برداشت اجباری اعضای بدن تمرین‌کنندگان فالون گونگ اقدام کرده است. این اعمالش در سراسر جهان افشاء شده است و شواهد کافی برای حمایت از این ادعا وجود دارد.»

«درماه ژوئن، کنگره ایالات متحده قطعنامه 343 را تصویب کرد که در آن برداشت اجباری اعضای بدن زندانیان عقیدتی را که شامل تمرین‌کنندگان فالون گونگ نیز می‌شود، محکوم کرده است.»

همچنین، درباره آزار و شکنجه فالون گونگ در چین طی 17 سال گذشته صحبت کردم که در این مدت ده‌ها هزار تن و احتمالاً میلیون‌ها تمرین‌کننده فالون گونگ به‌خاطر اعضای بدن‌شان کشته شده‌اند که این عمل به‌عنوان «شرارت بی‌سابقه‌ای در این سیاره» توصیف شده است.

گفتم قوانین آسمان اجازه انجام چنین اعمالی را نمی‌دهد، جامعه چین آسیب دیده و خواستار دادخواهی است و آن افراد سرانجام خیر و شری را که سزاوار آن هستند، دریافت می‌کنند.

از صحبت‌هایم شوکه شد. او نیز تأیید کرد که ح.ک.چ با خطر قریب‌الوقوع نابودی مواجه است. او با دیدگاه‌هایم موافق بود و تصمیم گرفت از حزب خارج شود.

یک‌بار نیز بازرس مالیاتی دولت را از شهر شن‌ژن ملاقات کردم که نسبت به تمرین‌کنندگان فالون گونگ غرض‌ورزی داشت. وقتی او نتوانست سؤالات راننده تاکسی فرودگاه را متوجه شود، من جلو رفتم تا با ترجمه آن جملات به او کمک کنم.

به او گفتم دلال معاملات ملکی هستم و سال‌ها قبل، از تایوان به آمریکا مهاجرت کرده‌ام. ما درباره وضعیت واقعی در ایالات متحده، سیاست، اقتصاد و سایر مسائل نیز صحبت کردیم. به او گفتم که فالون گونگ را تمرین می‌کنم. او گفت که در یک مکان گردشگری با تعدادی از تمرین‌کنندگان فالون گونگ مواجه شده که درباره شرارت‌های ح.ک.چ صحبت می‌کردند و از اوخواسته بودند که از این سازمان خارج شود. او از انجام آن خودداری کرده بود و نخواسته به صحبت‌های آنها گوش دهد. نگرش او خوب نبود.

گفتم تمرین‌کنندگان حقیقتاً به فکر او هستند که از او می‌خواهند از ح.ک.چ خارج شود و مانعش شوند که قربانی حزب شود. گفتم که مردم جهان می‌دانند که ح.ک.چ جنایات بسیاری علیه مردم چین مرتکب شده است. آنها حتی برای منافع‌شان، برداشت اجباری اعضای بدن افراد زنده را انجام داده‌اند. چقدر این عمل غیرانسانی است؟ آنها گور خودشان را می‌کَنند.

به‌نظر می‌رسید که صحبت‌هایم را درک کرده و موافق است از ح.ک.چ خارج شود. او گفت که می‌خواهد فرد خوبی باشد و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کند. وقتی از تاکسی پیاده می‌شد از من تشکر کرد.

ایجاد روشی برای نجات موجودات ذی‌شعور و روشنگری حقیقت،در هرزمان و هرمکانی که بتوانم

استاد در "تشریح فا هنگام جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده" بیان کردند:

«بگذارید بگویم، هر فردی در تمام جهان از یک جهت بخشی از خانواده من است...»

هرموقع با افرادی با رابطه تقدیری مواجه می‌شوم، چشمان‌مان که به یکدیگر می‌افتد، حسی از آشنایی به من دست می‌دهد. با خودم فکر می‌کنم که آنها روزی خویشاوندان استاد بودند و بنابراین آنها خویشاوندان من نیز هستند.

در تزکیه هیچ چیز تصادفی نیست و هر چیزی برای هدفی نظم و ترتیب داده شده است. باید از هر فرصت زودگذری برای نجات موجودات ذی‌شعور استفاده کنیم. از این طریق، می‌توانیم بدون هیچ تأسفی، با استاد به خانه واقعی خود باز گردیم.

روزی، در یک مرکز خرید سه دانش‌آموز را از سرزمین اصلی چین ملاقات کردم، که همگی حدوداً 13 ساله بودند. وقتی دریافتند که تمرین‌کننده فالون گونگ هستم، یکی از آنها پرسید: «چرا فالون گونگ در تمام کشورهای خارج از چین آزادانه تمرین می‌شود، اما در چین اینگونه نیست؟»

پاسخ دادم که این سؤال بسیار خوبی است. به او گفتم فالون دافا براساس حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری بنا نهاده شده است که به ما تعلیم می‌دهد به‌عنوان تمرین‌کننده رفتار خوبی داشته باشیم، افراد خوبی شویم و وقتی مشکلات نمایان می‌شوند به درون نگاه کنیم. ما باید قبل از اینکه به منافع خودمان فکر کنیم، منافع دیگران را درنظر بگیریم. همیشه به فکر دیگران باشیم. هنگامی‌که، با مصیبتی مواجه می‌شویم، سعی می‌کنیم گله و شکایت نکنیم. این تمرین به ما کمک می‌کند که تندرست و سلامت باشیم.

به آنها گفتم فالون دافا اثرات مثبت بسیاری بر تمام اقشار جامعه دارد و آن یک تمرین ارزشمند پیشرفته معنوی از مدرسه بودا و همه جا در سراسر دنیا مورد استقبال قرار گرفته است.

گفتم که ح.ک.چ دروغگویی، شرارت و نزاع را ترویج می‌کند و به همین دلیل است که فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. به آنها گفتم: «شما باید تفاوت میان خیر و شر را تشخیص دهید. از سازمان‌های وابسته به ح.ک.چ خارج شوید، وقتی بزرگ ‌شدید به کشورتان خدمت کنید و رفتار خوبی براساس حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری داشته باشید. به این ترتیب، آینده روشنی در انتظارتان است.»

آنها از سازمان‌های ح.ک.چ خارج شدند و محترمانه از من تشکر کردند.

یک روز در اتوبوسی، مرد جوانی در کنارم نشسته بود، آدرس هتلی را به من نشان داد و پرسید که چگونه به آنجا برود. ما شروع به صحبت کردیم. او به‌عنوان سرپرست در بخش منابع انسانیِ یک شرکت هواپیمایی دولتی کار می‌کرد. او گفت که اخیراً از کالج فارغ‌التحصیل و وارد بازار کار شده است.

او دریافته بود که ح.ک.چ بسیار فاسد و تمام جامعه از شکل عادی خود خارج شده است. او شنیده بود که والدین دانش‌آموزی در مدرسه ابتدایی، به تمام والدین پیشنهاد داده بودند که به‌طور دسته‌جمعی ماشینی به‌عنوان هدیه برای این معلم بخرند.

او گفت که عمیقاً از تصمیمش برای ملحق شدن به ح.ک.چ متأسف است. به او گفتم که تقریباً تمام کشورهای کمونیستی دیگر، نظام کمونیستی مخرب و استبدادی را ترک کرده‌اند و بدون خون‌ریزی یا نا آرامی‌های اجتماعی به جوامع دموکراتیک تحول یافته‌اند.

درحال حاضر، فقط چین و کره شمالی، کشورهایی با نظام کمونیستی باقی‌مانده‌اند. به او گفتم که بسیاری از بیمارستان‌های نظامی و غیرنظامی در چین در برداشت اجباری اعضای بدن تمرین‌کنندگان فالون گونگ شرکت داشته‌اند. از او پرسیدم: «آیا فکر نمی‌کنی که ح.ک.چ گور خود را می‌کَند؟»

با شنیدن این مطالب، او فوراً، بدون تأمل، مصمم شد از حزب خارج شود. وقتی از اتوبوس پیاده شدیم، همراه او قدم زنان از دو ساختمان دیگر عبور کردم تا هتلش را پیدا کند. او صمیمانه از من تشکر کرد. پاسخ دادم: «لطفاً از استادم تشکر کن!»

عجله کنید، مردم را نجات دهید، حتی یک فرصت را نیز از دست ندهید

روزی، قدم زنان از ترمینال 4 فرودگاه به‌طرف ترمینال 5 رفتم. ناگهان درب بزرگی باز شد و گروهی متشکل از 15 تن که همگی کت و شلوار مشکی به تن داشتند بیرون آمدند. هرکدام یک چمدان سیاه با خود حمل می‌کردند و قیافه‌ای جدی بخود گرفته بودند. هیچ کدام از آنها صحبت نمی‌کردند.

دو تن با لباس غیررسمی آنها را برای عبور از خیابان هدایت کردند. طولی نکشید به این نتیجه رسیدم که اینها احتمالاً مقام‌های ارشد چین هستند. درحالی‌که، روزنامه‌های روشنگری حقیقت را در دست داشتم، من نیز به آرامی درکنار آنها راه می‌رفتم.

باملایمت از یکی از مردان میانسال خواستم که نسخه‌ای از روزنامه را بردارد. او مستقیماً به من نگاه نکرد، اما مختصر نگاهی به روزنامه کرد، یک ثانیه مکث کرد و آنگاه آن را برداشت.

من به‌دنبال این حرکت نسخه‌هایی را به دو تن دیگر نیز دادم. لحظه‌ای بعد، همگی آنها از جاده عبور کردند و سوار اتوبوسی معمولی شدند که منتظرشان بود. کل این جریان یک تا دو دقیقه طول کشید. بعد از آن، احساس خوشحالی می‌کردم که توانسته بودم از این فرصت برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت استفاده کنم.

در گذشته، اگر چنین گروهی را می‌دیدم، احساس می‌کردم که آنها از نظام فاسد ح.ک.چ بهره‌ برده‌اند و مطالب روشنگری حقیقت را نخواهند پذیرفت، بنابراین حتی قدمی به سوی آنها برنمی‌داشتم.

اخیراً، احساس می‌کنم که اصلاح فا درحال پیشرفت است و زمانِ واقعاً کمی برای روشنگری حقیقت داریم. افکارم برای نجات مردم بسیار نیرومند است و نمی‌خواهم این فرصت را برای نجات آنها از دست بدهم. امیدوارم این روزنامه به آنها کمک کند که حقیقت را دریابند و بنیانی را بنا نهد که آنها را در آینده نجات دهد.

موجودات ذی‌شعور بیدار می‌شوند

یک بار با زوج جوانی مواجه شدم که با دختر شش ساله‌شان، به ایالات متحده سفر کرده بودند. زمانی که از هواپیما خارج شدند خبرنامه را از من دریافت کردند. دو هفته بعد که منتظر پروازشان بسوی خانه بودند، دوباره در فرودگاه یکدیگر را ملاقات کردیم.

وقتی با خبرنامه‌هایم به‌طرف‌شان رفتم فوراً مرا شناختند. همسرش گفت: «ما را به‌خاطر می‌آوری؟ ببین، این آن برگه‌ای است که به ما دادی.» او درون جیبش را گشت و نسخه خودش را بیرون آورد که با دقت به اندازه مربعی کوچک تا شده بودکه بتواند در کف دستش نگهدارد.

او گفت برنامه‌ریزی کرده که آن را به خانه ببرد، نسخه‌هایی را از آن تهیه کند و میان دوستان و خانواده‌اش توزیع کند. از من پرسید که آیا این کار خوبی است.

بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. به او گفتم: «مطمئناً با برکاتی که موجودات خدایی نصیبتان می‌کنند به خانه باز خواهید گشت. آسمان اعمال مردم را نظاره می‌کند. براین اساس خیر و شر مناسب خود پاداش می‌گیرند. به تمام افراد خانواده‌تان نام مستعار می‌دهم و کمک می‌کنم از طریق اینترنت از ح.ک.چ خارج شوید. فقط به‌خاطر داشته باشید فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. شما هرسه بسیار مهربان هستید ــ برکت نصیبتان خواهد شد.»

خانواده ضمن بیان قدردانی و تشکر‌شان موافقت کردند از ح.ک.چ خارج شوند. شاید این برگه را که به چین بردند قبلاً در حوزۀ محل زندگی‌شان توزیع شده و امید را درمیان آنها شکوفا کرده است.

درحالی‌که در فرودگاه روشنگری حقیقت می‌کردم، دیگر توجهی نمی‌کردم که چه تعداد نسخه از این برگه ها را توزیع کرده‌ام. فقط خودبینی و ذهنیت خودنمایی‌ام را رها می‌کردم. دریافتم که مجموعه خرد و توانایی را که در پروژه‌های‌مان نشان می‌دهیم، استاد به ما اعطاء کرده‌اند و تمام آن دستاوردها به‌دنبال نظم و ترتیب استاد به‌دست آمده است. شرکت در فعالیت‌ها برای نجات مردم نیز به دلیل نیک‌خواهی استاد است که به ما فرصت‌هایی داده شده که در تزکیه‌مان صعود کنیم. من قطعاً سرعت تزکیه‌ام را بالا می‌برم تا بتوانم هماهنگ باسرعت اصلاح فا به پیش بروم و نگذارم استاد ناامید شوند.

تزکیه شین‌شینگم

استاد در "یک یادآوری" به مریدان دافای حاضر در کنفرانس فای غرب میانه آمریکا بیان کردند:

«برای یک مرید دافا الزامی است که به‌طور روزانه از تزکیه‌اش اطمینان حاصل کند و روشنگری حقایق و نجات مردم، همان مأموریت یک مرید دافا است. شما نمی‌توانید بدون هر یک از این دو به سوی کمال سفر کنید. اینکه چقدر خوب انجام می‌دهید بازتابی است از اینکه آیا در تزکیه‌تان کوشا هستید. وضعیت فعلی امور در جامعه ممکن است تغییر کند، اما الزامات تزکیه هرگز تغییر نمی‌کنند، زیرا آنها استانداردهای کیهان و استانداردهای دافا هستند.»

استاد همچنین در جوآن فالون بیان کردند:

«اما در تزکیه واقعی، شما باید ذهن‌تان را تزکیه کنید و این تزکیه شین‌شینگ نامیده می‌شود. به‌طور مثال، در اختلافات شخصی لازم است اهمیت کمتری به تمامی احساسات و تمایلات بدهید. درحالی که برای نفع شخصی در رقابت هستید، می‌خواهید که گونگ شما رشد کند، چگونه می‌تواند ممکن باشد؟ آیا مثل مردم عادی نیستید؟ چگونه گونگ شما می‌تواند افزایش یابد؟ بنابراین، فقط از طریق تأکید بر تزکیه شین‌شینگ است که گونگ شما می‌تواند رشد کند و سطح شما ارتقاء یابد.»

به این درک رسیدم که روند روشنگری حقیقت نیز فرصت خوبی برای رشد شین‌شینگم است. روشنگری حقیقت به‌طور رودررو در فرودگاه، باعث شد ذهنیت رقابت‌جویی و ترس از دست دادن آبرو را رها کنم.

عقیده همکارانم هرچه که باشد، می‌توانم صبورانه صحبت‌های‌شان را بشنوم و مسیر تفکرشان را درباره روشنگری حقیقت دنبال کنم. حتی وقتی که آنها را رد می‌کنم و نقطه‌نظراتی را ارائه می‌دهم، همیشه ذهنی آرام را حفظ می‌کنم و بهترین آرزوها را برایشان دارم. امیدوارم قبل از اینکه اصلاح فا به‌پایان برسد نیز بتوانند نجات پیدا کنند. این مطلب بسیار مهم است که آنها را در موقعیتی ترک کنیم که تقوای مریدان دافا بر آنها تأثیر گذار بوده باشد.

ادامه دارد...