فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

در نهایت آموختم چگونه هم‌سو با دافا به درون نگاه کنم

5 دسامبر 2016

(Minghui.org) در‌حالی‌که من و دو تمرین‌کننده دیگر سعی داشتیم در بیمارستانی حقیقت را برای مردم روشن کنیم، مردی جوان به پلیس زنگ زد و گزارش ما را به پلیس داد و به من گفت که در صندلی کناری بنشینم و حرکت نکنم.

خشمم را سرکوب کردم و فکر کردم: «تو جرأت کردی گزارش مرا به پلیس بدهی؟ من خانم مهربانی هستم. من از حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنم. اگر یک مرد قلدر بودم، آیا جرأت می‌کردی اینگونه با من رفتار کنی؟ تو فقط می‌دانی که چگونه یک خانم خوب را اذیت کنیدر آن هنگام عصبانی بودم و می‌خواستم تلافی کنم.با این حال، به‌عنوان یک تمرین‌کننده فالون دافا، باید مهربان باشم و به درون نگاه کنم. نمی‌توانستم وجهه دافا را خراب کنم. ایستادم، به آرامی روی شانه‌اش زدم و گفتم: «من فقط چیزهای خوب برای شما آرزو می‌کنم

از آنجا که نمی‌خواستم پلیس دو تمرین‌کننده دیگر را ببیند به آنها گفتم: «در اسرع وقت اینجا را ترک کنید. آن مرد جوان گزارش مرا به پلیس داده است

آن دو تمرین‌کننده مرا راضی کردند تا همراه با آنها محل را ترک کنم. وقتی آنجا را ترک می‌کردیم، باران شروع شد. در جایی ایستادیم تا پناه بگیریم. یکی از تمرین‌کنندگان به آسمان اشاره کرد و گفت: «اهریمن تمرین‌کنندگان را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد و آسمان از این بابت خوشحال نیست. باران مانع آمدن پلیس خواهد شد

نگرشی خصمانه

درحالی‌که منتظر بودیم باران متوقف شود، یکی از تمرین‌کنندگان گفت: «تو باید به درون نگاه کنی. بیش از حد سرسخت هستی. زمانی که کسی با تو بددهنی می‌کند، ممکن است با او دعوا ‌کنی

به او گفتم: «تمام آنچه که دیده‌اید ظاهر قضیه است، نه حقیقت. حتی اگر ضعف‌های خاصی داشته باشم، نیروهای کهن واجد شرایط نیستند که مرا تحت آزار و شکنجه قراردهند. صحبت‌های من به نفع شماست. در غیر این‌صورت چگونه می‌توانستید به درون نگاه کنید و خود را بهبود بخشید؟»

تمرین‌کننده دیگری به من گفت که دوباره در حال مبارزه هستم. پاسخ دادم: «البته! پس چگونه می‌توانم پلیس را شکست دهم؟»

صحبت‌هایم وابستگی‌هایم را آشکار کرد .کلمه «شکست» وابستگی بسیار قوی به مبارزه کردن را نشان می‌داد. من فاقد نیک‌خواهی بودم، که از حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری انحراف داشت.

این بار اعتراف کردم که تمایل قوی‌ای به مبارزه کردن دارم. عجیب نیست که در این سال‌های بسیار، پلیس اغلب به خانه‌ام آمده و مرا بازداشت کرده است. و هر بار با فن بیان با آنها جر و بحث ‌کردم و از مرکز پلیس خارج ‌شدم.

کمبود بردباری

استاد به ما می آموزند که حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را دنبال کنیم. اما چطور شد که بردباری را فراموش کردم؟ بدون بردباری، چگونه نیک‌خواهی می‌تواند تجسم یابد؟

در مسیر برگشت به خانه‌های‌مان، هم‌تمرین‌کنندگانم نیز پی بردند که تمایل به مبارزه کردن دارند و اینکه هر سه نفر ما باید به درون نگاه کنیم و این وابستگی را رها کنیم.

بعد از بازگشت به خانه، در‌حالی‌که فا را می‌خواندم، متوجه شدم که وابستگی به مبارزه کردن واقعاً خطرناک است. اگر تمرین‌کنندگان مرا به ترک محل قانع نکرده بودند، کماکان منتظر پلیس می‌ماندم و با آنها وارد بحثی داغ می‌شدم، که مداخله‌ای دیگر از جانب نیروهای کهن به حساب می‌آمد.

خانواده‌ام نگرانم می‌شدند چرا‌که با پلیس همکاری نکرده بودم. درنهایت خانواده‌ام مجبور به پرداخت «جریمه» می‌شدند و پس از آن دوباره در خانه حبس می‌شدم. این دقیقاً مثل بازی نیروهای کهن می‌شد.

به خودم گفتم که باید در مورد این وابستگی به وضوح فکر کنم و آن را انکار کنم. از آن پس تصمیم گرفتم تمام نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را رد کنم.

انحراف از فا

یک بار، چند تمرین‌کننده بیمار شدند و دو تمرین‌کننده از منطقه دیگر برای به اشتراک گذاشتن تجارب خود دعوت شدند. هدف این بود که به تمرین‌کننده‌های بیمار در منطقه‌مان کمک کنیم. از من دعوت شده بود که به صحبت‌های آنها گوش کنم، اما احساس کردم که چیزی درست نیست، بنابراین جلسه را ترک کردم.

در خانه، به آنچه شنیده بودم فکر کردم و متوجه شدم که دو تمرین‌کننده‌ای که از منطقه دیگری آمده بودند در واقع در حال تفسیر کردن دافا بودند. آنها از کلمات استاد برای اعتبار‌بخشی به استدلال‌های‌شان استفاده کرده و به این نتیجه رسیدند که در حال حاضر تمرین‌کنندگان دافا هیچ کارمایی ندارند. من با آنها موافق نبودم.

درکم از فا این است که در طول روند تزکیه، به محض اینکه یک تمرین‌کننده قسمتی از خود را به طور موفقیت‌آمیزی تزکیه می‌کند، آن بخش بلافاصله جدا می‌شود. آنچه باقی می‌ماند هنوز دارای کارما و وابستگی‌هایی است که به تمرین‌کننده اجازه می‌دهد در جامعه عادی تزکیه کند. آنچه استاد بیان کرده‌اند را به یاد ‌آوردم: «یک تزکیه‌کننده حتی در آخرین لحظه قبل از این که به کمال برسد نمی‌تواند تزکیه کردن را متوقف کند.» («یک پیشنهاد، از نکات اصلی برای پیشرفت بیش‌تر ۲»)

آنچه آن دو تمرین‌کننده گفتند باعث شد که تمرین‌کنندگان محلی‌مان که آن را به عنوان ایجاد اختلال در فا در نظر گرفته بودند، به بحث بپردازند. برای پیوستن به بحث می‌خواستم مقاله‌ای بنویسم، اما در نهایت از فکر آن گذشتم، چرا‌که مطمئن نبودم که گفته‌های آنها را به‌طور کامل درک کرده‌ام.

با این حال، چند روز پیش شنیدم که آن تمرین‌کننده مرد بر اثر آزار و شکنجه شدید درگذشته است. شوکه شدم. آن دو تمرین‌کننده احتمالاً قصد «تفسیر کردن» فا را نداشتند، و آن را ندانسته و صرفاً برای کمک به سایر تمرین‌کنندگان انجام دادند. متأسفانه، آن را طوری انجام دادند که از فا انحراف پیدا کرده بود و به نیروهای کهن بهانه‌ای برای آزار و شکنجه کردن آنها داد.

تفسیر فا

این اتفاق توجه مرا جلب کرد چرا‌که متوجه یک وابستگی طولانی مدت خود شدم که آن تفسیر فا از دیدگاه خودم بود. به عنوان یک معلم، توصیه کردن به دیگران و کمک به دیگران یکی از خطرهای مسلم در شغلم به حساب می‌آید.

وقتی که نوبت به دافا یا بحث درباره تزکیه می‌شود، تمایل به جر و بحث کردن دارم و هرآنچه که از فا درک می‌کنم را بیان می‌کنم. فکر می‌کنم این گرایش نیز نوعی انحراف از فا است.

استاد بیان کردند:

«نمی‌توانید چیزهایی را که می‌دانید به‌عنوان فالون دافا اشاعه دهید وگرنه آنچه را که منتقل می‌کنید فالون دافا نیست و آنچه را که انجام می‌دهید مثل تضعیف کردن فالون دافای ما است. وقتی چیزهایی بر پایۀ عقاید و افکار خود می‌گویید، فا نیستند و نمی‌توانند مردم را نجات دهند، و هیچ تاثیری هم نخواهد داشت. این دلیل آن است که چرا هیچ کسی نمی‌تواند این فا را آموزش دهد.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
«هر چيزی كه در دافا به آن آگاه شده‌ايد، بيشتر از قسمت كوچکی از اصول فا در سطح خاصی داخل اصول بي‌كران فا نيست. هرگز نبايد فا يا قسمتی از آن را معني كنيد- حتي يک جمله از آن را. اگر آن را در اجتماع انجام دهيد، لحظه‌ای كه آن را به زبان می آوريد كارمای گناه‌آميز ايجاد خواهيد کرد. در موارد جدی، گناه مي‌تواند به بزرگی یک كوه يا آسمان باشد- چگونه پس از آن مي‌توانيد خودتان را تزكيه كنيد؟ اگر كسی دافا را تغيير دهد و سيستم ديگری ايجاد كند، گناهش آنقدر بزرگ خواهد بود كه آن بي‌كران است. هنگامی كه يک زندگی درحال پرداخت آن كارمای بد است، درد نابود شدن لایه‌‌لایه‌اش ابدی و بي‌انتها خواهد بود.» («نتيجه‌گيری قطعی، نکات اصلی برای پيشرفت بيشتر ۱»)

اگر آنچه که آن دو تمرین‌کننده گفتند به اندازه ۱۰۰ متر از فا انحراف پیدا کرده بود، پس ممکن است من به اندازه ۵۰ متر منحرف شده باشم. اما صرف‌نظر از میزان آن، من از فا منحرف شدم. نیروهای کهن، که فقط سعی در پیدا کردن نقاط ضعف ما هستند، همیشه به دقت ما را نظاره می‌کنند.

این مقاله را برای اصلاح افکارم و یادآوری درباره این خطر جدی به سایر تمرین‌کنندگان نوشتم.