(Minghui.org) فالون دافا به من کمک کرد تا سلامتی‌ام را به‌دست آورم. گرچه، برای سال‌های بسیاری، عمیقاً به خانواده‌ام وابسته بودم و نمی‌توانستم از احساساتم به آنها رهایی یابم. فرصت گران‌بهای تزکیه در دافا را تقریباً از دست دادم. از استاد و هم‌تمرین‌کنندگان به‌خاطر باز گرداندنم به دافا و دادن این فرصت برای دومین بار سپاسگزارم.

استاد بیان کردند:

«آیا تابحال برایتان پیش آمده که هرچیزی که در زندگی روزمره‌تان اتفاق می‌افتد، بخشی از تزکیه شما است؟ هر کلمه و عمل‌تان و هرکاری که انجام می‌دهید ـــ تمام آنها بخشی از تزکیه شما است. آیا متوجه آن شده‌اید؟» ("آموزش فا در روز جهانی فالون دافا")

سه پسر دارم و خانواده پرجمعیت ما همگی با هم زندگی می‌کنند. من اکثر کارهای خانه را انجام می‌دهم و نگه‌داری از نوه‌ها و نوه پسر بزرگم را به‌عهده دارم. به‌همین علت، وقت بسیار کمی برای خوابیدن دارم، چه رسد به زمانی برای مطالعه کتاب‌های دافا. گاهی اوقات وقتی با هم‌تمرین‌کنندگان مطالعه می‌کنم، اغلب به‌قدری خسته هستم که خوابم می‌برد.

گرچه زمان بسیاری را صرف کار برای خانواده‌ام می‌کنم، پسران و عروس‌هایم بازهم گله دارند که به‌اندازه کافی به آنها نمی‌رسم.

هم‌تمرین‌کنندگان نگرانم بودند. آنها به‌نوبت به خانه‌ام می‌آمدند تا مرا وادار به مطالعه فا کنند، تزکیه‌ام را بهبود بخشند و مرا از مداخله رهایی دهند. می‌توانستم مهربانی و نیک‌خواهی معلم را احساس کنم. پی بردم که فرصت تزکیه در دافا را باید گرامی دارم.

معلم به ما گفتند:

«این موضوعی است که آیا می‌توانید روشن‌بین شوید و آیا می‌توانید نجات پیدا کنید.» (جوآن فالون)

با کمک هم‌تمرین‌کنندگان، به‌تدریج مشکلاتم را درک می‌کردم: استاد بدنم را برایم پاک کرده بودند، اما تمرین‌ها را انجام نمی‌دادم، آموزش‌های ایشان را نمی‌خواندم. دیگر به‌ندرت تزکیه می‌کردم.

استاد بیان کردند:

«زندگی طولانی شده فراسوی زمان تقدیری شما، به‌طور کامل برای تزکیه شما ذخیره شده است. اگر فکر شما کوچک‌ترین خطایی کند، زندگی شما به‌خاطر این که می‌بایستی برای مدت‌ها پیش از بین می‌رفت، در خطر خواهد بود.» (جوآن فالون

چگونه می‌توانم تا این اندازه کودن باشم و کاملاً با احساسات بشری کور شوم! نیروهای کهن از موقعیت خانوادگی‌ام استفاده کرده و مانعم می‌شوند که تزکیه‌کننده شایسته‌ای در دافا باشم.

متوجه شدم که نباید به احساسات بشری‌ام اجازه دهم که مرا کور کنند؛ باید نظم و ترتیب استاد را دنبال کنم.

افکار درست فرستادم و از معلم درخواست کردم که به من کمک کنند. به خانواده‌ام گفتم: «معلمم زندگی‌ام را نجات داده‌اند. من برای همیشه مرید دافا خواهم بود. پسرم را بزرگ کردم، نوه‌ام را بزرگ کردم و اکنون نوه پسرم را بزرگ می‌کنم. اما همگی شما با من مانند یک پرستار بچه و یک خدمتکار رفتار می‌کنید. زمان کافی برای خواندن کتاب‌هایم و انجام تمرین‌ها ندارم. حتی نمی‌توانم خودم را نجات دهم، چه رسد به نجات دیگران.»

در حال حاضر، هر روز صبح بیرون می‌روم و با مردم درباره فالون گونگ صحبت می‌کنم و هر روز بعدازظهر به مطالعه گروهی فا می‌روم تا مطمئن شوم که سه کار را هر روز، به‌خوبی انجام می‌دهم. عروس‌هایم انجام کارهای خانه را بدون هیچ شکایتی به‌عهده گرفته‌اند.

از کمک معلم و حمایت هم‌تمرین‌کنندگان بسیار سپاسگزارم. معلم مرا از خطر نابودی نجات دادند. اکنون به‌طور استوار در مسیر اصلاح- فا قدم برمی‌دارم.

لطفاً به هر مطالب نادرستی اشاره کنید.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/4/30/156482.html