(Minghui.org) هم‌تمرین‌کننده‌ای به من گفت: « به‌نظر می‌رسد گفتارت درست و عقایدت نیز خوب هستند. اما، آنها آنقدر مؤثر نیستند که قلب مردم را تحت‌تأثیر قرار دهند.»

نمی‌دانستم دلیل آن چیست که: «افکار بدی ندارم و حقیقتاً می‌خواهم که افراد حقایق را درباره فالون دافا درک کنند. تجربه شخصی‌ام را به‌اشتراک می‌گذارم. پس چرا نمی‌توانم در قلب افراد نفوذ کنم؟»

جوآن فالون پاسخ می‌دهد

استاد بیان کردند:

«وقتی شخصی بیماری را مداوا می‌کند، چه چیزی برای حفظ شهرت در فکرش می‌گذرد؟ "بگذار بیماری‌ او را بگیرم تا بیمار بتواند شفا پیدا کند". آن‌ از روی‌ نیک‌خواهی‌ نیست. او از وابستگی‌اش به‌ شهرت‌ و نفع‌ شخصی‌ یک ذره هم رها نشده‌ است‌. او قادر نیست‌ یک‌ ذره‌ نیک‌خواهی‌ را رشد دهد. او از این‌که‌ شهرت‌ خود را از دست دهد وحشت‌ دارد و حتی ترجیح می‌دهد خودش‌ این‌ بیماری‌ را بگیرد ولی وجهه خود را از دست ندهد. چه‌ وابستگی‌ قدرتمندی‌ به‌ شهرت‌!» (جوآن فالون)

پاسخ من در سخنان استاد در جوآن فالون بود. درباره تجربیات شخصی‌ام صحبت می‌کردم، زیرا می‌خواستم به مردم کمک کنم، اما انجام این کار باید بسیار متواضعانه انجام شود. من خودنمایی می‌کردم و انگیزه‌ام به‌واسطه نیک‌خواهی نبود.

پس از اینکه متوجه این موضوع شدم، قبل از بیان هر مطلبی، برای یک لحظه مکث می‌کردم. به حالت ذهنی‌ام توجه می‌کردم تا ببینم که آیا ذهنیت خودنمایی دارم یا خیر. اگر داشتم، آن را سرکوب می‌کردم.

این وابستگی ویژه‌ام کاملاً قوی است. شرایط ذهنی‌ام در نوسان است، زیرا نمی‌توانم مواد بدی را که با من درآمیخته‌اند، تزکیه کرده و کاملاً رها کنم. وقتی مراقب نیستم، هنوز بی‌وقفه صحبت می‌کنم و از توجه سایرین لذت می‌برم.

وضعیت مشابهی در زمانی دیگر اتفاق افتاد. هم‌تمرین‌کننده‌ای صحبتم را شنید و گفت که در گفتارم تنفر، خشم و کمی اهانت وجود دارد. دو روز غمگین بودم، زیرا می‌دانستم که تزکیه‌ام هنوز تا آن حد محکم و استوار نیست.

چگونه باید رشد کنم؟ ازنظر من، تزکیه شامل ذهن و رفتار می‌شود. درحالی‌که تزکیه‌ام را رشد می‌دادم، عادتی را شکل داده بودم که هدفش ارزیابی اظهارات و احساساتم بود، قبل از اینکه مطلبی را ادا کنم. اگر انگیزه خودخواهی یا احساساتی منفی در وجودم پیدا می‌کردم، سعی داشتم صحبتی نکنم و دهانم را ببندم، زیرا نمی‌خواستم جو بدی درمیان هم‌تمرین‌کنندگان منتشر شود.

استاد بیان کردند:

«خود حقیقی مریدان دافا از سطوح بالا می‌آید.» ("مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند – آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای منطقه شهری واشنگتن دی‌سی ۲۰۱۱")

«اما، به عنوان مریدان دافا، همگی یک خود حقیقی دارید، و خواه هدف از پایین‌‏آمدنش به این دنیا کسب فا بوده باشد، کمک به استاد در اصلاح فا بوده باشد، یا نجات دادن موجودات آن بهشتی که سابقاً در آنجا ساکن بودید، هر فکری هم که شما را به اینجا آورد، آن شمای واقعی محافظت شده است، و آن شمای واقعی در آغاز به‌‏هنگام شروع در نقش نیروی به‌‏حرکت‌‏آورنده عمل می‌‏کرد. اما، به‌‏طوری که می‌‏دانید، هر کسی که وارد سه‌‏قلمرو شود معادل این است که در خاک دفن شده باشد، و رفته‌‏رفته، آن [خود حقیقی] دیگر نمی‌‏تواند نقش اصلی را بر عهده داشته باشد—یا اصلاً حتی هیچ نقشی ایفا کند. » ("مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند ــ آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای منطقه شهری واشنگتن دی‌سی ۲۰۱۱")

پس از خواندن سخنرانی استاد، حالتی پاک، صلح‌آمیز و نیک‌خواهانه در من ظاهر شد. فکر می‌کردم ممکن است خود واقعی‌ام پشت آن باشد.

مهارکردن گفتار و اعمال

به این نتیجه رسیدم که وقتی افکارم و سمت غیرمنطقی رفتارم غالب است، خود واقعی‌ام در حاشیه قرار دارد. در نتیجه، در رفتارم کمبود صمیمیت و درستی وجود دارد. آنگاه، باید خودم را کنترل کنم و کلمات و رفتارم را مهار کنم، بنابراین نباید به عقاید وتصورات بشری غلط خود ساخته‌ام بعد از تولد و کارما، انرژی دهم. وقتی در شرایط تزکیه خوبی هستم، خود واقعی‌ام غالب است و حالت ذهنی و ظاهرم درست هستند و انرژی قدرتمندی را حمل می‌کنند.

گاهی اوقات حتی اگر در بهترین شرایط تزکیه‌ام نباشم، می‌توانم خود واقعی‌ام را از خود کاذبم جدا کنم. آنگاه خود واقعی‌ام، افکارم و کارمایم را مشاهده می‌کندکه درست مانند یک دلقک عمل می‌کنند.

تشخیص این مسئله، اولین قدم در تزکیه است و پاک کردن وابستگی‌ها و کارما به‌دنبال آن انجام می‌شود.

ذهنیت خودنمایی

در گروه مطالعه فا، درحالی‌که، باقی افراد با هم فا را از روی کتاب می‌خواندند، من فا را از بر می‌خواندم. مطالب را به‌خوبی حفظ نکرده بودم، بنابراین نسبت به سایرین عقب‌تر بودم.

هم‌تمرین‌کننده‌ای گفت: «از خودت دفاع نکن. چرا کمی کندتر از سایرین فا را مطالعه می‌کنی؟ به درونت نگاه کن. وابستگی‌های بشری داری.»

فکر نمی‌کردم که خودنمایی می‌کنم. اما، وقتی بیشتر در این مورد تعمق کردم، دریافتم که با نادیده گرفتن تأثیر کلی‌ام در گروه، واقعاً خودنمایی می‌کنم. فقط می‌خواستم، بی‌نظیر بودنم را برجسته کنم. این نیز ذهنیت خودنمایی بود. هم‌تمرین‌کننده هشدار داد که از خودم دفاع نکنم. این کار به من نشان ‌داد که دقیقاً در گفتارم به همان‌گونه عمل می‌کردم.

روز شنبه فرصتی پیدا کردم و بخش «ذهنیت خودنمایی» را در جوآن فالون ۹ بار ازبر خواندم. درحالی‌که، برای نهمین بار آن را می‌خواندم ذهنم نیز زمزمه می‌کرد. می‌دانستم که برخی مواد بد نیز از بدنم جدا می‌شدند. برخی از وابستگی‌های ریشه‌دار قدیمی در میدانم، درهم شکسته می‌شدند.

میلم برای شنیدن تعریف و تمجید کمتر شده ‌است. حتی اگر پدیدار شود، می‌توانم فوراً جلوی آن را بگیرم.

در اوایل تزکیه‌ام، اغلب از کمک به هم‌تمرین‌کنندگان خودداری می‌کردم، زیرا از اینکه به آنها بگویم مشغول کار در سایر پروژه‌های دافا هستم، لذت می‌بردم. پس از اینکه متوجه شدم ذهنیت خودنمایی در گفته‌هایم نمایان است، عمداً از گفتن آن خودداری‌ می‌کردم. درحالی‌که آن وابستگی تقلیل می‌یافت، گفتن یا نگفتن آن دیگر فرقی برایم نداشت.

گرچه، ممکن است تصور شود تمام تزکیه شین‌شینگی که در بالا ذکر شد فقط تغییری جزئی در روش صحبت کردنم است، اما می‌دانم که این تغییرات در بُعدهای دیگر باشکوه هستند. این قدرت دافا است.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/4/3/156147.html