(Minghui.org) من به مدت چند دهه در قمار، کشیدن سیگار و نوشیدن مشروبات الکلی دچار افراط شده بودم. به این دلیل، وضعیت سلامتی‌ام به‌تدریج رو به وخامت گذاشت و مبتلا به بیماری‌های بسیار حادی شده بودم که چاره‌ای جز ترک شغلم نداشتم. به دنبال آن دچار افسردگی شدم و احساس ناامیدی پیدا کردم.

سپس، هنگامی که فکر می‌کردم دیگر قادر به ادامه زندگی نیستم، فالون گونگ در مارس ۱۹۹۷ به زندگی‌ام راه یافت.

فالون گونگ به‌عنوان چراغی روشن و نوری از امید بر زندگی‌ام تابید. مرا به مسیر بهبودی، مسیری برای بازگشت به اصل خود، یعنی خود واقعی‌ام راهنمایی کرد. پس از درپیش‌گرفتن روش فالون گونگ، نه تنها خودم را از شر تمامی اعتیادهایی که داشتم رها کردم، بلکه به فرد بهتری نیز متحول شدم.

رهایی از اعتیاد

در شهر محل زندگی‌ام یک قمارباز بدنام و عاشقِ بازی ماجونگ بودم. دوستانم متشکل از معتادانی همانند خودم بودند. زندگی‌ام را با خرج‌کردن پول و بازی ماجونگ به بطالت سپری می‌کردم.

در یک کارخانه محلی فلز کار می‌کردم، اما اغلب از زیر کار در می‌رفتم روزها به قماربازی می‌پرداختم. وقتی برنده می‌شدم، حریص می‌شدم و دست به شرط‌بندی‌های بزرگتری می‌زدم. وقتی که می‌باختم، خشمگین می‌شدم و نمی‌توانستم صبر کنم تا با پول بیشتری به میز قمار برگردم. چرخه معیوب و پلیدی بود، برنده می‌شدم تا ببازم، اما بااین‌وجود به این کارم ادامه می‌دادم.

به‌خاطر این اعتیاد، تمام دستمزد من صرف قماربازی می‌شد.

توصیه اعضای خانواده‌ام را نادیده گرفتم که نگران بودند از اینکه درنهایت مجبور می‌شوم در خیابان زندگی کنم. آنها مرا برای بازپروری فرستادند و سعی کردند به شیوه‌های مختلفی به من کمک کنند، اما هیچ‌کدام از آنها کارساز نبودند. همانند شب‌پره‌ای که به سمت شعله کشیده می‌شود، به کام قمار فرو می‌رفتم.

پس از درپیش‌گرفتن روش فالون گونگ و مطالعه سخنرانی‌های استاد لی، فهمیدم که هدف واقعی زندگی بازگشت به خود واقعی است که رفتار من برخلاف این هدف بود. ادامه این مسیر سرانجام به خود‌تخریبی ختم می‌شد.

از طریق آموزه‌های استاد لی انگیزه پیدا کردم، قمار را ترک کردم و حتی از عادات قدیمی سیگارکشیدن و نوشیدن مشروبات الکلی دست کشیدم.

بازگشت به سلامتی ایده‌آل

به‌خاطر دهه‌ها سیگارکشیدن، نوشیدن مشروبات الکلی و قمار، وضعیت سلامتی‌ام وحشتناک بود.

دچار فشار خون بالا و بیماری قلبی شدم. فشار خونم ۱۸۰/۱۲۰ بود که کاملاً از سطح قابل‌قبول ۱۴۰/۹۰ بالاتر بود. یک‌بار ضربان قلبم در زمان استراحت بیش از ۲۰۰ ضربه در دقیقه بود، درحالی‌که میزان نرمال آن ۶۰ تا ۱۰۰ ضربه در دقیقه است.

در‌نهایت به دلیل این مشکلات مربوط به وضعیت سلامتی‌ام، مجبور به ترک کارم شدم.

به‌طور منظم در بیمارستان بستری می‌شدم. مصرف مداوم قرص‌های آرام‌بخش قلبی (یک نوع داروی طب چینی) و نیفدیپین (دارویی برای فشار خون) بخشی از زندگی روزمره‌ام شدند. همانطور که وضعیت ‌جسمی‌ام بدتر می‌شد، وضعیت روانی‌ام نیز کاملاً رو به وخامت می‌گذاشت. احساس پوچی، ناامیدی و استیصال به من دست می‌داد.

از خواندن آموزه‌های استاد لی، متوجه شدم که علت ریشه‌ای تمام این مسائل کارما بود و اینکه تنها از طریق تزکیه‌کردن می‌توان آنها را برطرف کرد. درمان‌های پزشکی فقط به‌طور موقت علائم آنها را تسکین می‌دهند.

پس از درپیش‌گرفتن مسیر تزکیه، استاد لی، در موقعیت‌های بسیاری کارمای مرا از بین بردند و بدنم را پاکسازی کردند.

یکی از این وقایع در ماه مه سال ۱۹۹۷ رخ داد. احساس سرگیجه داشتم و همه جای بدنم درد می‌کرد. ناگهان، فشار غیرقابل تحملی از سرم آغاز شد و به‌تدریج به پاهایم گسترش پیدا کرد، تا زمانی که مقداری مایع سیاه‌رنگ از قسمت پایین پایم تراوش کرد. گویی کسی مرا مانند یک لوله خمیردندان فشار می‌داد. این حالت چند بار تکرار شد، اما من دندان‌هایم را به‌هم فشردم و به خواندن آموزه‌ها و انجام تمرین‌ها ادامه دادم.

چند روز بعد، درد و بیماری از بین رفته بودند. از آن زمان به بعد، دیگر نیازی به دارو یا مراجعه به پزشک نداشته‌ام. به‌طور کامل بهبود پیدا کردم. درحال حاضر، بسیار پرانرژی هستم و می‌توانم وسایل سنگینی را تا طبقه پنجم حمل کنم بدون اینکه خسته شوم.

رشد شین‌شینگ

در سال ۱۹۹۸، در کنفرانس برگزار‌شده در چنگدو، بسیاری از هم‌تمرین‌کنندگان را دیدم که خالصانه آموزه‌های استاد لی را مطالعه می‌کردند، آنها را به خاطر می‌سپردند و دست‌نویس می‌کردند. سطح شین‌شینگ بالای آنها به من کمک کرد تا متوجه شوم که هنوز باید راه زیادی در تزکیه‌ام طی کنم.

از آن زمان، ساعت ۳ بامداد بلند شده‌ام تا یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه و دست‌نویس کنم. همچنین به صورت روزانه فا را مطالعه می‌کنم و تمرین‌ها را انجام می‌دهم.

خودم را براساس اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری اداره می‌کنم. به‌تدریج، بسیاری از وابستگی‌هایم را از دست دادم و سعی کردم با سایر افراد بیشتر با مهربانی رفتار کنم. در‌نتیجه، روابط من با اعضای خانواده‌ام و همسایگان بهبود یافته است.

با آزمون‌های شین‌شینگی مختلفی مواجه شده‌ام و یکی از آنها به منافع شخصی ارتباط پیدا می‌کند. والدینم صاحب یک خانه در شهر بودند و مادر‌م سال‌ها پیش درگذشت. مشکل زمانی آغاز شد که پدرم نیز در سال ۱۹۹۸ فوت کرد. هر یک از خواهران و برادرانم برسر ارثیه رقابت می‌کردند.

با اندیششیدن به آنچه استاد به من آموختند، به خودم گفتم که باید منافع شخصی را سبک در نظر بگیرم و از سهم خودم صرفنظر کنم. برادرانم با الهام از اعمال و رفتارم، مجادله را متوقف و ارثیه را به‌طور عادلانه‌ای تقسیم کردند.

استاد در جوآن فالون بیان کردند:

«یک حقیقت را به شما می‌گویم؛ تمام روند تزکیه، روند دائمی رهاکردن وابستگی‌های بشری است. در اجتماع انسانی فقط برای کمی سودبردن، مردم با یکدیگر مبارزه می‌کنند، همدیگر را فریب می‌دهند و به دیگران آسیب می‌رسانند. تمام این افکار باید از بین بروند. مخصوصاً برای افرادی که امروز این تمرین را یاد می‌گیرند، این افکار حتی بیشتر باید رها شوند.»

استاد همچنین به ما آموختند:

«... باید همیشه قلبی نیک‌خواه و ذهنی آرام داشته باشید. اگر ناگهان با مشکلی مواجه شوید، قادر خواهید بود آن را به درستی اداره کنید.»

بار دیگر در ۲۳ دسامبر، سال ۱۹۹۸ بود که با آزمون شین‌شینگ مواجه شدم. یکی از همسایگان با عصبانیت به خانه‌ام آمد تا درباره شایعه‌ای که شنیده بود، به او  توضیح بدهم.

احساس کردم که این رویداد به‌طور تصادفی رخ نداده‌ است. ممکن است از مدتها پیش چیزی به این همسایه بدهکار بوده‌ام.

از او خواهش کردم که بنشیند و یک فنجان چای به او دادم. سپس به آرامی گفتم: «باید کار بدی انجام‌ داده باشم که شما را بسیار ناراحت کرده است. لطفاً به من بگویید تا آن اصلاح کرده و مشکل را برطرف کنم.»

به‌خاطر صداقتی که از خودم نشان دادم، او نگرش خود را تغییر داد و گفت که مسئله مهمی نیست و این‌طور به نظر می‌رسد برخی از شایعات همسایه‌ها را باور کرده بود. ما دوستانه مداخله را حل و فصل کردیم.

متشکرم استاد!

خوبی فالون گونگ در من منعکس شده است. مرا از یک قمارباز اصلاح‌ناپذیر به یک تمرین‌کننده دلسوز و مهربان، از یک بیمار ناتوان به یک فرد سالم، و از فردی خودخواه که فقط از دیگران می‌گیرد، به فردی باملاحظه و بخشنده تغییر داده است. تغییراتی که در من ایجاد شد، بسیاری از افراد را که با آنها در تماس بوده‌ام، شگفت‌زده کرد، از جمله کسانی که در زمینه‌های امنیت عمومی، آموزش و درمان با آنها در ارتباط بودم.

موجودات بشری از طریق بازپیدایی طی نسل‌ها کارما جمع‌آوری کرده‌اند. به‌طور کامل آکنده از کارما هستند، من همه چیز درباره خانه واقعی‌ام را فراموش کردم و در این دنیای روزمره گم شدم. این استاد بودند که مرا از باتلاق گناه نجات دادند، از طریق یک سری آزمایش‌ها از من محافظت کرده و زندگی‌ام را تغییر دادند. این استاد بودند که مرا به راه درست هدایت کردند تا به خود واقعی‌ام بازگردم. متشکر استاد.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/3/30/156091.html