(Minghui.org) درود، استاد گرامی و هم‌تمرین‌کنندگان!

من دانش‌آموز دبیرستان و ۱۶ ساله هستم. امروز، برخی از تجارب تزکیه‌ام در طی دوسال گذشته را به‌اشتراک می‌گذارم.

۱. رها کردن خود و یادگیری همکاری با یکدیگر

در گروه مارش تیان گوئو که من ساکسیفون آلتو می‌نوازم، لازم است هر عضوی با گروه همکاری کند. هنگام راهپیمایی یا تمرین، اغلب فکر می‌کنم که سازم را بسیار خوب می‌نوازم. طی راهپیمایی در تعطیلات ۲۴ ژوئن، به وابستگی اعتباربخشی به خودم آگاه شدم و مصمم شدم که آن را رها کنم.

در راهپیمایی اول ژوئیه به‌مناسبت روز ملی کانادا، سرانجام احساس کردم بجای خودنمایی، در حال ذوب شدن در گروه موسیقی هستم. درعین‌حال، احساس می‌کردم که چقدر قابل ستایش است اگر بتوانم به‌عنوان عضوی از ارکستر بنوازم.

هر نوازنده جزئی از گروه مارش تیان گوئو را تشکیل می‌دهد، نواختن خوب این یا آن نوازنده، یک بدن را شکل می‌دهد که مردم را شگفت‌زده و شیطان را ذوب می‌کند؛ آن به ارتشی شباهت دارد که در جنگ میان خیر و شر شرکت کرده است.

این سال‌های تزکیه به من فهماند که به‌عنوان تمرین‌کننده، لازم است که شخص هرلحظه خود را بررسی کند تا ببیند در کجا خوب عمل نکرده است. شین‌شینگ‌اش را ارتقاء دهد و بجای اینکه خودش را با افکار بشری بسنجد، براساس فا خود را اصلاح کند. باید مطابق با فا کارها را انجام دهم و در مطالعه فا ممارست داشته باشم و تمرین‌ها را هر روز انجام دهم.

۲. برای نجات موجودات ذی‌شعور بیشتر، وقت را غنیمت شماریم

استاد بیان کردند:

«به شما، به‌عنوان مریدان دافا، قبلاً گفته‌ام که حالا یک سال به اندازه‌ای می‌گذرد که قبلاً یک دقیقه می‌گذشت. کل زمان سریع‌تر شده است. گرچه این زمانِ یک سال فشرده شده، ‌اما تمام اشیای درمحدودۀ آن، برطبق آن فشرده شده، و به همین دلیل است که اصلاً آن را احساس نمی‌کنید. گاهی اوقات احساس می‌کنید که بدن‌تان از نظر فیزیکی‌ نمی‌تواند پا به پای آن برود و احساس می‌کنید که قبل از اینکه هوا تاریک شود کار چندانی انجام نداده‌اید. این احساس را خواهید داشت.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶)

در واقع وضعیت این است! اغلب احساس می‌کنم که زمان به‌سرعت می‌گذرد، درحالی‌که، یک ساعت در حال حاضر خیلی سریع‌تر از یک ساعت در گذشته است. بنابراین، باید این زمان را گرامی داریم. متوجه شدم که اتلاف وقت نیز کارما ایجاد می‌کند، چون استاد زمان را برای ما طولانی کرده‌اند تا موجودات ذی‌شعور بیشتری را نجات دهیم.

حقیقتاً دانستن کفایت نمی‌کند و لازم است آن را در عمل نشان دهم. همه نوع گرایشی درجامعه امروز مرا اغواء و وسوسه می‌کند، مانعم می‌شود که در تزکیه کوشا شوم. علاوه براین، تکنولوژی مدرن مداخله می‌کند. استاد درباره عواقب آن می‌گویند:

«و فقط موضوع این نیست که مردم را از کسب فا بازمی‌دارند: مردم به‌قدری تحت تأثیر قرار گرفته‌اند که نمی‌توانند کارشان را به‌خوبی انجام دهند، نمی‌توانند روی مطالعات‌شان تمرکز کنند و زمان بسیار زیادی را صرف کامپیوتر و وسایل الکترونیکی می‌کنند. این چیزها شما را وسوسه می‌کنند تا آنها را تماشا کنید و با آنها بازی کنید. این دیگر یک وضعیت بشری نیست.» ("آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶")

در گذشته که هنوز فا را به‌طور عمیق درک نمی‌کردم، به بازی‌های ویدئویی معتاد شده بودم. وقتم را صرف بازی می‌کردم و زندگی‌ام پر از استرس بود. وقتی بزرگ شدم و فا را بیشتر مطالعه کردم، درک عمیق‌تری از فا به‌دست آوردم. بنابراین بازی‌های ویدئویی را کنار گذاشتم. با این حال، ماه‌های بعد، دوباره در بازی‌های ویدئویی زیاده‌روی کردم. مدتی بازی می‌کردم، اما مانند قبل به آن شکل غیرقابل کنترل نبود. اما، بازی‌های ویدئویی‌ مشابه سیگار کشیدن است؛ آن اعتیادآور است، همچنین به‌عنوان وابستگی بسیار نیرومندی تلقی می‌شود.

وقتی به آن نتایج رسیدم، کاملاً وابستگی‌ام را به بازی‌های ویدئویی رها کردم و خوشحال بودم که سرانجام از جاذبه وسایل الکترونیکی آزاد شده‌ام. اما، طولی نکشید، به خرید گوشی هوشمند علاقه‌مند شدم. سه ماه قبل، تصمیم گرفتم یک گوشی هوشمند دست‌دوم پیدا کنم. تقریباً هر روز به وب‌سایتی می‌رفتم که وسایل دست‌دوم می‌فروخت، سعی می‌کردم یک گوشی پیدا کنم که در مقایسه با قیمت، مدل و کارآیی مناسبی داشته باشد.

وقتی به‌دنبال خرید گوشی هوشمند بودم شرایطم شبیه سفته‌بازان در بازار بورس سهام بود که ضربان قلب‌شان به تغییر قیمت سهام بستگی دارد. می‌دانستم که از آن وابستگی نیز باید رها شوم. مجذوب گوشی‌های هوشمند شده بودم تا امسال که از کنفرانس فای نیویورک بازگشتم. در آن موقع، فکر کردم روند طبیعی را دنبال کنم. سرانجام در ماه ژوئن یک گوشی هوشمند خریدم.

در تمام این مدت، والدینم همیشه اثرات زیان‌آور گوشی‌های موبایل را به من یاد‌آوری می‌کردند. باور داشتم آنچه که آنها می‌گویند به این دلیل است که کاملاً از وابستگی‌ام به گوشی موبایل آگاهم. ازآنجایی‌که، کامپیوتر و گوشی هوشمند، وقت خیلی زیادی را از ما می‌گیرد، من گوشی، کامپیوتر، تبلت و سایر دستگاه‌هایی که با اینترنت کار می‌کنند را در زیرزمین گذاشتم. وقتی فا را مطالعه می‌کردم و بعد تکالیفم را انجام می‌دادم، می‌توانستم تمرکز بهتری داشته باشم. برای نمونه، هنگامی که برای مطالعه گروهی فا در روزهای جمعه بیرون می‌رفتم، سعی می‌کردم تا جایی که امکان دارد موبایلم را برای جلوگیری از مداخله عوامل بیرونی با خود نبرم، بدین طریق مطالعه فا با تمرکز بیشتری انجام می‌شد.

بهرحال، هیچ کسی نمی‌تواند از تکنولوژی مدرن دوری کند. به‌عنوان تمرین‌کننده، خوب است تا زمانی‌که وابستگی به کامپیوتر و موبایل رها نشده، از آن دوری کنید.

تأثیر کامپیوتر و اینترنت در من فقط به این محدود نمی‌شود. گاه و بیگاه، وقتی در اینترنت جستجو می‌کنم برخی از ویدئوها با محتوای غیراخلاقی، به‌طور ناگهانی ظاهر می‌شوند. گاهی اوقات، آنها را تماشا می‌کنم، ولی  طولی نمی‌کشد که متوجه می‌شوم یک مرید دافا هستم؛ چگونه می‌توانم آن چیزهای کثیف را تماشا کنم؟ بسیار زننده و نفرت انگیز است که فقط درباره آن چیزها فکر کنم. پس از درک این مطلب، از تماشای این چیزها خودداری می‌کنم.

۳. استفاده از فرصت‌ها برای روشنگری حقیقت در مدرسه

تمام نظم و ترتیب‌های استاد برای ما، به‌منظور نجات موجودات ذی‌شعور است؛ مسیر قبلاً طرح‌ریزی شده است. وقتی در طول سال‌ تحصیلی مشغول درس خواندن بودم، کاری را که از یک مرید جوان دافا انتظار می‌رفت، ازجمله سه کار را به خوبی انجام نمی‌دادم.

در سال ۲۰۱۶ برای ترویج اجرای نمایش شن‌یون در مونترال مشارکت کردم، اما، درحالی‌که هنوز عقاید بشری بسیاری داشتم، فا را نیز به‌خوبی مطالعه نکرده بودم. هرموقع که شن‌یون را معرفی می‌کردم، نتیجه دلخواهی به‌دست نمی‌آوردم. وقتی مشغول مطالعه درس‌هایم بودم، در کارها به‌خوبی توازن ایجاد نمی‌کردم یا به آنها از منظر فا نگاه نمی‌کردم، بنابراین همیشه شاکی بودم که زمان سریع می‌گذرد. به این ترتیب سه کار را بر سایر کارها اولویت نمی‌دادم.

در کنفرانس فای ۲۰۰۳ دانشجوی دکترایی از استاد پرسید چگونه می‌توان توازنی میان زندگی دانشگاهی و تزکیه خوب برقرار کرد:

«پرسش: به عنوان دانشجوی مقطع دکترا، خوب انجام دادن تحقیق علمی‌‏ام لازمه‌‏اش این است که کاملاً خودم را وقف آن کنم، اما همین‌‏طور باید فا را هم مطالعه کنم، واقعیت‌‏ها را روشن کنم، و تمرین کنم. همیشه حس می‌‏کنم که وقت کافی ندارم.

معلم: هنوز افرادی هستند که این را می‌‏پرسند. استاد بارها جواب آن را به شما گفته است. فکر می‌‏کنم که شمای تزکیه‌‏کننده باید دافا را مقدم بدانید، اما همین‌‏طور کارتان را هم باید خوب انجام دهید. باید بهترین سعی‌تان را بکنید که امور را خوب انجام دهید. در مورد اینکه چطور این توازن را برقرار کرد، وقتی به موضوعات خاص می‌‏رسد خودتان هنوز باید اولویت امور را مشخص کنید. اگر بگویید، "بیش از حد سرم شلوغ است، پس مطالعه نمی‌‏کنم"، آن‌‏وقت معادل این است که تزکیه نمی‌‏کنید. بگویید، "خودم را کاملاً وقف شغلم می‌‏کنم" و آن‌‏وقت فقط یک فرد عادی هستید. آیا ممکن است مسئله فقط این باشد که بین این موضوعات خوب تعادل برقرار نمی‌‏کنید؟ پس صرفاً امور را خوب اولویت‌‏بندی کنید و برای‌شان برنامه بریزید. واقعاً ساده است. در واقع، قبل از این در جوآن ‌‏فالون در این باره صحبت کرده‌‏ام. خوب مطالعه‌‏کردن فا در تزکیه‌‏تان مسلماً روی هیچ چیز شما تأثیر منفی نمی‌‏گذارد، برعکس، کمک‌تان می‌‏کند با نصف همان تلاش، در سر کار یا امور درسی‌‏تان دوبرابر نتیجه بگیرید.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

درکم از این مطلب این است که تحصیلات دانشگاهی نیز آزمونی برای تزکیه‌ام است. آن تعیین می‌کند که آیا واقعاً به استاد و فا باور دارم یا خیر. یک تمرین‌کننده اغلب به من می‌گوید که مطالعه خوب فا و انجام تمرین‌ها تأثیری در انجام کارهای مدرسه‌ام  ندارد. برعکس، تأثیر آن این است که با نیمی از تلاش، کارهای مدرسه‌ام را انجام می‌دهم.

این تمرین‌کننده از اصطلاحی چینی برای بیان این اصل استفاده می‌کند که تقریباً به این عبارت ترجمه شده: «تیز کردن تبر مزاحمتی برای کار نجاری ایجاد نمی‌کند.»

اغلب وقتی کارها را براساس الزامات استاد انجام نداده‌ام، عواقب آن را تجربه کرده‌ام. با فراموش کردن مطالعه فا، برای انجام تکالیفم وقت بیشتری را تلف کردم. معمولاً ساعت دو یا سه صبح می‌خوابیدم. هرچند در مواقعی کوشا بودم، اما در زمان‌های دیگری نیز تنبلی می‌کردم. از آنجایی‌که فقط این مقدار زمان برای‌مان باقی‌مانده است، اجباراً باید آن را عاقلانه نظم و ترتیب دهیم و به‌خوبی تعادلی میان کارهای مدرسه و تزکیه ایجاد کنیم.

در روشنگری حقیقت برای مردم جهان، استاد ما را حمایت می‌کنند و به ما خرد می‌دهند. امسال، معلم زبان فرانسه‌ام تکلیفی را به ما داد تا مطالبی را شفاهاً ارائه دهیم. فکر می‌کردم که این فرصت خوبی برای روشنگری حقیقت برای معلم و هم‌کلاسی‌هایم است. در ضمن، کمی نگران بودم، بیم داشتم که نتوانم موضوع را به‌خوبی توضیح دهم، زیرا یک سوم از همکلاسی‌هایم چینی بودند. از استاد درخواست کردم مرا حمایت کنند و افکار درست فرستادم. وقتی برنامه را ارائه دادم، کارها بسیار خوب پیش رفت.

در پایان، از همکلاسی‌ها دعوت کردم که دادخواست [محکوم کردن برداشت اجباری اعضای بدن] را امضاء کنند.

استاد بیان کردند:

«می‌خواهید او را نجات دهید، اما کلماتی که می‌گویید نمی‌تواند کارمایش را ازبین ببرد و وابستگی‌هایش را ازبین ببرد؛ چگونه می‌توانید او را نجات دهید؟ اگر می‌خواهید او را نجات دهید، خود شما باید یک تزکیه‌کننده باشید، به‌طوری که کلماتی که می‌گویید انرژی داشته باشد و بتواند پیش‌داوری و وابستگی‌هایش را ازبین ببرد؛ آن چنین تأثیری دارد و می‌تواند آن چیزهای بدی را که در آن زمان با افکارش مداخله می‌کند مهار کند؛ فقط آنگاه می‌توانید او را نجات دهید. این شامل روشنگری حقیقت در محیط‌های گوناگون است، آیا این‌گونه نیست؟» ("آموزش فا درکنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶")

با توجه به این واقعه، هم‌کلاسی‌های چینی‌ام همگی موجودات ذی‌شعوری هستند که می‌خواهند نجات پیدا کنند. هرموقع که فرصتی داشته باشم حقیقت را به‌طور کامل‌تری برای‌شان روشن می‌کنم. هنگامی‌که معلم نمرات شفاهی را می‌دهند نمره من تقریباً بالا است. این تشویق استاد است. وقتی در انجام سه کار به‌خوبی موفق می‌شوم، عملکرد تحصیلی‌ام  طبیعیاً بهتر می‌شود.

چون سال آینده از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شوم، طبق برنامه مدرسه‌ام هر دانش‌آموزی الزاماً باید یک پروژه شخصی‌ارائه دهد. این پروژه بزرگ‌ترین برنامه در مدرسه‌ام است و انتخاب موضوغ آن هیچ محدودیتی ندارد. شاید این موقعیت بوجود آمد، چون استاد قلب مرا برای نجات موجودات ذی‌شعور دیده‌اند. متوجه شدم که استاد فرصت شگفت‌انگیز دیگری برای روشنگری حقیقت به من داده‌اند. از این جهت، عنوان پروژه‌ام را برداشت اجباری اعضای بدن انتخاب کردم.

امسال تابستان، اولیاء مدرسه مقرر داشتند که هر دانش‌آموز تحقیقات عمیقی را درباره پروژه‌اش انجام دهد. از همین حالا، لازم است تمام تلاشم را در این پروژه صرف کنم. به خودم اجازه نمی‌دهم که سست شوم، زیرا تنبلی مانع عملکرد خوب در پروژه‌هایم می‌شود. در عین حال، به این درک رسیدم که تجزیه و تحلیل جامعی از برداشت اجباری عضو در چین انجام دهم.

اسناد و مدارک گزارش شده به زبان فرانسه درباره سرقت اعضای بدن کافی نیست. چون در غرب بزرگ شده‌ام، به زبان چینی تسلط ‌خوبی ندارم و خواندن اسناد چینی برایم سخت است. بااین‌حال، باور دارم با کمک استاد و هم‌تمرین‌کنندگان، در این پروژه خوب عمل خواهم کرد. «بدون از دست دادن، چیزی به‌دست نمی‌آید.» به‌منظور به‌دست آوردن این نتیجه در نجات موجودات ذی‌شعور، باید تا جایی که می‌توانم از خود گذشتگی بسیاری داشته باشم و قلبم را در این پروژه بگذارم، مأموریت تاریخی‌ام را به‌عنوان یک شاگرد دافا انجام دهم.

به گذشته نگاه می‌کنم، به تمام این سال‌ها که در یک چشم برهم‌زدن گذشته است. باید پیوندمان را با دافا گرامی بداریم و مسیر بازگشت‌مان را به خانه فراموش نکنیم.

لطفاً به هر مطلب نامناسب  که مطابق با دافا نیست، اشاره کنید.        

‌ متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه کانادا ۲۰۱۶)

http://en.minghui.org/html/articles/2016/8/9/158180.html