(Minghui.org) به علت بزرگ شدن در سرزمین اصلی چین و قرار گرفتن تحت تعالیم الحاد از دوران کودکی، به وجود خدایان باور نداشتم. با‌این‌حال، در سال ۱۹۸۲ دیداری از معبد لینگیین در شهر هانگ‌ژو دیدگاهم را عوض کرد.

به‌یاد دارم که وقتی وارد سالن بزرگ آن معبد شدم و مجسمه عظیم بودا را دیدم، ناگهان احساس بسیار خاصی به‌من دست داد: احساس آرامش و راحتی شدیدی کردم. نمی‌خواستم سالن را ترک کنم. فهمیدم که الحاد در ذهنم فوراً از‌بین رفت. هرگز آنچه روی داد را متوجه نشدم تا چند سال بعد که شعر استاد «وارد شدن به یک حالت ذهنی مقدس» را در هنگ یین ۳ خواندم که دقیقاً آنچه را که در طول بازدیدم از آن معبد احساس کرده بودم، شرح دادند. اکنون درک کردم که: این خداوند بود که الحاد را از ذهنم پاک کرد و موانع مسیر تقدیری‌ام- تزکیه فالون دافا- را زدود.

تمرین فا را در سال ۱۹۹۶ آغاز کردم. زمانی که یکی از بستگانم فالون دافا را به من معرفی کرد، از فلج صورت رنج می‌بردم. او تمرین‌ها را به من یاد داد. پس از اینکه آنجا را ترک کرد، فقط تمرین دوم در خاطرم مانده بود. آن را برای حدود ۱۰ دقیقه امتحان کردم. ناگهان اعصاب صورتم شروع به جنبش و انقباض ناگهانی کرد. شوکه شدم! طی چند ماه قبل از آن، همه چیز را امتحان کرده بودم- داروهای چینی و غربی، طب سوزنی، حتی برخی چی‌گونگ‌ها، و درمان‌های مخفی- هیچ‌کدام از آنها تفاوتی ایجاد نکردند. اکنون بعد از فقط ۱۰ دقیقه، جنبش و تکان را در اعصابم احساس کردم! بلافاصله تصمیم گرفتم که فالون دافا را تمرین کنم.

کتاب جوآن فالون را خواندم. آن سؤالات عمیق بسیار زیادی در زندگی‌ام را تشریح کرد. مانند این بود که پوسته «ضخیمی» در اطراف سرم ترک خورده و باز شده بود. فهمیدم که فالون دافا حقیقتاً آن چیزی است که در جستجویش بودم!

فقط با آگاهی از حقیقت، فرد می‌تواند آینده‌ای درخشان داشته باشد

فهمیدم که وقتی از اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری پیروی کردم، همه تضادها، فشارها، و نگرانی‌ها در زندگی‌ام به‌راحتی حل‌و‌فصل شدند. همانطور که افراد بیشتر و بیشتری شروع به تمرین کردند، استانداردهای اخلاقی در جامعه شروع به رشد کرد. مردم امید را دیدند!

با این حال با شروع ژوئیه ۱۹۹۹، جیانگ زمین رهبر سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا را راه‌اندازی کرد.

بسیار واضح می‌دانستم که رها کردن حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری نابودی روحم خواهد بود. تنها انتخابم ادامه دادن به تمرین بود. می‌خواستم که استاد را در بازگشت به خانه حقیقی‌ام دنبال کنم!

همچنین می‌خواستم که افراد بیشتری بدانند که تزکیه حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است. در محیط کار، دائماً این اصول را دنبال می‌کردم و فرد خوبی بودم. وقتی برخی افراد سعی می‌کردند به من رشوه بدهند، همیشه پیشنهادشان را رد می‌کردم و سعی می‌کردم درباره شگفتی‌های فالون دافا با آنها صحبت کنم. طی یک ارزیابی اداری، بالاترین سطح به من اعطا شد.

با وجود تهمت‌هایی که ح.ک.چ به دافا می‌زد، بسیاری از مردم از ته قلب می‌دانستند که تمرین‌کنندگان دافا خوب هستند. بسیاری از افراد اطرافم پس از آگاه شدن از حقیقت، انتخاب درستی کردند: برخی از تمرین‌کنندگان دافا حمایت کردند؛ برخی ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته‌اش را ترک کردند؛ برخی «فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است» را ازبر می‌خواندند. یکی از همکلاسی‌های سابقم یک مأمور پلیس بود. او مرا تشویق کرد و گفت: «قوی باش»

برخی از نیروهای پلیس امنیتی تصمیم گرفتند که پرونده‌های مربوط به تمرین‌کنندگان دافا را مختومه اعلام کنند. همکاری که برای تحت‌ نظر قرار دادن من گماشته شده بود، عمداً این کار را به‌طور سرسری انجام می‌داد. این افرادی که حقایق را می‌دانستند و انتخاب‌های درستی انجام دادند، برکت دریافت کردند و با خوشبختی و شادی پاداش داده شدند.

همچنین برخی افراد بودند که انتخاب کردند ح.ک.چ را دنبال کنند. آنها صرفاً از گوش دادن به حقیقت خودداری کردند. در سال ۲۰۰۴، یکی از اعضای خانواده‌ام به‌خاطر تمرین فالون دافا بازداشت و به یک مرکز شستشوی مغزی فرستاده شد. زمانی که یک تاجر مشهور از رئیس اداره ۶۱۰ محلی درخواست کرد که آن تمرین‌کننده را آزاد کند، رئیس اداره ۶۱۰ محلی شدیداً امتناع ورزید.

رئیس اداره ۶۱۰ محلی دیگری گفت که به همۀ تمرین‌کنندگان خارج از کشوری که سعی می‌کردند با او تماس بگیرند و حقایق را به او بگویند، توهین کرده است. معاون اداره پلیس محلی تمرین‌کنندگان متعددی را تحت آزار و شکنجه قرار داد. و رئیس سابق دادستان محلی دستورات بسیاری برای بازداشت تمرین‌کنندگان امضاء کرد. اکنون همه آنها از بیماری‌های غیرقابل درمانی مُرده‌اند و برخی حتی فجایعی برای خانواده‌شان ایجاد کردند.

این حقایق تأثیر بزرگی بر روی آن افراد در سیستم خدمات سیاسی و حقوقی و مدنی داشته است. بسیاری از آنها در نهایت متوجه شدند که در آخر بدکاران ملزم به مجازات شدن هستند. به همین دلیل برخی افراد مشارکت در آزار و شکنجه را متوقف کردند.

تحقق عهد و پیمان یک تمرین‌کننده برای نجات افراد بیشتر

بسیاری از افراد دروغ‌های ح.ک.چ را باور کردند؛ بنابراین آنها دشمن تمرین‌کنندگان دافا شدند و مرتکب جنایات شدند. مأموران بسیاری در اداره ۶۱۰ و سیستم سیاسی و حقوقی از ح.ک.چ پیروی کردند، در این آزار و شکنجه شرکت کردند و فاجعه وحشتناک برای خودشان به همراه آوردند.

وظیفه‌مان این است که به مردم کمک کنیم که از حقایق آگاه شوند، به آنها فرصت‌هایی برای داشتن رابطه کارمایی خوب با دافا و آینده‌ای درخشان بدهیم.

برای بیش از یک دهه، بدون توجه به اینکه کجا بودم، به روشنگری حقیقت ادامه داده‌ام. مطالب اطلاع‌رسانی را در مکان‌های مختلف از روستاهای دورافتاده تا شهرهای بزرگ توزیع کردم. بعداً وقتی خارج از کشور بودم، به پروژه‌های روشنگری حقیقت مختلفی از جمله برقراری تماس‌های تلفنی پیوستم. همچنین شکایتی کیفری علیه جیانگ زمین تنظیم کردم.

زمانی که داخل چین بودم، تمرکز اصلی تزکیه‌ام روی ازبین بردن ترس بود. زمانی که خارج از کشور بودم، تمرکز اصلی‌ام ازبین بردن تأثیرات فرهنگ حزب بر روی خودم و به‌خوبی همکاری کردن با سایر تمرین‌کنندگان بود. سعی کردم که بهترین عملکرد را در انجام سه کاری که استاد از ما خواسته‌اند داشته باشم. به این درک رسیدم که به‌منظور نجات مؤثرتر مردم، باید فا را مطالعه کنیم، به‌درون نگاه کنیم و خودمان را به‌خوبی تزکیه کنیم.

سال گذشته این فرصت را داشتم که در مراسم رژه در جریان کنفرانس فای نیویورک شرکت کنم. سپس استاد را دیدم- لحظه‌ای که برای ۱۹ سال منتظرش بودم! ضمن گوش دادن به سخنرانی استاد، عمیقاً جدیت تزکیه و وظیفه‌مان را احساس کردم. باید عهد و پیمانم را به‌انجام رسانم و به نجات افراد بیشتر کمک کنم!

http://en.minghui.org/html/articles/2016/6/22/157511.html