(Minghui.org) همان‌طور که امسال به روز جهانی فالون دافا (۱۳ مه) نزدیک می‌شدیم، از شوهرم پرسیدم آیا دوست دارد مطلبی به استاد لی هنگجی، بنیان‌گذار روش معنویِ بر پایه حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری بگوید.

شوهرم صاف نشست و گفت: «استاد نیک‌خواه، به‌خاطر نجات من و زندگی زناشویی‌ام سپاسگزارم! فالون دافا خوب است! حقیقت-نیک‌خواهی- بردباری خوب است!»

چند وقت پیش، شوهرم دو بار سعی کرد مرا طلاق دهد – بار اول قبل از این بود که تمرین فالون دافا را آغاز کنم و مجدداً بعد از اینکه تمرین‌کننده شدم نیز سعی کرد از من جدا شود. اگر فالون دافا نبود، از او جدا شده بودم.

بحران زندگی زناشویی

از بیماری‌های بسیاری رنج می‌بردم، مانند سنگ کیسه صفرا، بیماری‌ رماتیسم قلبی، رماتیسم ورم مفاصل و کورک و التهاب استخوانی. زندگی‌ فلاکت‌باری داشتم.

دخترم نارس به دنیا آمد و بسیار ضعیف و نحیف بود. بعد از زایمان باید به‌خاطر مسائل سلامتی در بیمارستان می‌ماندم. شوهرم از بردن من و دخترم به بیمارستان‌های مختلف خسته شده بود و امیدش را ازدست‌داده بود. او از دست من و دخترم به ستوه آمد، یک معشوقه پیدا کرد و درخواست طلاق کرد.

درحالی‌که در بیمارستان بستری بودم، خیلی احساس ناامیدی می‌کردم. شوهرم مرا حمایت نمی‌کرد و به من اهمیت نمی‌داد و حالا می‌خواست طلاق بگیرد.

چون دخترمان کمتر از یک سال سن داشت، دادگاه از پذیرش این پرونده امتناع کرد.

چند بار ‌خواستم خودکشی کنم، اما با نگاه به دختر هفت ماهه‌مان، به تلاش برای زندگی ادامه ‌دادم.

هنگامی‌که در آستانه جدایی بودیم، شروع به تمرین فالون گونگ کردم. کمی پس‌از آن سلامتی‌ام را به‌دست آوردم و آموختم که باید در زندگی روزانه‌ام، کارها را بر اساس اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری انجام دهم.

تمام اعضای خانواده‌ام شاهد بهبود سلامتی‌ام بودند، ازاین‌رو آنها نیز به علاوۀ شوهر، والدینم و والدین شوهرم شروع به یادگیری فالون گونگ کردند.

با شروع آزار و شکنجه، زندگی زناشویی‌ام دوباره در بحران قرار گرفت

به‌هرحال، وقتی در ژوئیه سال ۱۹۹۹ آزار و شکنجه فالون گونگ شروع شد، من و خانواده‌ام کمتر از شش ماه بود که از تمرین فالون گونگ بهره‌مند شده بودیم. آنها از مقامات ترسیدند و تمرین را متوقف کردند. تنها من به تمرین ادامه دادم.

بارها به‌خاطر امتناع از رها کردن باورم دستگیر شدم. خانواده‌ام برای آزادی‌ام مجبور به پرداخت مقدار زیادی پول شدند. حقوقم قطع شد و در بازداشتگاه مجبور به سقط جنین شدم. در پایان، برای اجتناب از آزار و شکنجه بیشتر، مجبور به ترک خانه شدم.

شوهرم اجازه نداشت سر کار برود و مجبور بود مأموران پلیس را برای یافتنِ من همراهی کند. مأموران پلیس به فاحشه‌خانه‌ها می‌رفتند و شوهرم را مجبور به پرداخت پولِ آنها می‌کردند. شوهرم نمی‌توانست این فشار و تحقیر را تحمل کند و مجدداً درخواست طلاق کرد. ازآنجایی‌که می‌دانست هرگز با طلاق موافقت نمی‌کنم، به وکیلش رشوه داد و وکیل موافقت کرد که برای گرفتن طلاق، تمام تلاشش را بکند.

یک سال بعد دوباره بازداشت شدم و به بازداشتگاهی برده شدم که در آنجا، نگهبانان با مشت و لگد مرا مورد ضرب‌و‌شتم قرار دادند.

مادرم خیلی نگرانم بود و چهار ماه بعد درگذشت. برادرها و خواهرم دروغ‌ها و تبلیغات حزب کمونیست چین را باور کرده بودند و از من شکوه و شکایت می‌کردند.

مادرشوهرم در بازداشتگاه به دیدارم آمد و گفت که شوهرم حکم طلاق را گرفته است و می‌خواهد با خانم دیگری ازدواج کند.

بعدازاینکه مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتم و از هوش رفتم، درحال خونریزی مرا به بیمارستان منتقل کردند. فشار خونم به صفر رسید و قلبم ایستاد. نگهبانان بازداشتگاه نمی‌خواستند مسئولیت مرگم به گردن‌شان بیفتد، بنابراین با خانواده‌ام تماس گرفتند تا مرا به خانه ببرند.

بعداً به من گفته شد که سه روز بعد از اینکه شوهرم حکم طلاق را دریافت کرد، وقتی قاضی پی برد که من هرگز با طلاق موافقت نکرده بودم، حکم را باطل کرد.

شوهرم که نتوانسته بود مرا طلاق دهد، با خانم‌های دیگر قرار ملاقات می‌گذاشت. اگر سعی می‌کردم جلویش را بگیرم، مرا کتک می‌زد. به او می‌گفتم اگر فالون گونگ را تمرین نمی‌کردم، امروز زنده نبودم، ولی او گوش نمی‌کرد.

بعداً به سه سال زندان محکوم شدم. در طول آن زمان، شوهرم با زن دیگری زندگی می‌کرد و بیش از ۳۰۰ هزار یوآن بدهی به بار آورد.

روزی که آزاد شدم، به من گفت: «من بدون تو کاملاً شکست‌خورده هستم.»

به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا، از شوهرم به‌خاطر کاری که با من کرد، منزجر و خشمگین نشدم و از او کینه به دل نگرفتم. به وی توضیح دادم که چگونه باید با خودمان بر اساس حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری رفتار کنیم.

به‌تدریج نگرش و رفتار شوهرم تغییر کرد. وی بعداً در وب‌سایت مینگهویی اظهاریه‌ای نوشت مبنی بر این که هرچیزی علیه دافا و استاد لی هنگجی گفته یا انجام داده است، باطل و بی‌اعتبار است. او گفت که تمام تلاشش را برای حمایت از دافا و تمرین‌کنندگان انجام می‌دهد.

اکنون او تمام بدهی‌هایش را پرداخت کرده، خانه جدیدی ساخته است و مدیر یک مدرسه است.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/7/16/157836.html