(Minghui.org) من تمرین‌کننده فالون دافا و مشغول تحصیل در دانشکده‌ای بزرگ در پکن هستم. سابقاً در کودکی همیشه بیمار بودم اما حالا از سلامتی کامل برخوردارم. این تغییر از تمرین فالون دافا ناشی شده است.

دافا به من زندگی جدیدی داد و مرا از کودکی بیمار به دانش‌آموزی ممتاز تبدیل کرد. این ماجرای من است.

دافا مرا از یک زندگی جدید برخوردار کرد

در زمان نوجوانی ضعیف بودم. چون تا سه روز پس از تولد، چشمانم را باز نکرده بودم، خویشاوندانم فکر می‌کردند کور هستم. در سه ماهگی هنوز قادر نبودم سرم را بالا نگه دارم. سابقاً مادرم می‌گفت نسبت به سایر بچه‌ها، خیلی لاغر بودم.

هنوز آن سالی را که در طول سال نوی چینی، در بیمارستان تحت تزریق با سرم قرار گرفتم به یاد دارم. پدرم در حالی مرا به خانه می‌برد که بچه‌های دیگر به همراه والدین‌شان در خیابان مشغول خرید بودند.

خوشبختانه زمانی که چهار ساله بودم مادرم تمرین دافا را شروع کرد و من نیز از او پیروی کردم و تمام این شرایط تغییر کرد. استاد بدنم را تنظیم کردند و من نیرومند شدم.

استاد همیشه از من محافظت کرده‌اند. در ژوئیه ۲۰۰۵، لکه‌های قرمز رنگی روی پایم پدیدار شد که بسیار ترسناک به نظر می‌رسید. پدرم به سرعت خودش را به خانه رساند و مرا به بیمارستان برد. تشخیص داده شد که دچار بیماری پوستی پورپورا شده‌ام و ترکیبی از داروهای غربی و چینی را به من تزریق کردند.

گفته بودند که باید در تخت بمانم. فصل تابستان و هوا گرم بود. مادرم صدای ضبط شده استاد را برایم پخش کرد. کتاب جوآن فالون را نیز خواندم. والدینم ترتیبی دادند که تا زمان بهبودی به مدرسه نروم. اما لکه‌های قرمز، به طریقی شگفت‌انگیز خیلی سریع ناپدید شدند. پیش از شروع سال تحصیلی سلامتی‌ام را باز یافتم.

یکی از همکلاسی‌های خواهر بزرگترم نیز دچار پورپورا شد. در مقایسه با او من بسیار خوش اقبال بودم. آن همکلاسی تا زمان بهبودی به اجبار از درس عقب ماند و هنوز به مدرسه بازنگشته است.

پزشکان می‌گفتند که این بیماری برگشت‌پذیر است و به همین دلیل نباید ماهی، تخم مرغ یا شیر بخورم. با این حال پس از گذشت کمتر از یک سال، شروع به خوردن این غذاها کردم و بیماری‌ام نیز عود نکرد. تمام اینها به این دلیل است که استاد مرا حفاظت می‌کنند.

اکنون در سلامت کامل هستم و از زمان ابتلاء به پورپورا، دارویی مصرف نکرده‌ام. در فصل پائیز، اغلب در میان همکلاسی‌های دانشکده، سرماخوردگی شیوع می‌یابد. هر چقدر هم که شدید باشد، من هرگز بیمار نشده‌ام.

می‌دانم که دلیل آن، تمرین دافا است و دافا مرا از زندگی جدیدی برخوردار کرده است. من دیگر آن کودک رنجور نیستم.

دافا روحم را پاک و به من خرد عطا می‌کند

از طریق مطالعه فا و انجام تمرینات، می‌دانم که باید شخص خوبی بوده و همیشه به فکر دیگران باشم. در زندگی روزمره‌ام، باید از اصول «حقیقت‌ـ نیک‌خواهی‌ـ بردباری» پیروی کنم.

محیط دانشکده‌ام بسیار بد است. شاگردان سر کلاس غیبت می‌کنند، مشروب خورده و سیگار می‌کشند. در طول شب مشغول بازی‌های کامپیوتری هستند. خیلی از آنها در آزمون‌ها تقلب می‌کنند و بعضی‌ها با جلب نظر استاد سعی می‌کنند نمره بیشتری بگیرند.

به عنوان یک تزکیه‌کننده می‌دانم که نباید راحت‌طلب باشم و همچنین باید وابستگی به علائق شخصی‌ام را رها کنم.

یک بار طی آزمون مهمی که مفهوم سؤال بسیار سخت بود، دیدم که خیلی از هم‌کلاسی‌هایم پاسخ را از روی برگه‌های تقلبی که از قبل آماده کرده بودند، می‌نوشتند.

احساس خیلی بدی داشتم. من به شدت درس خوانده بودم اما آنها به راحتی در حال کپی کردن بودند و نمره بیشتری می‌گرفتند. این عادلانه نبود! من هم می‌بایست برگه تقلبی آماده می‌کردم. وقتی دوباره فکر کردم دیدم که واکنش یک تزکیه‌کننده نباید اینطور باشد. آیا یک تزکیه‌کننده نباید «صادق» باشد؟ خیلی خجالت‌زده شدم.

آرام شدم و به همه سؤالات پاسخ دادم و پس از اتمام آزمون، دیگر به آن موضوع فکر نکردم. زمانی که نتایج اعلام شد، دو نفر نمره کامل گرفته بودند و یکی از آنان من بودم. بسیار شگفت‌زده شدم.

در مدت چهار سال تحصیل در دانشکده، از آموزه‌های استاد پیروی کردم. دافا همچنین روحم را پاک و به من خرد عطا می‌کند.

در کلاسم دارای بالاترین نمرات و سرشار از سلامتی هستم. اینها هر دو از برکات دافا هستند.

فالون دافا، فای راستین و امیدی برای بشریت است. امیدوارم همه بتوانند تعصبشان را کنار گذاشته و دافا را درک کنند و این فرصتی را که در طول زندگی‌مان پیش می‌آید، از دست ندهند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/9/22/159260.html