(Minghui.org) بعد از گوش دادن به سخنرانی استاد در کنفرانس امسال نیویورک، بسیاری از تمرین‌کنندگان فوریت خوب عمل کردن در تزکیه را احساس کرده‌اند. آنهایی که درگیر مدیریت پروژه‌های دافا هستند، تلاشهای‌شان را تشدید می‌کنند تا «با شتاب به جلو پیش بروند.»

استاد در چند سخنرانی بیان کرده‌اند که از عملکردهای تجاری غیرتمرین‌کنندگان یاد بگیریم. مایلم درکم را در این خصوص باشتراک بگذارم.

چند هفته پیش از یک کارخانه تولید ب‌اِم‌و در آمریکا بازدید کردم. براساس اطلاعات موجود، تخمین زدم که فروش سالانه این کارخانه دست‌کم ۵۴ میلیارد دلار است، یعنی خروجی سرانه هر یک از ۹۰۰۰ کارمندش، حدود ۶ میلیارد دلار است. براساس این نمونه می‌توانیم ببینیم که تعداد کمی از تمرین‌کنندگان با مدیریت خوب باید قادر باشند تولید زیادی داشته باشند.

ضرورت رشد

این کارخانه ۲ خط تولید دارد. اولین خط تولید، ۲۰ سال پیش راه‌اندازی شد. وقتی برای بازدید این کارخانه رفتیم، تعداد زیادی کارگر را دیدیم که در این خط مشغول به کار بودند. چرخ‌های خودکاری هم وجود داشتند که قطعاتی را به ایستگاه‌های مختلف در طول خط تولید، تحویل می‌دادند.

دومین خط تولید، جدید است. آن فضای بسیار کمتری را اشغال می‌کند و نسبت به خط اول، تعداد بسیار کمتری کارگر در آن کار می‌کنند. کارگران در خط تولید جدید به‌اندازه خط قدیمی سرشان شلوغ نیست و در این خط هیچ احتیاجی به چرخ‌های تحویل‌دهنده قطعات نیست. زیرا نرخ تولید و فروش خط تولید دوم، دو برابر خط اول است.

آیا افراد کمتر، منابع کمتر و دو برابر کردن خروجی، چیزهایی نیستند که ما در کارمان به آنها احتیاج داریم؟ آنها چطور چنین کاری را انجام می‌دهند؟ به‌عبارت ساده آن به دلیل مدیریت عالی در ادغام نیروی انسانی، مواد، منابع مالی، زمان، کیفیت، تأمین‌کننده‌ها، بازاریابی، عملیات و سایر منابع با هم به‌طور مؤثر است. بدون اینها، حتی اگر کارکنان ۲۴ ساعت در روز هم کار کنند، خروجی سرانه کمتر از یک دهم خروجی کنونی خواهد بود.

عقل و درایت

مایلم نمونه دیگری از مدیریت را ذکر کنم تا نشان دهم چطور عملکردهای تجاری مردم عادی اصول دافا را در جامعه بشری به نمایش گذاشته‌اند. درواقع فلسفه مدیریت آنها عقل و درایت در شرکت‌های بزرگ غربی درنظر گرفته می‌شود.

کارگری حین حرکت در راهروی کارخانه تلفن همراهش را چک می‌کرد. او وارد مسیر یک چرخ خودکار درحال حرکت شد و به آن برخورد کرد. در غرب چنین چیزی یک مشکل امنیتی بزرگ محسوب می‌شود. چطور آنها با این مسئله برخورد کردند؟ آنها آن کارگر را اخراج نکردند یا از دستمزدش چیزی کسر نکردند و استفاده از تلفن همراه را هم در کارخانه ممنوع نکردند. سؤال مطرح شده از سوی مدیریت این بود: چطور می‌توانیم تضمین کنیم که حتی وقتی کارگری توجه کافی ندارد، به چرخ‌ها برخورد نکند؟

راه حلشان این بود که گاردریل‌هایی در مکان‌های استراتژیک نصب کنند تا مانع ورود کارگران به مسیر تحویل قطعات توسط چرخ‌های خودکار شوند. آیا این یک تجلی اصلِ درون‌نگری فا و ملاحظه سایرین را کردن، در سطح بشری نیست؟

http://en.minghui.org/html/articles/2016/8/7/158149.html