(Minghui.org) روز 26 اکتبر 2016، از مدرسه‌ای که در آن مشغول به کار هستم، تماس گرفتند و اطلاع دادند که بعدازظهر شخصی به ملاقاتم می‌آید. می‌دانستم آن شخص می‌آید تا درباره باورم به فالون گونگ (فالون دافا) صحبت کند و آن فرصتی بود تا بتوانم به او کمک کنم درباره این تمرین بیشتر بداند و فرصتی بود تا نجاتش دهم.

افکار درست فرستادم و این شعر استاد را تکرار کردم:

«رحمت می‌تواند زمین و آسمان را هماهنگ کند،
بهار را بیاوردافکار درست می‌تواند مردم دنیا را نجات دهد» («فا جهان را اصلاح می‌کند» از هنگ یین 2)

در بعدازظهر سرپرست مدرسه و یکی از همکارانم به دیدارم آمدند. قبلاً درباره فالون گونگ با هر دوی آنها صحبت کرده بودم و آنها مدتی پیش از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شده بودند.

کمی درباره مسائل معمولی حرف زدیم، سپس سرپرست چند کاغذ از کیفش بیرون آورد و گفت: «ما می‌دانیم که با شما و خویشاوندانتان به ناحق رفتار شده است. اگر اینها را امضاء کنید، دیگر کسی شما را اذیت نمی‌کند. آیا این عالی نیست؟»

آن یک اظهاریه تعهد بود، مبنی بر اینکه دیگر فالون گونگ را تمرین نمی‌کنم.

پاسخ دادم: «من نمی‌توانم این را امضاء کنم. پیش از اینکه فالون دافا را تمرین کنم، خیلی بیمار بودم. مشکلات شدید قلبی داشتم و شبیه اسکلت بودم. از زمانی که تمرین فالون گونگ را آغاز کردم، خصوصیات اخلاقی و وضعیت سلامتی‌ام بهبود یافته است. دیگر مجبور نیستم پول هنگفتی را صرف هزینه‌های پزشکی کنم. فالون گونگ شادی را برای خانواده‌ام به ارمغان آورده و به من زندگی دوباره‌ای بخشیده است. از استادم بخاطر نجات زندگی‌ام سپاسگزارم. من هرگز این برگه را امضاء نخواهم کرد.»

سپس درباره جیانگ زمین، رهبر سابق ح.ک.چ به آنها گفتم؛ اینکه او آزار و شکنجه فالون گونگ را راه‌اندازی کرد و با صحنه‌سازی رویداد خودسوزی میدان تیان‌‌آن‌من، موجب انزجار میان مردم، علیه این تمرین شد. همچنین درباره رویداد 25 آوریل گفتم که در آن بیش از 10 هزار تمرین‌کننده به ژونگ‌نان‌های رفتند تا درباره حقایق فالون گونگ به دولت بگویند.

آنها شوکه شده بودند و حتی زمانی که می‌خواستند بروند، از من عذرخواهی کردند. خیلی خوشحال بودم که برای امضاء آن تعهدنامه اصرار نکردند.

آن شب بیشتر به این موضوع فکر کردم و متوجه شدم که در گذشته، درباره فالون گونگ به‌طور جامع برایشان توضیح نداده بودم وگرنه امروز به اینجا نمی‌آمدند. نمی‌توانم اجازه دهم موجودات ذی‌شعور علیه فالون گونگ مرتکب جرمی شوند.

روز بعد به مطالعه گروهی فا رفتم و این فای استاد را خواندم:

«عمل تزکیه‌ بستگی‌ به‌ تلاش‌ خود فرد دارد، درحالی‌ که‌ گونگ به‌ استاد شخص‌ مربوط است- اگر آن آرزو‌ را داشته باشید کافی‌ است‌.»(جوآن فالون)

پس از مطالعه فا احساس کردم یک جریان قویِ انرژی بدنم را فرا گرفته است. سپس تصمیم گرفتم به ملاقات مدیر مدرسه بروم.

در مسیرم به دفتر مدیر، افکار درست فرستادم. وقتی به آنجا رسیدم، او تنها بود. ابتدا پرسیدم که آیا می‌داند سرپرست مدرسه دیروز به ملاقاتم آمده و از من خواسته تا تعهدنامه‌ای مبنی بر رها کردن تمرین فالون گونگ را امضاء کنم. او گفت که در جریان است.

در ادامه گفت: «تمام آنچه باید انجام دهی، این است که آن کاغذ را امضاء کنی. سپس آزاد هستی. چرا این کار را نمی‌کنی؟»

گفتگوی‌مان را با صحبت در این باره شروع کردم که چگونه فا را کسب کردم. در یک ساعتی که درباره فالون گونگ و برداشت اجباری اعضای بدن صحبت کردم، او در سکوت گوش داد. شوکه شده بود، چراکه درباره برداشت اعضای بدن چیزی نشنیده بود.

او گفت: «اطالاعات شما زیاد است و من حرف‌هایتان را باور دارم. اما یک سؤال دارم. جیانگ زمین دیگر رئیس‌جمهور نیست. دولت فعلی نیز شما را تحت آزار و شکنجه قرار نداده است. تمام آنهایی که در آزار و شکنجه فالون گونگ دست داشتند، مجازات شده‌اند و قدرتشان را در دولت از دست داده‌اند. چرا فقط این کاغذها را امضاء نمی‌کنید تا مشکلی برایتان پیش نیاید؟»

پاسخ دادم: «نمی‌توانم امضاء کنم. حتی ازنظر فردی بسیار عادی، وقتی به کسی مدیون هستید و سپس آگاهانه به آن شخص خیانت کنید، آیا شما برای چنین فردی احترام قائلید؟ فکر نمی‌کنم. فالون دافا مرا نجات داد. استادم مرا نجات داد. نمی‌توانم جبران کنم، اما فقط می‌توانم به مردم دنیا بگویم که فالون گونگ یک تمرین درست است؛ خواهش می‌کنم با تمرین‌کنندگان فالون گونگ به خوبی رفتار کنید تا برکت نصیبتان شود. اگر من فقط به این خاطر کاغذ‌ها را امضاء کنم که از مشکلات و دردسرها دوری کنم، درست نخواهد بود. تزکیه در فای بودا بسیار جدی است.»

سپس او گفت: «حالا می‌فهمم. نمی‌توانید مدارک را امضاء کنید، زیرا در غیر این صورت تمام سال‌هایی که تزکیه کرده‌اید بیهوده خواهد بود.»

از شنیدن این حرفش خیلی احساساتی شدم و گفتم: «موضوع فقط این نیست. با این کار، من شما را نیز در شرایط بدی قرار می‌دهم. نمی‌توانم اجازه دهم موجودات ذی‌شعور علیه دافا مرتکب جرمی شوند.»

او گفت که به سرپرست مدرسه می‌گوید تا دلایل امضاء نکردن این تعهدنامه را برای مسئولین مافوق شرح دهد.