(Minghui.org)  من یک تمرین‌کننده 50 سالۀ فالون دافا هستم که در اواخر سال 2012 تمرین دافا را شروع کردم.

قبل از شروع دافا، عادت‌های بد زیادی داشتم، ازجمله کشیدن سیگار، نوشیدن الکل، قمار و مصرف مواد مخدر. تقریباً تمام آخر هفته‌ها در قمارخانه‌ها، بازی مایونگ می‌کردم یا در رستوران‌ها و سالن‌های رقص و ماساژ وقت می‌گذراندم.

به بیماری‌هایی شامل التهاب کلیه و دیواره معده، تومور، برونشیت، ورم مفاصل و غیره مبتلا بودم.

در کمال ناامیدی در پی درمان بیماری‌هایم بودم. ازاینرو در سال 1998، شروع به یادگیری چند نوع چی‌گونگ کردم، اما هیچ یک از آنها تأثیری نداشت. نه تنها وضعیت سلامتی‌‌ام بدتر شد، بلکه همواره ذهنم مشغول عادت‌های بدم بود.

زندگی خانوادگی هماهنگ

در نوامبر 2012 تمرین دافا را شروع کردم. در طی چند ماه، تمام بیماری‌هایم ناپدید شدند!

دافا به من آموخت که فردی خوب باشم و عادت‌های بدم را رها کنم. دیگر بازی‌های اینترنتی نکرده و چت آنلاین نیز انجام نمی‌دادم.

زندگی خانوادگی‌ام هماهنگ شد. بعد از کار به منزل می‌آمدم و در کارهای خانه نیز کمک می‌کردم. تمرینم در دافا خانواده‌ام را نجات داد.

خودداری از گرفتن رشوه و کالاهای رایگان

از طریق مطالعه فا متوجه شدم که باید وابستگی‌ام به نفع شخصی را از بین ببرم.

دیگر رشوه نمی‌گرفتم یا پیشنهاد کالای رایگان را نمی‌پذیرفتم. دست از درخواست برای بازپرداخت عوارض بزرگراه برداشتم. دیگر از محل کارم روغن موتور و لاستیک رایگان نمی‌گرفتم. به همه می‌گفتم که من تغییر کرده‌ام، چراکه فالون دافا را تمرین می‌کنم.

زمانی که از قبول بنزین مجانی، برای اتومبیل شخصی‌ام خودداری ‌کردم، رئیس شرکت تابعه‌مان گفت: «شین‌شینگ تو به‌راستی رشد کرده است!» وقتی کارکنان پمپ بنزین می‌گفتند که رشوه نگرفتن احمقانه است، نمی‌رنجیدم.

استاد بیان کردند:

«یک فرد عادی نمی‌تواند این را بفهمد، اما وقتی از سطحی بالا به این مسئله نگاه ‌کنید کل این چیز سر و ته شده است. به شکلی که مردم عادی می‌بینند، ممکن است چیزی را درست بپندارند، اما آن واقعاً درست نیست. فقط وقتی از سطحی بالا به مسائل نگاه کنید، آنها واقعاً درست هستند. عموماً بدین صورت است.» (جوآن فالون)

دنبال کردن اصول فا

در طول چهار سال گذشته، جوآن فالون را بیش از 120 بارو سایر سخنرانی‌های استاد را بیش از 13 بار مطالعه کرده‌ام. امسال دو بار جوآن فالون را رونویسی کردم و از سپتامبر 2016 شروع به ازبر کردن آن کرده‌ام.

از طریق مطالعه زیاد فا، فهمم از سطحی ادراکی به سطحی عقلانی تغییر یافته است. بیشتر اوقات می‌توانم اعمال و افکارم را مطابق با استاندارد فا ارزیابی کنم. مقالات وب‌سایت مینگهویی که فوق‌العاده برایم مفید هستند را نیز هر روز می‌خوانم.

هر روز تمرینات را انجام می‌دهم و چهار بار در روز افکار درست می‌فرستم. هر وقت مشکلات شین‌شینگی دارم، مدت فرستادن افکار درست را افزایش می‌دهم، به درون نگاه می‌کنم و از استاد درخواست می‌کنم به من قدرت ببخشند. از داشتن وابستگی‌های بشری نباید ترسید. وقتی متوجه یکی از وابستگی‌ها می‌شوم، آن را از بین می‌برم. بااین‌حال، وابستگی‌های پنهانم اغلب، ناشی از مشکلی جدی هستند.

تمرین‌کننده ثابت‌قدم

هر زمان با بستگان، دوستان، هم‌کلاسی‌های سابق و همکارانم ملاقات می‌کنم، فرصت را غنیمت می‌شمارم و درباره حقایق فالون دافا به آنها می‌گویم. به پروژه روشنگری حقیقت ازطریق تماس تلفنی نیز ملحق شدم. در ابتدا به‌محض اینکه تماس برقرار می‌شد، خیلی می‌ترسیدم. اکنون رشد کرده‌ام و معمولاً در یک روز می‌توانم به 5 الی 10 چینی کمک کنم از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شوند.

پس از تنظیم شکایت علیه جیانگ زمین، رئیس سابق رژیم کمونیست، اداره 610 با محل کارم تماس گرفت. آنگاه علنی شد که من دافا را تمرین می‌کنم.

چند تن از رؤسای محل کارم این موضوع با من مطرح کردند. از فرصت استفاده کردم تا درباره اینکه فالون دافا چیست، چرا آن را تمرین می‌کنم و اهمیت خروج از ح.ک.چ به آنها بگویم. وقتی رئیس اداره 610 پیشنهاد کرد که از دافا دست بکشم، گفتم: «اگر سرم را قطع کنید، باز هم به تمرین ادامه خواهم داد!» آنها شگفت‌زده شده بودند.

آنها همسرم را تحت فشار قرار دادند، اما او نترسید، زیرا از زمانی که شروع به تمرین دافا کرده‌ام، او شاهد تغییراتم بوده و از مزایای آن بهره‌مند شده است.

به‌خاطر اینکه تسلیم نشدم و تمرین دافا را رها نکردم، از یک سِمَت مهم و کلیدی به سِمَتی پایین با درآمد کم نزول یافتم، اما شغل جدیدم آسان‌تر است و فرصت بیشتری برای مطالعه فا دارم.

از بین رفتن کارما

هر وقت شین‌شینگم بهبود می‌یافت، علائمِ جدی از بین رفتن کارما بروز می‌کرد. گاهی اوقات به‌قدری شدید بود که نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. این همیشه آخر هفته‌ها اتفاق می‌افتاد. بدون توجه به اینکه چقدر شدید بود، تا دوشنبه خوب می‌شدم و می‌توانستم به سر کار بروم.

سال گذشته دچار دندان‌درد غیرقابل‌تحملی شدم. دندانپزشک گفت دو عدد از دندان‌هایم نیاز به ترمیم دارند و دو دندان دیگرم باید کشیده شوند. درآوردن دندان به داروی بی‌حسی احتیاج داشت. نمی‌خواستم آن دارو وارد بدنم شود. ازاینرو بدون هیچ درمانی به منزل برگشتم. فهمیدم که درد دندان از بین بردن کارما است. «استاد لطفاً به من کمک کنید! درد دندان‌ نمی‌گذارد در مطالعه فا تمرکز داشته باشم.» لحظه‌ای که آن فکر به ذهنم آمد، دندان‌‌‌دردم بلافاصله ناپدید شد!

دستگاه تلفنی که اخیراً برای پروژه روشنگری حقیقت استفاده می‌کردم، از کار افتاد. آن را به تعمیرگاه بردم. تعمیرکار گفت که قابل تعمیر نیست، زیرا بُرد اصلی‌اش از بین رفته است. یادم آمد که هر چیزی روح دارد. در قلبم با تلفن صحبت کردم: تو سلاح و ابزار کارم هستی. تو موجودی زنده هستی. امیدوارم به کار کردن ادامه دهی تا بتوانم به تعداد بیشتری از مردم درباره دافا بگویم. متعاقباً تلفن دوباره شروع به کار کرد!