(Minghui.org) می‎خواهم تأملاتم درباره برخی وابستگی‎هایم، به ویژه وابستگی اعتبار بخشیدن به خود را با هم‎تمرین‎کنندگان به اشتراک بگذارم. هنوز این وابستگی را کاملاً از بین نبرده‎ام، اما درک عمیق‎تری درباره آن به‎دست آوردم و به پیشرفت‎هایی دست یافته‎ام.

استاد لی بیان کردند:

«تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگی‎های بشری است.» (جوآن فالون)

همه ما، بارها و بارها در دنیای بشری بازپیدا شده‎ایم، و وابستگی‎ها و عقاید و تصورات بشری را در خود پرورش داده‎ایم، که برخی از آنها تا حدی در ذهن‌مان ریشه کرده‎اند که دیگر نمی‎توانیم آنها را شناسایی کنیم. حتی زمانی که سایر تمرین‎کنندگان به آنها اشاره می‎کنند، هنوز آنها را رد می‎کنیم، مثل اینکه هیچ ارتباطی با ما ندارند.

خوشبختانه در رابطه با خودم، استاد لی با استفاده از روش‎های مختلف، از جمله از طریق سایر تمرین‎کنندگان، به من کمک کردند تا وابستگی‎ها و عقاید بشری‎ام را پیدا کنم.

استاد لی بیان کردند:

«[به‌طور طبیعی] تزکیه‌کنندگان وابستگی‌ها را یکی پس از دیگری ازبین می‌برند. اما در خصوص شما، تقریباً تمام وابستگی‌هایتان باقی مانده درحالی‌که در هر زمانی، یک لایه ضعیف‌تر و کمتر می‌شود، به‌طور پیوسته ضعیف‌تر و کمتر می‌شود، بیشتر و بیشتر.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی»)

کلمات استاد به وضوح نشان می‎دهند که چه اتفاقی برای من در حال روی دادن است.

از بین بردن وابستگی‎های غرور و تنفر از مورد انتقاد قرار گرفتن

برای مدت طولانی فکر می‎کردم که وابستگی‎های خاصی را ندارم. فکر می‎کردم فردی خون‌گرم هستم و با دیگران بحث نمی‎کنم. هنگامی که استاد لی گفتند که بعضی از تمرین‎کنندگان با شنیدن انتقاد عصبانی می‎شوند، فکر نمی‎کردم که چنین رفتاری داشتم. سپس متوجه شدم که این به این دلیل بود که واقعاً در آن شرایط قرار نگرفته بودم و هنوز هم از مورد انتقاد قرار گرفتن متنفر هستم.

تحت تعلیم فرهنگ حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و اینکه همه چیز خوب و آرام پیش می‎رفت، سبب شد که به مرور زمان فردی خودرأی شوم و فکر کنم که همیشه حق با من است. وقتی دیگران با من مخالف بودند، گاهی اوقات کلامی قبول می‌کردم اما در ذهنم از آنها می‎رنجیدم. گاهی اوقات نیز با آنها بحث می‎کردم. اما من فردی ملایم هستم، و به ندرت در برابر سایر تمرین‎کنندگان عصبانی می‎شوم. با این حال، در طول دو سال گذشته، بیش از یک بار در دفتر محل کارم عصبانی شدم و صدایم را برای همکارانم بلند کردم. بدیهی است که هنوز وابستگی‎هایی برای از بین بردن دارم.

استاد لی بیان کردند:

«"حق با اوست، و من اشتباه می‌کنم،"
چه چیزی برای جر و بحث وجود دارد؟»
(«حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه می‌کند» از هنگ یین ۳)

همچنین اغلب به خودم می‎گویم که به درست بودن یا اشتباه بودن چیزی وابسته نباشم. چراکه، علل واقعی چنین اختلافاتی را نمی‎بینیم. بعد از مدتی توانستم احساساتم را کنترل کنم و سعی می‎کردم خودم را جای دیگران قرار دهم.

گاهی اوقات برای بهبود بهره‌وری کار، ایده‎های جدیدی را پیشنهاد می‎دادم و اغلب چنین پیشنهاداتی توسط سرپرستان و همکارانم پذیرفته نمی‎شد. اگر چه بر روی ایده‎هایم اصرار نمی‎کردم، اما گاهی اوقات نارضایتی‎ام را ابراز و شکایت می‎کردم که اگر به ایده‎هایم عمل نکنند باعث ایجاد اختلال در پروژه می‎شود و غیره.

اخیراً با یک کارشناس مدیریت، که تمرین‎کننده است همکاری کردم تا برخی از اقدامات مدیریتی را در پروژه انجام دهیم. تلاش‎هایمان با مقاومت زیادی از طرف سایر همکاران مواجه شد. این تمرین‎کننده از مهارت و تخصص حرفه‎ای خود حرفی به میان نیاورد و از فقدان حمایت و هماهنگی شکایت نکرد. در عوض، فقط گفت که به اندازه کافی خوب تزکیه نکرده و نتوانسته قلب تمرین‎کنندگان دیگر را تحت تأثیر قرار دهد، بنابراین باید در مسیر تزکیه‎اش بهبود یابد.

او همچنان به حمایت از پروژه ادامه داد و از تخصص خود برای جبران کمبودهای پروژه استفاده کرد. او الگوی خوبی را برای من به‌جای گذاشت. من نیز سعی می‎کنم تزکیه شخصی‎ام را بهبود ببخشم، گله و شکایت را متوقف کنم و فقط آنچه باعث می‎شود پروژه سریعتر و کارآمدتر شود، انجام دهم.

بخشی از گروه بودن و بالاتر از گروه نبودن

در طی چند سال گذشته، در هماهنگی برخی از بخش‌های پروژه‎های مختلف کمک کرده‎ام و در این فرآیند ناخودآگاه مثل یک هماهنگ‎کننده و سرپرست رفتار می‎کردم. یکبار در طول صحبت با همکارم، درباره مریدان دیگر نظر دادم. این تمرین‎کننده مرا تصحیح کرد و گفت که «مرید» اصطلاحی است که توسط استاد برای اشاره به شاگردانشان استفاده می‎شود و نه توسط یک تمرین‎کننده. متوجه اشتباهم و خجالت‎زده شدم. از آن موقع به بعد، زمانی که درباره سایر تمرین‎کنندگان حرف می‎زنم، همیشه ذهنیتم را دوبار بررسی می‎کنم.

با این حال، در واقعیت، همه ما در کار سمَت‎های مختلفی داریم و گاهی اوقات باید به‎عنوان یک سرپرست عمل کنم. گاهی اوقات چنین سمت‎هایی باعث می‎شوند که خود را مافوق هم‎تمرین‎کنندگان قرار دهم. گاهی اوقات در حین کار با هم‎تمرین‎کنندگان، رفتاری رئیس منشانه به خود می‎گیرم. یکی از هماهنگ‎کنندگان محلی به‌تازگی به من انتقاد کرد که متکبر و ازخود‌راضی هستم، اما با شنیدن حرفش خندیدم. با این حال، نظرش درباره من زنگ خطری را در ذهنم به صدا در آورد و با خودم فکر کردم که آیا وابستگی‎ام دوباره ظاهر شده است.

یک روز وقتی در غرفه روشنگری حقیقت در حال به نمایش گذاشتن حرکات تمرین بودم، تمرین‎کننده‎ای می‎خواست که از آنجا به محل دیگری بروم و از همسرم خواست تا با من صحبت کند، به جای اینکه خودش با من صحبت کند. همسرم به شوخی به من گفت: «او نمی‎خواهد با تو صحبت کند، زیرا تو بیش از حد رئیس‎بازی در می‎آوری.» این دومین زنگ خطر بود. واقعاً نمی‎دانستم که تمرین‎کنندگان دیگر اینگونه درباره من فکر می‎کنند. از خودم شرمنده شدم.

رها کردن وابستگی انجام کارها

وابستگی به انجام دادن کارها مسئله‎ای جدی در تزکیه است، به ویژه در میان تمرین‎کنندگانی که بر روی پروژه‎های مختلف در خارج از کشور کار می‌کنند. در طول اولین سالهای تزکیه‎ام، به‎خاطر این وابستگی با امتحان بزرگی مواجه شدم. من در سال ۲۰۰۳ دافا را کسب کردم و طولی نکشید که به پروژه‎های روشنگری حقیقت پیوستم. بیشتر وقتم را صرف پروژه‎ها و آن را بهانه‎ای برای اجتناب از مطالعه فا و انجام تمرینات می‎کردم.

این مسئله باعث ایجاد شکاف بزرگی در تزکیه‎ام شد که توسط نیروهای کهن مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۲۰۰۵ تصادف مرگباری داشتم. و مقدار زیادی از وقت گرانبها را هدر دادم، که باید برای بهبود در مسیر تزکیه‎ام استفاده می‎شد.

پس از آن متوجه شدم از آنجاکه پروژه‌ها عوامل تزکیه و روشنگری حقیقت را در بر می‎گیرند، فرد می‎تواند به‎راحتی پیشرفت‎های پروژه را با پیشرفت‎های اساسی در تزکیه‎اش، اشتباه کند. این اشتباه است که فکر کنید اگر کسی کارهای زیادی انجام می‎دهد، تقوای زیادی را در کمک به استاد در اصلاح فا به دست می‎آورد. در عوض فرد وابستگی‎های زیادی را رشد داده است، از قبیل وابستگی به انجام دادن کارها، شوق و اشتیاق، شهرت و غیره. با توجه به وابستگی‌های زیاد، بدون توجه به اینکه چه مقدار برای پروژه‎ها کار انجام می‎دهد، تلاش‎های او بیهوده است.

استاد لی بیان کردند:

«...اگر خودتان را به‌خوبی تزکیه نکنید، در هر کاری که انجام می‌دهید تقوای عظیم نخواهید داشت.» («آموزش فا در كنفرانس فای ۲۰۰۳ آتلانتا»)

ما در مرحله پایانی اصلاح فا قرار داریم و زمان گرانبها است. اگر به‎خوبی تزکیه نکنیم، این زمان باارزش برای پروژه‎ها بیهوده خواهد بود. چقدر تأسف‎انگیز خواهد بود! بنابراین همیشه به خودم یادآوری می‎کنم که هیچ وابستگی به انجام کارها نداشته باشم. فقط با محکم و استوار تزکیه کردن خودمان می‎توانیم در هر پروژه‎ای به‌خوبی عمل کنیم.

اعتبار نبخشیدن به خود

یکی دیگر از وابستگی‎هایی که عمیقاً در قلبم ریشه دارد، این است که خودم را شخص سطح بالا و نخبه‎ای اجتماعی فرض می‎کنم و فکر می‎کنم توانایی‎هایم بیشتر از دیگران است و غیره. وقتی دیگران از توانایی‎هایم تعریف و تمجید می‎کنند، اغلب خیلی خوشحال می‎شوم.

همانطور که این وابستگی رشد کرد، اغلب برای موفقیت‎های به‎خصوصی در پروژه‎ها، اعتبار آن را به خودم می‎دادم و خودم را بالاتر از کل گروه و همکارانم می‎دانستم. اغلب به‎طور ناخودآگاه در کار به خودم اعتبار می‎دادم، تا به دیگران نشان دهم که واقعاً «نخبه» هستم. مدتها است که متوجه این مسئله شده‎ام و سخت در تلاشم تا آن را سرکوب و از بین ببرم. فقط مشکل این است که این وابستگی عمیقاً در ذهنم ریشه کرده و خیلی سخت است که آن را از بین ببرم. امیدوارم با کمک استاد بتوانم به زودی آن را کاملاً از بین ببرم.

استاد لی بیان کردند:

«در ارتباط با مسئله‌‏ای بعضی‌‏ها توانایی بیشتری دارند، دیگران در کار دیگری تواناترند-- قطعاً نباید اجازه دهید افکارتان بر پایه‌‏ این موضوع لگام‌‏گسیخته شوند. می‌‏گویید چنین توانایی‌‏های بزرگی دارید، و غیره و غیره، ولی تمام آن‌ها را فا به شما بخشید! در حقیقت، اگر نمی‌‏توانستید به آن سطح از توانایی‌‏ها برسید عملی نمی‌بود. اصلاح- فا لازم می‌‏دانست که خرد شما به آن نقطه برسد، پس قطعاً نباید فکر کنید که خیلی لایق و توانمند هستید. بعضی از تمرین‌‏کنندگان می‌‏خواهند من توانایی‌‏ها و مهارت‌‏هایشان را بازبینی کنم. ولی حقیقتش، چیزی که فکر می‌‏کنم این است که، همه‌‏ آن چیزها را من دادم، پس نیازی به نگاه انداختن نیست.» («آموزش فا طی جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده»)

تمام هوش و توانایی ما از دافا است تا برای دافا استفاده شود. همیشه به خودم هشدار می‎دهم که برای دستاوردهایی که به‎خاطر دافا و استاد لی کسب کردم، به خودم اعتبار ندهم. چنین حس غروری می‎تواند به‎راحتی به مداخله شیطانی ناشی از ذهن خود شخص تبدیل شود که در نهایت تمرین‎کننده را نابود خواهد کرد.

تمام وابستگی‎هایی که در بالا ذکر شد در واقع همه از یک وابستگی بنیادی نشأت می‎گیرند، اعتباربخشی به خود، که در اشکال مختلف ظاهر می‎شوند.

استاد لی بیان کردند:

«شما در حال اعتباربخشی به فا هستید، نه اعتباربخشی به خودتان. مسئولیت یک مرید دافا اعتبار بخشیدن به فا است. اعتباربخشی به فا تزکیه است، و چیزی که در روند تزکیه خارج می‌‏کنید هیچ چیز غیر از وابستگی به خود نیست؛ نمی‌‏توانید به جای این بروید و مشکل اعتباربخشی به خود را بدتر کنید، حتی اگر این کارتان ندانسته باشد. وقتی به فا اعتبار می‌‏بخشید و تزکیه می‌‏کنید، این روندی است از خارج کردن "خود"، و فقط زمانی که این کار را انجام می‌‏دهید به‌‏طور واقعی دارید به خودتان اعتبار می‌‏بخشید. زیرا نهایتاً مجبورید تمام چیزهای بشری‌‏تان را رها کنید، و فقط بعد از اینکه تمام وابستگی‌‏های بشری‌‏تان را رها کرده باشید می‌‏توانید از همهمه‌‏ مردم عادی قدم بیرون گذارید.» («آموزش فا در جلسه با شاگردان آسیا-اقیانوسیه‌‏ای»)

به‎طور خلاصه، متوجه وابستگی‎هایم شده‎ام و برای از بین بردن آنها بیشتر تلاش می‎کنم.