فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تغییر اعضای خانواده‌ام هم‌گام با رشدِ تزکیه‌ام

23 اکتبر 2017 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان شاندونگ، چین

(Minghui.org) در سال 1993، تمرین فالون دافا را شروع کردم. پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد، من در سال 2000، به‌منظور درخواست اجرای عدالت برای فالون دافا به پکن رفتم. دستگیر شدم و ابتدا در یک بیمارستان روانی و سپس به مدت 3 سال در یک اردوگاه کار اجباری حبس بودم. در ورود به اردوگاه کار، مشخص شد که باردار هستم، بنابراین درخواست کردم که آزاد شوم.

مأموران ح.ک.چ اجازه ‌رفتن ندادند و مرا به بازداشتگاه زنان ژیبو منتقل کردند. آنها می‌ترسیدند که بازداشتم منجر به سقط شود، ازاینرو از شوهرم خواستند مدرکی را امضاء کند که اگر در مدتی که در بازداشتگاه هستم، سقط کردم، بازداشتگاه از تمام مسئولیت معاف باشد. آنها موافقت‌نامه امضاء شده را به من نشان دادند، اما من نترسیدم. می‌دانستم که من و جنین داخل شکمم در کمال سلامت هستیم و به‌زودی به منزل می‌رویم.

تمام مدت آنچه را که استاد بیان کردند را به‌خاطر می‌آوردم:

«فرقي نمي‌کند چه وضعيتي است، با درخواست‌ها و دستورات شيطان يا آن‌چه که تحريک مي‌کند همکاري نکنيد. اگر همه اين کار را انجام دهند، محيط به اين شکل نخواهد بود.» ("افکار درست مریدان دافا قدرتمند است" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)

مسئولین بازداشتگاه درنهایت به این نتیجه رسیدند که حبس شدنم در آنجا آمار افراد تبدیلشده‌شان را کاهش می‌دهد، ازاینرو مرا آزاد کردند.

اعضای وفادار حزب از آن خارج می‌شوند

پس از بازگشت به منزل، پلیس محلی از من خواست که روزانه به آنها گزارش بدهم، آن را نپذیرفتم. آنها برای دیدن شوهرم به محل کارش رفتند، تا مجبورش کنند که مرا وادار به دادن گزارش کند. شوهرم از قبل احساس ناراحتی و اضطراب می‌کرد، نمی‌توانست این فشار را تحمل کند و به من گفت که می‌خواهد خودکشی ‌کند.

به اداره پلیس رفتم و به آنها گفتم به شوهرم کاری نداشته باشند. بعداً با منزل رئیس بخش امنیتی سیاسی تماس گرفتم و به همسرش گفتم: «به شوهرت بگو که شوهرم را رها کند. او بسیار مضطرب و در فکر خودکشی است. اگر در هر صورت شوهرم به خودش آسیب بزند، شوهر تو را مسئول می‌دانم.» پس از آن، به سراغ او نرفتند.

آزار و شکنجه فالون دافا بدتر و شدیدتر شد و تمرین‌کنندگان پی‌درپی دستگیر می‌شدند. خلق و خوی شوهرم بدتر شد و تمام خانواده نگران ایمنی‌ام بودند. شوهرم دوباره افسرده شد.

مادرشوهرم، یک روشنفکر قدیمی است که 10 هزار یوآن درآمد بازنشستگی دریافت می‌کرد و عضو وفادار ح.ک.چ بود. وقتی بازداشت شدم، مردم به او پیشنهاد کردند که شوهرم را تشویق کند که از من جدا شود. رابطه تقدیری‌ام را درک می‌کردم و مصمم بودم که در دافا تزکیه کنم. اعضای خانواده‌ام با دروغ‌های رسانه‌های ح.ک.چ فریب خورده بودند، اما من با هیچ یک از آنها متزلزل نمی‌شدم. می‌خواستم تصویر مثبت یک تمرین‌کننده را نشان دهم و خوبی دافا را که برای جهان به‌ارمغان می‌آورد را به نمایش بگذارم.

یک سال پس از تولد پسرم، شغلم را ازدست دادم. اما سپس شغل باثبات‌تری به من پیشنهاد شد. پس از آن شوهر و مادرشوهرم نگرش و رفتار خود را نسبت به من تغییر دادند.

هنگامی که مادرشوهرم روی یک بررسی ح.ک.چ کار می‌کرد، از او خواستم که از ح.ک.چ کناره‌گیری کند. درباره وضعیت فالون دافا در سراسر دنیا و جنایتِ برداشت اعضای بدن تمرین‌کنندگان زنده فالون دافا به‌دست ح.ک.چ برایش صحبت کردم.

وقتی نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را در منزلم دید، به من ناسزا گفت. اکنوناو متوجه شده است که ح.ک.چ واقعاً چقدر اهریمنی است و از آن خارج شد. پزشکان تشخیص دادند که یکی از همکاران مادرشوهرم مبتلا به سرطان است و برنامه‌ریزی کردند که تحت عمل جراحی قرار گیرد. او متخصص زنان و واسطۀ ازدواج من و شوهرم بود. وقتی به دیدنش رفتم، خیلی خوشحال شد. گفت: «تو را کم می‌شناسم، خیلی سرزنده به‌نظر می‌رسی. مادرشوهرت اغلب از تو تعریف می‌کند.»

گفتم: «دلیلش این است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. مادرشوهرم شخص مهربانی است و با او مثل مادر خودم رفتار می‌کنم. می‌دانی که سال‌های زیادی است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. به من اعتماد و حرف‌هایم را باور کن. اگر هر روز این عبارات را تکرار کنی: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» سلامتی‌ات بهبود خواهد یافت.

او دستم را نگه داشت و عبارات را تکرار کردیم تا اینکه آنها را خوب یاد گرفت.

آنگاه از او خواستم که از ح.ک.چ خارج شود، اما او می‌ترسید و گفت آن غیرممکن است. گفتم: «نگران نباش. نیازی نیست به ح.ک.چ بگویی. آن آرزو را درون قلبت نگه دار و آسمان از آرزوی قلبی‌ات آگاه خواهد شد و از تو محافظت خواهد کرد.» او حرف‌هایم را باور کرد و از حزب خارج شد.

تغییر قلبی شوهر

در طول سال نوی چینی، من به همراه شوهر و پسرم به تایوان رفتیم. تمرین‌کنندگان تایوان حقیقت دافا را در مکان‌های گردشگری روشن می‌کردند. وقتی شوهرم آن را دید، نگرش خود را مبنی بر عدم تمایل به صحبت درباره فالون دافا تغییر داد.

در موزه کاخ ملی تایپه رفتیم تا چیزی بخوریم و متوجه شدم که شوهرم نیست. بعداً دیدم که در بیرون موزه با تمرین‌کنندگان صحبت می‌کند. او نمی‌توانست درک کند که چرا فالون دافا در تایوان از احترام بسیار زیادی برخوردار است. پس از دیدن بنرهای دافا که در طول جاده‌ها و مکان‌های گردشگری نمایش داده می‌شد، از تمرین‌کننده‌ای پرسید که آیا آن قانونی است یا نه. آن تمرین‌کننده گفت فقط نیاز است که مجوز گرفته شود.

مشاهده تمرین‌کنندگانی که با تی‌شرت‌های زردرنگ تمرینات را انجام می‌دادند، خاطره موقعیت مشابه آن برای خودمان در قبل از ژوئیه 1999، را به یادم می‌آورد. شوهرم گفت: «مردم اینجا واقعاً دارای آزادی بیان هستند.»

شکایت کیفری علیه جیانگ زمین

در سال 2015، تمرین‌کنندگان بسیاری با نام‌های واقعی خود علیه جیانگ زمین شکایت تنظیم کردند. احساسات نامشخصی داشتم. سایر تمرین‌کنندگان مرا تشویق می‌کردند، اما می‌خواستم مدتی صبر کنم.

درباره آن با پسرم، که دانش‌آموز دبیرستانی بود، صحبت کردم. او گفت من وابستگی ترس دارم و پیشنهاد کرد که بهتر است شکایتی تنظیم کنم. متوجه شدم که داشتن‌ زندگی باثبات در این مدت طولانی، باعث پرورش وابستگی‌هایم به راحتی و ترس شده است.

برای رها شدن از وابستگی ترس، شکایتم علیه جیانگ زمین را آماده کردم. پس از دریافت رسید تأییدِ شکایت، احساس دلهره کردم. پیوسته افکار درست می‌فرستادم. استاد متوجه شدند که تحت فشار زیادی هستم و یک نگهبان الهی در لباس ورزش‌های رزمی باستان را به من نشان دادند.

استاد بیان کردند:

«ریشۀ من در جهان است، اگر کسی بتواند به شما آزار برساند، قادر است به من آزار برساند، به عبارتی ساده، آن شخص می‌تواند به این جهان صدمه بزند.» (جوآن فالون)

به پسرم اعتراف کردم که شکایتم را تسلیم کرده‌ام. او شگفت‌زده شد و پرسید چه چیزی باعث تغییر ذهنیتم شد. گفتم که فا را در قلبم داشتم. او نیز تصمیم گرفت شکایتی علیه جیانگ ارائه دهد.

او در شکایتش نوشت: «مادرم فرد درستکار و مهربانی است. به‌خاطر نمی‌آورم هیچ وقت بیمار شده باشد. مدیر و همکاران در محل کارش برای او احترام قائلند. آزار و شکنجه فالون دافا به‌دست جیانگ زمین او را از حق لذت بردن از تمرین در پارک محروم کرده است. او به‌طور غیرقانونی در یک اردوگاه کار اجباری و بیمارستان روانی بازداشت شد. قانون اساسی چین آزادی مذهب را برای هر شهروندی تضمین می‌کند. آیا جیانگ زمین با آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا مرتکب جنایت نشده است؟»

پسرم شکایتش را ارسال و یک تصدیق‌نامه از دادگاه عالی خلق و دادستانی عالی خلق دریافت کرد. او گفت که با نام و شماره تلفن واقعی‌اش آن را نوشت. وقتی از او پرسیدم که آیا نمی‌ترسد که کسی او را در مدرسه پیدا کند، گفت که ترسی ندارد.

خیلی خوشبختم که در این زندگی تمرین‌کننده دافا هستم. به تعهدی که قبل از آمدن به این دنیا دادم، عمل خواهم کرد و سه کار را به‌خوبی انجام می‌دهم و با استاد به خانه واقعی‌ام برمی‌گردم.