(Minghui.org) من 70 ساله هستم و از سال 1997 فالون دافا را تمرین می‌کنم. می‌خواهم تجربه‌ام در رابطه با نگاه به درون هنگام برخورد با مسائل را به اشتراک بگذارم.

مطالعه گروهی فا

من در مطالعه گروهی فا از حضور یکی از تمرین‌کنندگان ناراحت بودم. درحالی‌که دیگران مطالعه می‌کردند، او به میل خود و هرگاه که می‌خواست صحبت می‌کرد و دائماً مزاحم دیگران می‌شد. وقتی کسی راجع‌ به موضوعی صحبت می‌کرد، او آن را ادامه می‌داد و دائم حرف می‌زد و زمانی برای دیگران باقی نمی‌گذاشت تا تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. وقتی کسی سؤالی می‌پرسید او به درک خودش آن را پاسخ می‌داد.

من چندین بار این مسأله را به او گوشزد کردم اما او حاضر به شنیدن نبود و به جای آن چند بار با من مشاجره کرد.

سپس تصمیم گرفتم از او دور بمانم و فرصتی یافتم تا گروه روشنگری حقیقتام را از مطالعه گروهی جدا کنم. گروه روشنگری حقیقت ما قرار بود به خیابان برود تا با مردم درباره فالون دافا صحبت و به آنها کمک کند آزار و شکنجه آن به دست حزب کمونیست چین را درک کند.

این مشکل ادامه داشت تا اینکه من «پیام تبریک به کنفرانس فای تایوان» استاد را خواندم و مشکلم را تشخیص دادم.

استاد بیان کردند:

«تزکیه درباره تزکیۀ قلب شخص و تزکیۀ خود فرد است. فقط وقتی قادر باشید در بحبوحۀ مشکلات، تضادها، سختی‌ها و مورد بی‌انصافی قرار گرفتن، هنوز خودتان را مورد بررسی قرار دهید و به درون نگاه کنید، این تزکیۀ واقعی است. و فقط آنگاه است که می‌توانید به‌طور پیوسته رشد کنید، مسیر تزکیه را به‌طور مستقیم بپیمایید و به‌سوی کمال پیش بروید!»

ناگهان متوجه شدم: آیا رفتار آن تمرین‌کننده آینه وابستگی‌های خودم نبود؟ آیا نباید به درون نگاه می‌کردم تا ببینم چرا اینقدر از رفتار او اذیت می‌شدم؟ از آن آینه دیدم که من به شکل دیگری ذهنیت خودنمایی و وابستگی به رقابت‌طلبی دارم.

زمان بیشتری را صرف مطالعه فا و فرستادن افکار درست کردم تا این وابستگی‌ها را از بین ببرم.

کمی بعد گروه روشنگری حقیقت دوباره به مطالعه گروهی فا پیوست. این بار به جای داشتن افکار منفی نسبت به آن تمرین‌‌کننده، به دنبال شایستگی‌های او گشتم. همه چیز عوض شد و او هم رشد و ارتقاء یافت و به حرف‌هایش دقت کرد.

کار گروهی دافا

من از سال 2015 با تمرین‌کننده الف کار می‌کردم تا درباره دافا با مردم صحبت کنیم. ما هر روز بیرون می‌رفتیم و هرگز پلیس ما را متوقف نکرد حتی زمانی که حزب کمونیست می‌خواست تمرین‌کنندگان را دستگیر کند.

تمرین‌کننده ب در سال 2016 به ما ملحق شد اما من نمی‌خواستم او را همراه خودمان ببریم. فکر می‌کردم او وابستگی به ترس دارد و ممکن است برایمان دردسر ایجاد کند. اما از آنجایی‌که استاد گفته بودند با یکدیگر همکاری و به هم کمک کنید، او را همراهمان بردیم.

2 هفته بعد تمرین‌کننده الف و ب در حین روشنگری حقیقت دستگیر شدند. با اینکه در مدت کوتاهی آزاد شدند اما ب گروه را ترک کرد.

با مرور گذشته کلام استاد را به یاد می‌آورم:

«یک پیامد خوب‌ یا بد از یک فکرِ آنی می‌آید. تفاوت در یک فکر، به نتایج‌ مختلفی‌ منجر می‌شود.» (سخنرانی چهارم، «رشد شین‌شینگ» جوآن فالون)

اما این فکر من بود که ترس او می‌تواند برایمان دردسر ایجاد کند که در واقع آنها را دچار مشکل کرد.

سپس تمرین‌کننده پ به ما ملحق شد و ما 3 نفر به‌‌خوبی با هم کار می‌کردیم.

زمانی که تمرین‌کننده ت در اوایل امسال به ما ملحق شد، مشکلات شروع شد. کمی بعد تمرین‌کنندگان الف، پ و ت تقریباً 2 بار دستگیر شدند. من اصلاً نمی‌خواستم ت را همراهمان ببرم. او همیشه می‌ترسید و از اینکه تحت تعقیب باشد هراسان بود. ترس و تردید او باعث نگرانی ما هم شد تا اینکه از او خواستیم دیگر همراه ما نیاید.

یک روز پس از مطالعه گروهی ت برای روشنگری حقیقت با ما آمد.

ناگهان متوجه شدم که دوباره به درون نگاه نکرده بودم. من نسبت به تمرین‌کننده ت به‌خاطر ترس و تردیدش، افکار منفی رشد داده بودم. من به بیرون نگاه می‌کردم نه به درون. زمان آن رسیده بود که اعضای گروه خود را رشد و ارتقا دهند!

ما زمانی را صرف نگاه به درون و رفع افکار اشتباهمان کردیم. سپس ت را دعوت کردیم تا دوباره همراهمان باشد و کمکش کردیم افکار درستی را شکل دهد. به این طریق ترس او کمتر و کمتر شد. یک روز او به تنهایی بیرون رفت و با مردم درباره دافا صحبت و به 5 نفر کمک کرد حزب کمونیست را ترک کنند.

یاد گرفته‌ام که تزکیه درباره تزکیه خودمان است و اگر روی تغییر دیگران تمرکز کنیم، تزکیه نخواهد بود. فقط نگاه بی‌قید و شرط به درون و رها کردن وابستگی‌های شخصی تزکیه حقیقی است.