(Minghui.org) من مهندس یکی از ادارات دولتی شهر هستم. در سال 1998 تمرین فالون گونگ را شروع کردم.

عضو حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بودم. حتی باوجودی‌که کناره‌گیری‌ام از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن را در وب‌سایت اپک تایمز اعلام کردم، افرادِ واحدم هنوز فکر می‌کردند که عضو حزب هستم.

متوجه شدم که هر وقت یک موضوع حساس سیاسی مطرح می‌شود، مقامات دولتی معمولاً به‌جای حل آن موضوع طفره می‌روند. اگر نتوانند از انجام مسئله‌ای شانه خالی کنند، کاری را انجام می‌دهند که سایرین انجام می‌دهند. برای یک مقام رسمی، پیشقدم بودن بیش از حد سخت است.

در سال 2010، به دستورالعمل‌های حزب نگاه کردم تا ببینم که چطور می‌توان از آن خارج شد. اولین قدم این است که پرداخت هزینه‌های حزب را متوقف کنم. بنابراین پرداخت عوارض به آنها را قطع کردم. به همکاران و سرپرستانم توصیه کردم از عضویت خود خارج شوند و به آنها گفتم که چگونه آن را انجام دهند. وقتی در حدود نیمی از آنها خارج شده بودند، فکر کردم زمان آن است که برای سایرین که مایل به خروج هستند، یک نمونه باشم.

وقتی به آنها گفتم چه تصمیمی دارم، رئیس اداره‌ام و سایر مسئولین نگران بودند و مطمئن نبودند که چه کار کنند. صبورانه توضیح دادم: «قانون اساسی حزب تصریح می‌کند که شخص می‌تواند به‌طور داوطلبانه به آن بپیوندد و آزادانه از آن خارج ‌شود. روند خروج از حزب توسط قانون اساسی تصریح شده است.

«دیگر نمی‌خواهم عضو حزب باشم. اگر حزب به من نیاز داشته باشد، می‌توانید ترتیبی بدهید که طبق دستورالعمل‌ها فردی با من صحبت کند و یا کمیته شعبه حزب برای خروجم جلسه‌ای برگزار کند. می‌توانید این موضوع را به کمیته حزب سطح بالا‌تر گزارش دهید تا پرونده را تأیید و به ثبت بخش اداری سازمان حزب برساند.»

آن را همان‌طور انجام دادند، که پیشنهاد کردم. رئیس اداره، دبیر حزب در اداره و رئیس دفتر به‌طور جداگانه با من صحبت کردند. حقایق را برای آنها روشن کردم و توضیح دادم که چرا عده بسیار زیادی در چین درحال کناره‌گیری از حزب هستند.

آنها حرف‌هایم را قبول کردند، اما دبیر حزب در اداره ناراحت شد و گفت مجبور است مانع خروجم شود. توضیح دادم که چرا تصمیم گرفته‌ام از حزب خارج شوم. گفت: «درباره آن بیشتر فکر کن. این چیزی نیست که در عرض یک روز تصمیم بگیری. اشکالی ندارد که حق عضویتت را نپردازی.»

یکی از همکاران بعداً به من گفت که بخش حسابداری اداره هرماه هزینه عضویت مرا می‌پردازد.

ارائۀ درخواستم برای خروج از حزب

هنگامی که یک رئیس جدید و دبیر حزب برای اداره‌ام منصوب شدند، دبیر از طریق وب‌سایت اپک تایمز ازعضویت خود در ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آنخارج شد. از من درباره پرداخت نکردن حق عضویت پرسید. چگونگی آن را توضیح دادم و او یک تقاضای رسمی برای کناره‌گیری از حزب ارائه داد و طبق مصوبه قانون اساسی حزب، درخواست را برای تأیید آن ارائه کرد.

آن درخواست فرصت دیگری برای روشنگری حقایق بود. دبیر قول داد که این موضوع را پیگیری و با رئیس اداره صحبت کند.

بعد از یک ماه گفتم: «تقاضای من چه شد؟ لبخند زد و گفت: «من تازه این پست را گرفتم. نباید درخواست شما را قبول کرده باشم.»

ارسال مجدد درخواست

دو سال گذشت، رئیس جدید و دبیر جدید حزب دیگری در اداره‌ام گمارده شدند. این دبیر پشتیبان قوی حزب بود. او پس از شنیدن حقایقی که برایش روشن کردم، عمداً گفت: «هر آنچه می‌گویی تا حدی حقیقت دارد.»

درخواست خروج از حزب را دوباره ارائه دادم. او موافقت کرد که اقدام و درمورد آن با رئیس اداره صحبت کند. بااین‌حال، مدتی طولانی هیچ پاسخی دریافت نکردم.

درست زمانی که ناامیدانه به وضعیتم فکر می‌کردم، بخش اداری سازمان ح.ک.چ دستوری صادر کرد که عضویت از حزب را پاک کند. برای من خبر خوبی بود.

دو بار دبیر حزب در اداره‌ام را ملاقات کردم. او درنهایت گفت که از بخش اداری سازمان ح.ک.چ می‌پرسد. اداره پاسخ داد: «کناره‌گیری از حزب می‌تواند برطبق دستور اخیر انجام گیرد.

«بااین‌حال، باید جلسه‌ای در شعبه حزب برگزار شود و سایر اعضاء باید در موردش نظر منفی بدهند، کمیته شهری حزب باید خروج را تصویب و آن را به بخش اداری سازمان حزب گزارش دهد که به ثبت برسد.

«این اولین باری است که فردی در یک اداره دولتی در این شهر برای خروج از حزب درخواست داده است. این پرونده باید به‌دقت مورد توجه قرار گیرد.»

در جلسه ارزیابی‌ام در شعبه حزب اداره شرکت نکردم. 19 نفر در این جلسه شرکت کردند. 13 نظر منفی و 6 نظر مثبت به‌دست آوردم.

از همکارانم درباره آن پرسیدم: «برای هر بخشی اعلامیه‌ای فرستاده شده بود که یک نظر منفی بدهند. درغیراین‌صورت، درخواستم نمی‌توانست تأیید شود.»

یکی همکارانم فرم بررسی را از جیبش درآورد و به من نشان داد. او گفت: «من آن را پر نکردم. نتایج باید تقلبی باشند. آنها از کجا 19 فرم گرفتند؟» سایر همکارانم خندیدند و گفتند که ح.ک.چ در جعل کردن استاد است.

یکی از همکاران مسئول مسائل سیاسی چند روز بعد به من گفت: «درخواست شما تأیید شد. با خروج دو نفر در این شهر به‌طور رسمی موافقت شد. فرد دیگر کسب و کار آزاد دارد. شما اولین شخص شاغل در اداره دولتی در این شهر هستید که رسماً از حزب خارج شدی و مجوز چنین کاری را دریافت کردی.»

استاد به ما آموزش دادند:

«مریدان دافا بطور آشكار و با اطمینان در حال انجام آنچه كه در نظر گرفته شده كه انجام دهند هستند. وقتی [قادر هستید كه آن‌را انجام دهید] و هیچ‌گونه افكاری مبنی بر وابسته بودن به افراد و چیزهای دیگر ندارید، اهریمن جرأت نمی‌کند از شكاف‌ها و رخنه‌های شما بهره‌برداری كند، و چیزهای نادرست به‌مجرد دیدن شما پا به فرار می‌گذارند، زیرا شما هیچ‌گونه غفلتی كه مورد بهره‌برداری قرار گیرد ندارید.» (آموزش فا در سانفرانسیسکو، 2005)

به‌عنوان یک تمرین‌کننده، می‌دانم که درست‌ترین کار را انجام داده‌ام. می‌دانم بدون توجه به اینکه این روند چقدر دشوار است، مادامی‌که کارها را مطابق با اصول فا انجام دهیم، نتیجه بهترین است.