(Minghui.org) سال 1998 پس از اینکه جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا را به خانه آوردم؛ بیش از 100 صفحه را خواندم. پیش از خاتمۀ کتاب، نشانه‌های تمام بیماری‌هایی که سال‌ها به آنها مبتلا بودم مانند بی‌خوابی، سردرد، کمر و پا درد از بین رفتند. پیش از شروع تمرین فالون دافا چنان ضعیف بودم که نه می‌توانستم آشپزی کنم و نه کارهای خانه را انجام دهم. پس از شروع تزکیه می‌توانستم به کارهای روزانه‌ام رسیدگی کنم. از نظر شغلی نیز روند کارها بهتر شد. همکارانم نیز دربارۀ این موضوع هم‌عقیده بودند:مأموریتی را که گروه من ظرف یک روز انجام می‌داد، گروه‌های دیگر برای انجامش 3 روز زمان نیاز داشتند.

همیشه آموزه‌های استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا را به یاد دارم:

«اگر همیشه قلبی‌ سرشار از نیک‌خواهی‌ و محبت‌، و حالت ذهنی آرام و صلح‌جو داشته باشید،‌ وقتی‌‌ با مشکلات مواجه‌ می‌شوید‌، آن‌ها را به‌خوبی‌ اداره خواهید کرد زیرا به شما فضایی به‌عنوان ضربه‌گیر خواهد داد.» (جوآن فالون)

حمایت از فالون دافا بدون ترس

پس از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم، جوآن فالون را به مادر شوهر 80 ساله‌ام معرفی کردم. او کتاب را خواند و متوجه شد که دافا به مردم می‌آموزد خوب باشند.

وقتی آزار و شکنجه شروع شد او اغلب به مردم می‌گفت: «جیانگ زمین (رهبر سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)) به مردم اجازه نمی‌دهد خوب باشند!»

به او یک دستگاه پخش فیلم دادم تا آموزش فای استاد در گوانگجو را نگاه کند. پس از دیدن آنها دیگر هیچ کدام از برنامه‌های تلویزیون را نگاه نکرد و فقط سخنرانی‌ها را تماشا می‌کرد. سیگار را نیز ترک کرد.

در طول اپیدمی بیماری سارس روستا قرنطینه شد و به هیچ کسی از بیرون اجازه ورود داده نمی‌شد. ما به دیدن خواهر شوهرم رفته و مقداری فلایرهای فالون دافا را نیز با خود برده بودیم. ازآنجاکه نمی‌توانستیم از روستا خارج شویم، مادر شوهرم گفت که فلایرها را توزیع می‌کند.

کسی در روستا باعث آتش‌سوزی شد و اینطور شایعه کردند که کار تمرین‌کنندگان بوده است. مادر شوهرم به آنها گفت که این امکان ندارد زیرا تمرین‌کنندگان فقط کارهای خوب انجام می‌دهند.

کسانی که در روش‌های دیگری تمرین می‌کردند نیز به فالون دافا بد و بیراه گفتند و مادر شوهرم مانع آنها شد. او به روستائیان گفت که خودسوزی میدان تیان‌من حقه‌ای برای فریب مردم بوده است تا آنها را علیه دافا تحریک کند.

او کتاب‌های نُه شرح و تفسیر حزب کمونیست و تجزیه فرهنگ حرب را خواند و اظهار کرد که تمام محتویات آن درست است. سپس از ح.ک.چ خارج شد.

حمایت کامل شوهرم

وقتی تمرین‌کنندگان تمرینات را در خانه ما انجام می‌دادند، شوهرم اعتراض نگرد. او همچنین جوآن فالون را خواند و فهمید که کتاب به مردم می‌آموزد خوب باشند.

او گفت: «اهمیتی ندارد چه تبلیغات منفی‌ای علیه دافا انجام می‌شود. حالا همسرم از تمام بیماری‌هایی که پیش از تمرین دافا داشت رها شده است. حتی اگر از لحاظ هزینه‌های پزشکی به آن نگاه کنید، هم این تمرین سودمند است.»

شوهرم در کارها کمک زیادی به من می‌کند و اغلب زمانی که درگیر پروژه‌های فالون دافا هستم، مراقب خانه بوده است. او اغلب به من می‌گوید: «تو مشغول هستی! کاری که انجام می‌دهی خیلی مهم‌تر است.»

مأموران ح.ک.چ روی محل‌های کار و خانواده‌های تمرین‌کنندگان فشار می‌آورند. سرپرستم به شوهرم گفت که مانع من از توزیع مطالب دافا شود و کسی را برای زیر نظر گرفتن من گماشت. وقتی برای توزیع فلایرها بیرون رفتم، نتوانستند مرا تعقیب کنند چرا که شوهرم طوری آنها را هدایت کرد که گمراه شوند.

زمانی که نُه شرح و تفسیر منتشر شد شوهرم ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کرد. همچنین از شرکت در هر جلسه‌ای که مربوط به آزار و شکنجه بود پرهیز کرد.

تمرین فالون دافا هیچ مشکلی ندارد

پس از اینکه پسرم دو بار جوآن فالون را خواند، بیماری عفونی مزمنش درمان شد. پس از شروع آزار و شکنجه وقتی مطالب اطلاع‌رسانی دافا را خواند توصیه کرد آنها را به دفتر مدرسانی بفرستم که سیاست را تدریس می‌کنند.

یک مأمور دولتی از پسرم نظرش را درباره تمرین‌کننده بودن مادرش پرسید. او پاسخ داد: «فالون دافا به مادرم بدنی سالم عطا کرد. من هیچ ایرادی در آن نمی‌بینم.»

او در تهیه فلایرها با خرید دستگاه چاپ و لوازم جانبی خیلی به من کمک کرد. همچنین از من خواست تا برای نامزدش حقیقت را روشن کنم. سپس تصمیم گرفت ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کند.

تمام خانواده‌ام بخاطر حمایت از دافا متبرک شده‌اند.