(Minghui.org) همانطور که به درک عمیق‎تری درباره جدیت تزکیه در فالون دافا رسیده‎ام، سطح تزکیه‎ام خیلی بهتر شده است.

فا خودش را نمایان می‎کند

تغییر نگرشم نسبت به تزکیه، با نگاه به درون آغاز شد. مطالعه فا و خواندن مقالات در وب‎سایت مینگهویی باعث شد اصلی در دافا را درک کنم - اینکه هر زمان احساس می‌کنم مجذوب چیزی شده‎ام، علت آن عقاید و تصورات بشری‎ام است.

هر زمان نقطه‌ضعف و کاستی کسی را می‎دیدم، برای پیدا کردن وابستگی احتمالی‎ خودم، به درون نگاه می‎کردم. حتی اگر نمی‎توانستم آن را پیدا کنم، مطمئن بودم که چنین مشکلی را دارم. اگر میدان بُعدی‌ام پاک و خالص ‎بود، با چنین نقطه‌ضعفی مواجه نمی‎شدم.

در ابتدا پیدا کردن وابستگی‎هایم کار آسانی نبود، اما بعد از مدتی، آن به روندی طبیعی تبدیل شد. به‌محض اینکه یک وابستگی را کشف می‎کردم، افکار درست می‎فرستادم. کمی پس از آن، در حین مطالعه فا احساس آرامش و تمرکز بیشتری داشتم.

هر روز دو الی سه سخنرانی از جوآن فالون را می‎خواندم، اما نمی‎توانستم به معانی عمیق‎ترِ فای استاد آگاه شوم.

پس از نگاه به درون، متوجه شدم که دچار اضطراب شده‎ام، زیرا به‌دنبال اصول فای بالاتر و عمیق‎تر هستم. پس از اینکه آن وابستگی‎ها از بین ‎رفتند، ‌توانستم ذهنم را آرام کنم و دیگر هیچ مداخله‎ای وجود نداشت. در نتیجه معنای درونی فا برایم ظاهر می‎شد.

فرار از خطر

مقالات مینگهویی به من آموخت که می‎توانم در هر زمان و هر مکانی افکار درست بفرستم. بنابراین هر زمان که ممکن بود، افکار درست می‎فرستادم، از جمله زمانی که آشپزی می‎کردم، در حین توزیع مطالب دافا یا روشنگری حقیقت. در حالی که در مورد دافا صحبت می‎کردم نیز برای از بین بردن هر گونه مداخله، مدام افکار درست می‌فرستادم.

از آنجا که اغلب افکار درست می‎فرستادم، این کار در موقعیت‎های خطرناک از من محافظت می‌کرد. یک‎بار زمانی که به دیدن تمرین‎کننده دیگری رفته بودم، احساس کردم که باید فوراً آنجا را ترک کنم. مدت کوتاهی پس از رفتنم، مأموران پلیس به خانه‎اش هجوم بردند.

هنگامی که من و پنج تمرین‎کننده محلی به حومه شهر رفته بودیم تا با مردم درباره حقایق دافا صحبت کنیم، نمی‎توانستم هم‎پای آنها باشم. بنابراین می‌ایستادم تا مطالب اطلاع‌رسانی دافا را به هر کسی که از کنارم می‎گذشت، بدهم. چند ماشین پلیس آن پنج تمرین‎کننده را محاصره کرده و آنها را دستگیر کردند.

مردم از حقایق دافا آگاه می‎شوند

احساس می‌کردم زمانی که فرد ذهن پاک و خالصی دارد، روشنگری حقیقت کار بسیار ساده‎ای است. پس از انجام تمرینات، افکار درست می‎فرستادم و سپس بیرون می‎رفتم و تا ظهر با مردم در مورد دافا صحبت می‌کردم. بعدازظهر فا را مطالعه می‎کردم و سپس دوباره برای روشنگری حقیقت تا ۱۰ شب، بیرون می‎رفتم.

تعداد بیشتر و بیشتری از مردم به حقایق دافا و آزار و شکنجه آگاه شده‎اند. به‌عنوان مثال، پلیسی در کنار رودخانه در حال انجام تمرینات دافا بود و گفت که شخصی قبلاً با او در مورد دافا صحبت کرده است.

پلیس دیگری پس از اینکه اطرافش را بررسی کرد تا مطمئن شود کسی او را نمی‌بیند، مقداری از مطالب دافا را پذیرفت. او از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شد و کارم را تأیید کرد.

برای پخش مطالب دافا به زادگاهم رفتم و در طول مسیر کمی توقف کردم تا مطالب را به‌دست افرادی که با آنها مواجه می‎شوم بدهم. وقتی در روستایی ایستادم تا مطالب را به حدود ده نفر بدهم، صدای شخصی را شنیدم که در حال دشنام دادن به دافا بود. بنابراین برگشتم و با آنها در مورد دافا صحبت کردم. آنها گفتند که همگی به‌جز آن شخص از قبل می‎دانند دافا خوب است. آنها توضیح دادند که او کندذهن است و امیدوار بودند که رفتار او را نادیده بگیرم. در این زمان، چهره آن شخص از خجالت قرمز شد و عذرخواهی کرد.

در یک ایستگاه راه‌آهن پس از اینکه مقداری از مطالب دافا را بین تعدادی از مردم پخش کردم، آنها خواستار مقدار بیشتری از مطالب شدند و می‌خواستند در مورد جزئیات تمرین بیشتر با آنها صحبت کنم.

بارش باران، برف، سرما یا تابستان گرم هرگز مانع از این نشده‌اند که مطالب اطلاع‌رسانی را توزیع کرده و با مردم در مورد دافا صحبت کنم. من دافا را در زندگی‎ام دارم! آیا چیزی بهتر از این وجود دارد؟