(Minghui.org) اواخر سال پیش رؤبایی دیدم که در آن استاد هشدار دادند با خطری مواجه خواهم شد. در رؤیا پلیسها با لباس شخصی بیرون از ساختمان، ما را تحت نظر داشتند و در حالی که به خانه تمرینکننده دیگری میرفتیم شخصی ما را تعقیب کرد. آن را با تمرینکنندهای که در مجاورتم بود؛ مطرح کردم و او نیز گفت نشانه مشابهی را دریافت کرده است.
من با هوشیاری، تماس با سایر تمرینکنندگان را متوقف و این موضوع را با دخترم که او نیز تمرینکننده است مطرح کردم. ما تصمیم گرفتیم زمان فرستادن افکار درست و مطالعه فا را بیشتر کنیم. خودم تصمیم گرفتم سر هر ساعتی (غیر از ۱ تا 5 صبح) افکار درست بفرستم. دخترم چند بار در روز بهمدت طولانیتری افکار درست فرستاد.
در این باره گفتگو کردیم که آیا مقالات خوبی درباره چگونگی فرستادن افکار درست هست. دخترم گفت باید در سرمقالههای مینگهویی جستجو کنیم. وقتی سایت مینگهویی را جستجو کرد مقالهای را یافت و آن را چاپ کرد: «سرمقاله: ملزومات فرستادن افکار درست و زمانبندی برای فرستادن افکار درست در سراسر دنیا (بهروز رسانی شده).» آن را مطالعه کردم و دیدم آنچه هنگام فرستادن افکار درست انجام میدادم شبیه آن مقاله بود اما دقیقاً بر طبق آن نبود. بنابراین دوباره مقاله را به دقت خواندم.
دیدم که از آموزههای استاد در چند مکان مختلف در مقاله نقل قول شده است و سرمقاله، این روند را با جزئیات شرح داده بود. آن را خواندم و مدتی طولانی افکار درست فرستادم و بعد از آن فا را مطالعه کردم.
روز سوم در حال فرستادن افکار درست بودم که کوه بلندی در مقابلم برافراشته شد و فکر کردم قدم بسیار بلند است. درست مانند چیزی که استاد به ما آموختند:
«شما مثل یک کوه هستید، و بیدرنگ آنها را مهار میکنید.» («آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا در متروپولبتن نیویورک»)
برایم آشکار شد که استاد در حال تشویقم بودند و به من اجازه دادند تا از طریق چشم سوم این صحنه را ببینم. اعتماد به نفسمان بیشتر شد و به فرستادن افکار درست ادامه دادیم.
دو روز بعد یک همتمرینکننده در رؤیایی دید که عنکبوت بزرگی روی تارهای تنیده شدهاش بیرون پنجره است. او گفت که نترسیده اما متوجه شده که پنجههای عنکبوت از بدن یک انسان خیلی بزرگتر بوده و بعد عنکبوت به دو نیم تقسم شده و فروافتاده است و تارهای تنیده شده نیز ناپدید شدند.
پس از بیداری فهمید که عوامل شیطانی در بُعدی دیگر از بین رفته بودند. تمرینکننده دیگری نیز نشانه مشابهی دریافت کرده بود. از اینرو با حمایت استاد، پیش از وقوع هرگونه آزار و شکنجهای، با افکار درستِ به مدت طولانی نظم و ترتیب نیروهای کهن را نفی کردیم.
پاک کردن عوامل آزار و شکنجه شوهرم
سال پیش شوهرم در خواب از تخت به زمین افتاد. شانهاش آسیب دید و نمیتوانست دستش را بلند کند. به او توصیه کردم به بیمارستان برود اما گفت برای چنین آسیبی بیفایده است. بنابراین به او گفتم این عبارت را تکرار کند: «فالون دافا خوب است.» او هر روز آن را تکرار کرد و در عرض یک ماه درمان شد. برای مردی 80 ساله مانند او چنین بهبودی حیرتانگیز بود.
اواخر سال قبل دخترم در رؤیایی دید که پدرش در حال تماشای تلویزیون است و حشراتی به شکلهای گوناگون از تلویزیون به سمت پدرش میروند و دو موش نیز زیر صندلیاش رفتند.
طولی نکشید که شوهرم دچار سکته مغزی شد که در نتیجه نمیتوانست بایستد و دچار بیاختیاری شده بود. ما با او صحبت کردیم که درمان سکته مغزی بسیار سخت است و باید مدتی طولانی تحت درمان باشد بنابراین موافقت کرد تا فالون گونگ را یاد بگیرد و شروع کرد به گوش دادن سخنرانیهای صوتی استاد در گوانگجو. دخترم نیز روزی دو سخنرانی از جوآن فالون برایش میخواند.
زمانی که آنها فا را مطالعه میکردند من در اتاقی دیگر افکار درست میفرستادم. یک هفته بعد دخترم در رؤیای دیگری دید که موشها مرده بودند. آن روز شوهرم توانست بیرون برود و در مدت زمان کوتاهی پس از آن کاملاً بهبود یافت.
چنین موفقیتی بهخاطر استاد نیکخواه و قدرت عظیم دافا حاصل شد. ما قدرت فرستادن افکار درست را مشاهده کردیم.
مجموعه فرستادن افکار درست