(Minghui.org) استاد بیان کردند: «نور بودا همه‌ جا می‌درخشد، درستی و پسندیدگی همه چیز را هماهنگ می‌کند.» (جوآن فالون) من و خانواده‌ام در طول دو دهه گذشته، قدرت اعجاب‌انگیز فالون دافا را تجربه کرده‌ایم. مایلم چند نمونه را با شما به اشتراک بگذارم.

پس از اینکه در سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم، وضعیت سلامتی‌ام ناگهان بهبود یافت. پیش از آن دچار مشکلات مزمن کلیه و از کارافتادگی کبد بودم. به‌دنبال درمان‌های پزشکی مختلف گشتم اما هیچ کدام کمکی نکرد. وقتی زانویم در یک سانحه آسیب دید، پزشک توصیه کرد تحت عمل جراحی قرار بگیرم ولی از آن جایی که مبتلا به بیماری‌های زیادی بودم، موافقت نکردم و سال‌ها درد کشیدم.

با این حال تنها پس از 6 ماه تمرین فالون دافا، تمام بیماری‌هایم ناپدید شد! سردرد، کم‌خونی، سرگیجه، بی‌خوابی و درد زانویم به همراه تمام مشکلات دیگری که قبلاً داشتم از بین رفت.

‌همسر، فرزندان و خانواده‌ام با مشاهده بهبودی فوق‌العاده در وضعیت سلامتی‌ام، مرا تشویق کردند تمرین فالون دافا را ادامه دهم. در سال 1999 که آزار و شکنجه شروع شد، آنها از تلاش‌های من در صحبت با مردم و روشنگری حقیقت حمایت کردند. همسرم اغلب جوآن فالون را با من می‌خواند و فرزندانم کمک کردند کامپیوتری بگیرم و مطالب را چاپ کنم تا بتوانم درباره آزار و شکنجه بروشور تهیه کنم.

سرطان پیشرفتۀ ریه برادرم ناپدید شد

برادر بزرگتر و سایر اعضای خانواده‌ام در روستا زندگی می‌کنند در حالی که من و همسر و فرزندانم در شهر ساکن هستیم. در ژانویه 2001 که برادرم بیمار شد، خانواده تصمیم گرفتند او را به منزل من بیاورند تا بتوانیم او را به بیمارستان خوبی در شهر ببریم.

برادرم چنان بیمار و ضعیف بود که باید به داخل خانه حمل می‌شد. به محض ورودش تغییرات فوق‌العاده‌ای را که بعد از شروع تمرین فالون دافا تجربه کرده بودم، به او یادآوری و سخنرانی‌های استاد را نیز برایش پخش کردم.

برادرم را به 3 تا از بهترین بیمارستان‌های شهرم بردم. همچنین هر روز بعد از بازگشت به خانه به سخنرانی‌های استاد گوش می‌داد. بعد از گذشت 3 روز از ورودش به خانه‌ام، می‌توانست بدون کمک دیگران بایستد. او به من لبخند زد و گفت: «دیگر درد ندارم!»

آن روز گزارش‌های هر سه بیمارستان را خواندیم. تشخیص همه آنها یک چیز بود: سرطان پیشرفته ریه. فقط سه روز به سال نوی چینی باقی مانده بود و پزشکان تصمیم گرفتند تا بعد از تعطیلات، نوع درمان او را مشخص کنند.

پس از پایان تعطیلات من و برادرم برای ویزیت به یکی از بیمارستان‌ها رفتیم. پزشک در کمال شگفتی مشاهده کرد که هیچ اثری از سرطان نیست! پس از اینکه عکس‌های قبل و بعد از تعطیلات را با هم مقایسه کرد گفت: «می‌توانی پولت را پس‌انداز کنی زیرا به درمان نیاز نداری.»

دوستی که ما را به بیمارستان رسانده بود، شاهد تمام این روند بود و قدرت فالون دافا را باور کرد.

نجات یافتن برادر همسرم از یک سقوط

بلافاصله پس از شروع این تمرین، یک نسخه از جوآن فالون را به برادر همسرم دادم چون می‌خواستم فوق‌العاده بودن فالون دافا را با دیگران به اشتراک بگذارم. با اینکه تقریباً بی‌سودا بود اما می‌توانست کتاب را به‌طور کامل بخواند. از خواندن جوآن فالون لذت می‌برد و اغلب آن را در اوقات فراغتش مطالعه می‌کرد.

در جشن فانوس سال 2010، از نردبان بلندی که به دکل برق تکیه داده شده بود، پرت شد و روی یک ستون سنگی افتاد. سپس نردبان رویش افتاد. بیهوش افتاده بود در حالی که از دهانش خون می‌آمد. خواهر و خانواده‌ام سریعاً او را برای درمان فوری، به بیمارستان روستا بردند.

در حالی که هنوز بیهوش بود، کارکنان بیمارستان از او عکسبرداری و به‌ روش سی‌تی‌اسکن تصویربرداری کردند. وقتی به هوش آمد پزشک گفت که دچار هیچ آسیب شدیدی نشده بود و ظرف چند روز کاملاً بهبود یافت.

آسیب ندیدن انگشتانم پس از بسته شدن در اتومبیل

در تابستان 2014 همراه خواهرزاده‌ام و شوهرش برای دیدار با خانواده به روستا رفتیم. می‌خواستم آنجا بروم تا با روستاییان درباره فالون دافا صحبت کنم. جایی میان راه توقفی داشتیم و پیاده شدیم. زمانی که خواستم دوباره سوار شوم، خواهرزاده‌ام درِ خودرو را بست و متوجه نشد که دستم لای در بود.

به‌محض اینکه متوجه شد، در را باز کرد. او وحشت کرده بود و فکر می‌کرد انگشتانم حتماً شکسته است. وقتی به دستم نگاه کردیم، آسیبی ندیده بود. استخوانی نشکسته بود، حتی لکه قرمزی نیز دیده نمی‌شد!

شوهر او که به قدرت دافا چندان باور نداشت، پس از این واقعه متقاعد شد.

من و خانواده‌ام تعداد زیادی رویداد‌های شگفت‌انگیز را نیز تجربه کرده‌ایم! اینها فقط چند نمونه هستند.