(Minghui.org) متولد سال 1992 هستم و یک تمرین‌کننده جوان محسوب می‌شوم. تمرین فالون دافا را از سن خیلی کمی آغاز کردم.

همیشه فکر می‌کردم که کوشا نیستم و به همین دلیل هیچ تجربه‌ای برای به اشتراک گذاشتن ندارم. با این حال، اخیراً متوجه وابستگی بنیادینم شدم و مایلم آن را با تمرین‌کنندگان جوان دیگری که ممکن است مشکل مشابهی داشته باشند به اشتراک بگذارم.

کسب دافا در سن کم

کمی پس از اینکه به‌دنیا آمدم تب شدیدی داشتم و کف بالا می‎آوردم. رفتن به بیمارستان برایم کاری عادی بود.

یک روز کف سفیدی بالا آوردم و بیهوش شدم. قبل از اینکه خانواده‎ام مرا به بیمارستان ببرند، مادرم درمقابل عکس استاد زانو زد و از ایشان تقاضای کمک کرد.

وقتی به بیمارستان رسیدیم، پزشک پس از معاینه من هیچ مشکلی در من نیافت. همه می‎دانستیم که دلیل آن، محافظت استاد بود.

از آن پس، مادرم اغلب سخنرانی‌های تصویری استاد را برایم پخش می‌کرد. استاد علاوه بر پاکسازی بدنم، به من خرد هم بخشیدند.

پیش‌قدم شدن برای شروع مجدد تزکیه

وقتی در روز 20 ژوئیه 1999 آزار و شکنجه آغاز شد، مادرم برای اعتباربخشی به فا به پکن رفت و از آنجاکه تزکیه ما هیچ‌گاه مورد قبول پدرم نبود، محیط تزکیه در خانه از‌بین رفت.

در آن زمان باور داشتم که مطالب مندرج در کتاب‌های دافا درست است و دافا خوب است. با این حال، جرأت نداشتم با دوستان و هم‌کلاسی‌هایم درباره آن صحبت کنم.

به‌تدریج در دنیای بشری غرق شدم و درگیر وابستگی‌های شهرت، نفع شخصی، احساسات، شهوت و بازی‌های کامپیوتری شدم.

در آن زمان حس کردم که دیگر تمرین‌کننده دافا نیستم و اینکه صرفاً دافا و آزار و شکنجه را درک می‌کنم، کافی است. وقتی به دبیرستان رفتم مجدداً مطالعه مقالات دیگر استاد را از سر گرفتم و ارزش گرانبهای دافا و مأموریت تاریخی‌ام را درک کردم.

از آن پس تاکنون، دوباره به‌طور حقیقی به تزکیه پرداخته‌ام. اما درواقع چیزی که باعث شده بود تزکیه را از سر بگیرم وابستگی‌ام به دست‌یابی به کمال بود. دلیل بنیادین آن خودخواهی بود و منجر به این شد که بین یک فرد عادی و یک تزکیه‌کننده در وضعیت معلقی باشم.

مداخلۀ وابستگی‌ها

بااینکه تزکیه را شروع کرده بودم، نتوانستم بیش از یک ماه کوشا بمانم. هر دفعه که اشتباهی می‌کردم و غرق در شهوت و بازی‌های کامپیوتری می‌شدم، مأیوس و ناامید می‎شدم. حس می‌کردم که امیدی برایم باقی نمانده است و خودم را می‌باختم.

درواقع، آنها تماماً مداخله‎هایی از سوی نیروهای کهن بودند، اما من متوجه نمی‎شدم.

این وضعیت برای مدت زیادی تا همین اواخر ادامه داشت، تا اینکه دوباره اتفاق مشابهی رخ داد. آن حتی اعتماد به نفسم در تزکیه را تحت تأثیر قرار داد و به‌تدریج شک کردم که آیا واقعاً می‌توانم به کمال برسم.

از اینکه در وضعیتی بین یک تمرین‌کننده و یک غیر‌تمرین‌کننده باشم می‌ترسیدم. حس کردم که دیگر نمی‎توانم ادامه دهم.

تشخیص مداخله و کشف ریشۀ وابستگی

نمی‎توانستم به وضعیت اخیرم واکنشی نشان دهم. در آستانۀ فروپاشی روانی بودم. تصمیم گرفتم به خانه بروم تا وضعیتم را با مادرم درمیان بگذارم. طی مدتی که در خانه بودم اتفاقات بسیاری رخ داد که باعث شد درک‌های تازه‌ای از تزکیه به‎دست آورم.

اولین چیزی که اتفاق افتاد زمانی بود که نمی‎توانستم خودم را کنترل کنم و مدام به بازی با کامپیوتر می‌پرداختم. ناگهان وارد وضعیت بسیار سهمگینی شدم – ذهنم پر بود از افکار شیطانی و حس می‎کردم آتشفشانی هستم که هر لحظه ممکن بود فوران کند.

وقتی مادرم وضعیت من را دید، برایم افکار درست فرستاد و شیطانی را دید که از بازی‌های کامپیوتری وارد بدنم شده بود، دندان‌های نیش‌دارش را درآورده بود و چنگال‌هایش را تکان می‎داد.

مادرم از استاد خواهش کرد که آن موجود را نابود کنند. درنتیجه، آن موجود شیطانی کوچک و کوچک‌تر شد و درنهایت ناپدید شد. و حال من بهبود یافت.

این اتفاق واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد. استاد قبلاً هم موضوع بازی‎های کامپیوتری را مطرح کرده‌اند و درباره صدماتی که به تمرین‌کنندگان دافا می‌زنند صحبت کرده‎اند. اگرچه این قسمت از آموزه‌های فا را درک کرده بودم، اما درکم کاملاً سطحی بود. ماهیت شیطانی بازی‌های کامپیوتری را قلباً درک نکرده بودم. این دفعه بالاخره متوجه شدم که چیزی که استاد بیان کردند درست است.

دربارۀ فیلم‎ها و داستان‎های مستهجنی که برای تحریک وابستگی‎ها طراحی می‌شوند نیز فکر ‎کردم. موجودات شیطانی بسیاری پشت آنها هست که مانع تمرین‎کنندگان دافا می‌‎شوند تا به فا اعتبار بخشند و موجودات ذی‌شعور را نجات دهند.

اتفاق دومی که رخ داد این بود که اخیراً یکی از هم‎تمرین‎کنندگان دچار توهم کارمای بیماری شد. با دیدن وضعیت ناامیدکننده‌اش، متوجه شدم که حتماً دلیلی دارد که من شاهد آن هستم.

اولاً، می‎بایست خودم را رها کرده و سعی کنم به آن تمرین‎کننده کمک کنم. نباید از سختی‎ها بترسم. همچنین می‌بایست بیشتر افکار درست بفرستم و به درون نگاه کنم. دوم اینکه، این اتفاق هشداری برای من بود – آیا تنها وقتی کارمای بیماری ظاهر می‌شود باید کوشا باشم؟

مسئله سوم زمانی پیش آمد که با هم‎تمرین‎کنندگان درباره مقاله اخیر استاد صحبت می‌کردم.

استاد بیان کردند:

«الان سن‌شان را حساب کردم، و از وقتی گسترش این فا را شروع کردم تا الان، آنها باید افراد جوان ۲۵ ساله باشند، که بسیاری از آنان واقعاً نجات پیدا نکرده‌اند. همگی آنان خدایان بودند که به زمین پایین آمدند و در سراسر دنیا پخش شدند. از آنجا که آن تعداد بدن بشری وجود ندارد، برخی از آنها نتوانستند موجودات بشری شوند و ازاین‌رو حیوان یا گیاه شدند. » (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016)

یکی از تمرین‎کنندگانی که چند سالی از من بزرگتر بود درکش را از فا مطرح کرد. وقتی گفت که این افراد جوان با ما روابط نزدیکی دارند، ناگهان متوجه مسئولیتم برای نجات آنها شدم.

قبلاً وقتی این بخش از فا را مطالعه کردم به این مورد فکر نکرده بودم. از خودم خیلی شرمنده شدم.

به‎تازگی متوجه شدم که گاهی اوقات دافا را یک تئوری درنظر می‎گرفتم و از اصول آن برای راهنمایی افکار و اعمالم در زندگی روزمره استفاده نمی‎کردم. با نگاه به درونم دریافتم که ایمانم به استاد قوی نبود و به منیت خودم وابستگی داشتم – که هر دوی این موارد مانع درک من از فا می‎شد.

استاد بیان کردند:

«آنچه که ما بعداً خواهیم گفت همگی اصولی برای تزکیه در سطوح بالا هستند. در آموزشم موضوعاتی را از سطوح مختلف ترکیب می‌کنم. بنابراین آنها همیشه قادر هستند تزکیه شما را از همین‎جا به بعد راهنمایی کنند. چندین کتاب، نوار کاست و ویدئو کاست دارم. پی می‎برید که بعد از یکبار خواندن آنها، تماشا کردن آنها یا گوش کردن به آنها، شما را راهنمایی می‏کنند و پی می‌برید که پس از مدتی وقتی مجدداً آنها را بخوانید، آنها را تماشا کنید یا به آنها گوش کنید، مطمئناً هنوز هم تأثیر راهنمایی شما را خواهند داشت. شما بدون وقفه خود را رشد داده و آنها بدون وقفه شما را راهنمایی می‎کنند.» جوآن فالون

اغلب نمی‌دانستم که چرا استاد از ما می‌خواهند که به‌طور مداوم جوآن فالون را مطالعه کنیم، زیرا وقتی آن را می‎خواندم درک جدیدی از آن نداشتم.

تا اینکه اخیراً ناگهان فکری به ذهنم رسید که ممکن است اشتباه از من باشد. بعداً درکمال تعجب متوجه شدم که برای سال‌ها حقیقتاً درک نکرده بودم که درکم از مسائل مرتبط با تزکیه چقدر محدود بوده است.

با نگاهی به گذشته، به‌خاطر آوردم که پدرم که یک غیرتمرین‎کننده است اغلب اوقات به این دلیل که درکم از جهان خیلی مطلق است مرا سرزنش می‎کرد و می‌گفت که درکم لزوماً درست نیست.

قبلاً همیشه فکر می‎کردم به دلیل اینکه درحال تزکیه بر اساس فای کیهان هستم، هرآنچه که دافا به من آموخته است می‎بایست درست باشد. اما، درک نکرده بودم که چیزی که به آن روشن‎بین شده‌ام تنها قطره‌ای از اقیانوس پهناور است، چراکه سطوح مختلف فای مختلفی دارند.

استاد بیان کردند:

«هر چیزی که طی اصلاح فا انجام می‌‏داده‌‏ام و هر چیزی که می‌‏خواهم، صراحتاً بگوییم، انتخاب کیهان آینده و نیازهای کیهان آینده هستند. (تشویق) بنابراین برای موجودات کیهان قدیم، و این تمام عناصر موجودات را شامل می‌‏شود، وقتی به اصلاح فا و چیزی که من انتخاب می‌‏کنم می‌‏رسد، اینکه تمام موجودات مسائل را بر طبق انتخاب‌‏های من موزون و کامل کنند و بهترین ایده‌‏ها و رویکردهایشان را ارائه دهند--تغییر ندادن چیزی که من می‌‏خواهم، بلکه موزون و کامل کردن امور مطابق چیزی که گفته‌‏ام--بهترین فکری است که یک موجود در کیهان می‌‏تواند داشته باشد. (تشویق) اما نیروهای کهن به این صورت آن را انجام نداده‌‏اند. آنها انتخاب‌‏هایخودشانرا اساسی‌‏ترین چیز در نظر گرفته‌‏اند، و فکر کرده‌‏اند که هر چیزی که من انجام می‌‏دهم باید هر چیزی که آنها خواهان آن هستند را هماهنگ و موزون کند--کاملاً این را برعکس کرده‌‏اند. نمی‌‏خواهم جرم‌‏هایشان را به‌طور خیلی زننده‌ای بیان کنم، در حال حاضر نمی‌‏خواهم جرم‌‏هایشان را نام ببرم. اما به طور مطلق اشتباه است، مطلقاً نمی‌‏توانند به این صورت آن را انجام دهند.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

به درک خودم بیش از اندازه وابسته بودم و مانعِ جذب شدنم در دافا و روشنگری حقیقت و نجات مردم می‎شدم. استاد را ناامید کرده‎ام.

باید این وابستگی به خودم را از بین ببرم و به‌طور کوشایی برای نجات موجودات ذی‌شعور بیشتری خودم را به اصلاح فا برسانم و به عهد و پیمان‌هایم عمل کنم.

تمرین‌کنندگان جوان، لطفاً به خودتان بیایید و به تکنولوژی، شهرت، نفع شخصی واحساسات وابسته نشوید. آن موجودات ذی‌شعوری که منتظر ما هستند و استاد که با نیک‌خواهی نجاتمان داده‎اند را ناامید نکنیم.

در بالا درک شخصی‎ام را مطرح کرده‎ام. لطفاً درصورت وجود مورد نامناسبی، آن را گوشزد کنید.