(Minghui.org) تقریباً ۸۰ ساله هستم و بیش از ۲۰ سال پیش تمرین فالون‌دافا را شروع کردم. در موقعیت‌های خاص زندگی‌ام، در رابطه با کمک به استاد مسئولیت بزرگی را احساس می‌کنم. بیشتر از ۴۰ سال سابقه تدریس دارم و چند هزار دانش‌آموز، همچنین والدین آنها، همکلاسی‌های قدیمی، همکاران قدیمی و سایر آشنایان و وابستگانم، کسانی هستند که در سراسر چین زندگی می‌کنند.

یک غیرتمرین‌کننده که با مردم درباره دافا صحبت می‌کند

عمویم سرپرست سازمان‌هایی در بخش ما است. اغلب به‌منظور روشنگری حقیقت برای مقامات رده‌بالای‌ دولتی که عمویم با آنها ارتباط دارد به منزل او می‌روم.

بعد از اینکه تزکیه را شروع کردم، از او خواستم که خوبی فالون‌دافا را درک کند، بنابراین کتاب جوان‌فالون را به او دادم.

بعد از خواندن آن گفت: «این کتاب باارزشی است. اگر هرکسی این کتاب را بخواند، اجتماع به‌سمت بهتر شدن تغییر می‌کند.»

او بعد از بازنشستگی، کتاب را به اعضای انجمن اجتماعی پیشکسوتان داد، که شامل دبیرکل‌های بازنشسته حزبِ شهر، اعضای رده‌بالای شهر و همکاران سابقش بودند.

او بعد از شروع ‌آزار و شکنجه، کتاب جوان‌فالون را به خانه‌اش برد، اما مردم هنوز آن را از او قرض می‌گرفتند. عمویم همچنین برای دریافت مطالب اطلاع‌رسانی پرس‌و‌جو می‌کرد. خانه‌اش به‌تدریج به مکانی برای آگاه شدن مردم درباره حقایق فالون‌دافا تبدیل شد.

او گفت، « دیر یا زود، فالون‌دافا به حق خود می‌رسد. تمرین‌کنندگان فالون‌دافا افراد خوب و سالمی هستند. دولت برای درمان بیماری‌ها بودجه دولتی را خرج نمی‌کند. کجا کسی می‌تواند چنین چیزهای خوبی را پیدا کند.»

از دست ندادن فرصت

بعد از اینکه کتابنه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست منتشر شد، چند نسخه‌ از آن را برای عمویم فرستادم تا آنها را به دوستانش بدهد. او از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن کناره‌گیری کرد.

بعد از سال نو، عمویم را ملاقات کردیم. او نُه شرح و تفسیر را به اقوامش داده ‌بود. بعد از کمی بحث و گفتگو، پسر بزرگ او که افسر اداره پلیس بود و همسر و فرزندش از حزب کمونیست چین کناره‌گیری کردند. پسر دوم و سوم، دخترش و سایر بستگانش نیز از حزب کناره‌گیری کردند. نه تنها اقوام نزدیک او، بلکه تمامی نزدیکان و دوستانش هم از حزب کمونیست خارج شدند.

خانه‌ام از شهر کوچک فاصله چندانی ندارد. شهر، میزبان رویدادها و مراسم مختلفی است. این یک فرصت عالی برای روشنگری حقیقت است. هرزمان که رویداد و مراسمی باشد به شهر می‌رویم.

زمانی‌که نوه برادرم در منطقه‌ای دوردست از حومه شهر ازدواج کرد، برای شرکت در مراسم خیلی زود خودمان را به آنجا رساندیم تا برای بستگان و دوستانش حقایق را روشن کنیم. عده زیادی از مردم روستا به جشن آمده بودند، میز و صندلی خالی وجود نداشت. ما قبل از شروع شام برای آنها به روشنگری حقیقت پرداختیم. همسرم صحبت می‌کرد و من اسم‌ها را می‌نوشتم. حدود ۱۰۰ نفر از حزب کمونیست چین کناره‌گیری کردند.

رئیس بازداشتگاه: دانش‌آموز سابق من

در مسیر تزکیه‌ام، شیاطین از شکاف‌هایم بهره‌برداری کردند. در سن ۷۵ سالگی به مدت ۹ ماه در یک بازداشتگاه حبس شدم. به‌هر‌حال، جا دارد که از نظم و ترتیب استاد تشکر کنم، چراکه یکی از دانش‌آموزان سابقم رئیس بازداشتگاه بود. بنابراین از این فرصت برای انجام تمرین‌ها، ازبر خواندن فا، فرستادن افکار درست استفاده کردم و برای کسانی که در آنجا می‌دیدم حقایق را روشن می‌کردم.

سر‌پرست زندانیان به شنیدن حقایق بسیار علاقه‌مند بود. او برایم ترتیبی داد تا فالون‌دافا را معرفی و درباره چگونگی اشاعه آن در دنیا صحبت کنم. هر بار حدود ده دقیقه وقت داشتم. به‌تدریج قضاوت‌های افراد علیه این روش تغییر کرد. همچنین درباره نُه شرح وتفسیر، دلایلی برای کناره‌گیری از حزب کمونیست چین و چگونگی کناره‌گیری از آن نیز صحبت کردم.

تا زمانی‌که در بازداشتگاه بودم، نام ۱۹۲ نفر از افرادی را یادداشت کردم که برای کناره‌گیری از حزب کمونیست چین موافقت خودشان را اعلام کردند. در طول دو سال حبس حدود ۲۰ نفر از حزب کناره‌گیری کردند.

بستگان حقیقت را می‌شنوند

بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، تصمیم گرفتیم به استان هیلونگ‌جیانگ برویم تا درباره دافا با نزدیکان‌مان که حدود ۷۰ نفر بودند صحبت کنیم. هر روز به روستاهای مختلفی می‌رفتیم و با آشنایان، همسایگان و همکلاسی‌های‌ آنها صحبت می‌کردیم.

داماد پسر عمویم معمار است. او خیلی از آشنایانمان در منطقه کِیشان را استخدام کرد. بنابراین به‌منظور بیان حقیقت برای آنها به شهر هاربین رفتیم. همه آنها از حزب کمونیست کناره‌گیری کردند.

ما به کمک به مردم برای کناره‌گیری از حزب کمونیست و بیان حقایق درباره دافا ادامه می‌دهیم. این مأموریت من و همسرم است.