(Minghui.org) در سال 1999 پس از اینکه خواهرم دچار خون‌ریزی شدیدی شد، ‌پزشکان متخصص تشخیص دادند که او مبتلا به سرطان خون شده است.

پزشکان پس از تشخیص گروه خون خواهرم بلافاصله به او خون تزریق کردند. خون‌ریزی او تا مدتی ادامه داشت تا اینکه سرانجام متوقف شد.

خانواده‌مان فوراً برای ملاقاتش به بیمارستان رفتند. من او را تشویق کردم تا فالون دافا را تمرین کند و گفتم فقط استاد می‌تواند نجاتش دهد. از آن جایی که او قبلاً جوآن فالون را خوانده بود، موافقت کرد تا این تمرین را از صمیم قلب شروع کند.

او دچار تب شدیدی شد که 3 روز ادامه داشت و پزشکان نتوانستند برای بهبودش کاری انجام دهند. تب باعث شد بینایی‌اش را از دست بدهد‌ و روز سوم در حالی که با شوهرش حرف می‌زد، بیهوش شد. شوهرش هراسان از پزشک خواست تا کاری برای خواهرم انجام دهد.

پزشکان نتوانستند دلیل بیهوشی ناگهانی او را پیدا کنند چرا که هرگز با چنین موقعیتی برخورد نکرده بودند. خواهرم پس از نیم ساعت به‌تدریج به هوش آمد در حالی که نمی‌دانست چرا پزشکان زیادی او را احاطه کرده‌اند. شوهرش که آرام شده بود، به او گفت که همه را ترسانده‌ بود.

او عرق زیادی کرده، اما بینایی‌اش بازگشته و تبش قطع شده بود. همه از بهبودی شگفت‌آور او متعجب شده بودند.

وقتی به ملاقاتش رفتم پرسیدم که آیا آماده یاد گرفتن فالون دافا است. با اشتیاق فراوانی که داشت ترتیبی دادیم تا من تمرینات را به او یاد بدهم و فیلم سخنرانی‌های استاد را برایش پخش کردم.

تقدیر برای تمرین دافا

به خانه خواهرم رفتم و فیلمی که حاوی سخنرانی اول استاد بود را برایش پخش کردم. وقتی در ابتدای فیلم فالون در حال چرخیدن را دید گفت: «من این شیء را می‌شناسم! وقتی در بیمارستان بودم وارد چشمم شد و نابینایی‌ام را درمان کرد.» من تحت تأثیر قرار گرفتم چون حتی پیش از اینکه خواهرم شروع به تمرین کند، استاد شروع به درمان او کرده بودند.

به او گفتم: «خواهر، تو ارتباط قوی با دافا داری. اطمینان دارم که می‌توانی در تزکیه موفق شوی!»

ما سخنرانی‌های استاد را نگاه کردیم و تمرینات را به او یاد دادم. در ابتدا به حدی ضعیف بود که نمی‌توانست بایستد. در حالی که اولین قسمت تمرینات را به او یاد می‌دادم،‌ توانست 13 دقیقه بایستد. روز سوم خواهرم با کمک دیوار قادر بود راه برود.

خانواده‌اش در ناباوری بودند زیرا پزشکان با وجود هزینه‌های سنگین، نتوانسته بودند او را درمان کنند در حالی که فقط 3 روز پس از آموختن فالون دافا می‌توانست به تنهایی راه برود.

ما در عرض 9 روز به تمام سخنرانی‌ها گوش و تمرینات را انجام دادیم. در این حین استاد به پاک کردن بدن او ادامه دادند.

خواهرم در ماه مه 2000 برای انجام آزمایشات به بیمارستان رفت. نتایج تأیید کرد که او سلامتی‌اش را بازیافته است. خانواده شادمانش با کمال قدردانی به‌خاطر این بهبودی شگفت‌انگیز از استاد و دافا تشکر کردند!