(Minghui.org) درسال 2000 وقتی در زندان بودم فالون دافا را آموختم. اخیراً به‌خاطر تمرین دافا دوباره زندانی شدم. به تمرین دافا در زندان ادامه دادم تا اینکه تقریباً در اواخر سال 2014 آزاد شدم.

در سال‌های بعد، وقتی سه کار را به‌خوبی انجام ‌دادم، به‌طور کوشایی در تمرینم پیشرفت کردم. حتی کسب و کارم را با وجود اقتصاد بی‌رونق شروع کردم. عمیقاً احساس می‌کردم، تا زمانی‌که خودم را با معیارهای بالای یک تمرین‌کننده نگه‌دارم، استاد همیشه در کنارم خواهند بود، هدایتم کرده و از من مراقبت می‌کنند.

جداشدن از احساسات، شهرت و منافع شخصی

در اوت گذشته، در ابتدا، وقتی کار شرکت را برای تجارت ذغال سنگ آغاز کردم، کسب و کار بسیار سخت بود. پسرم گفت: «شما درگذشته مرد سرسختی بودید و برای به‌دست آوردن هر منفعتی در زندگی می‌جنگیدید. اکنون یک تمرین‌کننده هستید و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنید. هیچ راهی وجود ندارد که شرکت شما در این محیط بی‌رحم بتواند باقی‌بماند.»

با خودم گفتم: «اگر حقیقتاً به استاد و دافا باور داشته باشم، مطمئناً کسب و کارم خوب خواهد شد. با این همه، تمرین‌کنندگان دافا با مردم عادی تفاوت دارند و استاد از آنها مراقبت می‌کنند.»

در کار با سایر شرکت‌ها، خودم را به استاندارد بالای یک تزکیه‌کننده رساندم. بعد از مدتی، آنها دریافتند که فرد قابل اعتمادی هستم و تمایل بیشتری به ادامه کسب و کار با من نشان دادند. گرچه منابع ذغال سنگ نایاب بود و اکثر رقبا خوش شانس نبودند، اما شرکتم هرگز مشکلی نداشت.

یک بار گروه حمل و نقل شرکتم دیر به ایستگاه توزیع ذغال سنگ رسیدند و شرکت رقیب 400 تن ذغال سنگی را که قرار بود به شرکت من تحویل داده شود، بارگیری کرد.

برخی از دوستان که سال‌ها مرا می‌شناختند، از من خواستند برای حل و فصل موضوع به زور متوسل شوم، همان‌طور که در گذشته انجام می‌دادم. با خودم گفتم: «فقط برای کسب مقداری سود بیشتر، این کار ارزشش را ندارد. تمرین‌کنندگان دافا نمی‌توانند مانند مردم عادی رفتار کنند. احتمالاً چیزی در تزکیه‌ام وجود دارد که در این روند باید رشد دهم.»

یک شریک تجاری چندصد هزار یوآن در شرکتم سرمایه‌گذاری کرده بود. درحالی‌که کسب و کار آن‌طور که از ابتدا انتظار می‌رفت نبود، تمام پولش را خارج کرد و نمی‌خواست کاری با شرکت انجام دهد. اخیراً که کسب و کار بهتر شد، او برای مشارکت در سود شرکت بازگشت. من شکایتی نکردم یا رنجشی به‌دل نگرفتم.

با اکثر کارکنانم، همین‌طور با شرکای تجاری و برخی از مسئولین دولتی که از طریق معاملات تجاری با آنها تماس داشتم، درباره دافا صحبت کرده‌ام. اکثر آنها از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شده‌اند.

برای نجات موجودات ذی‌شعور هرلحظه را غنیمت ‌شماریم

در سال 2015 دادخواهی علیه رئیس سابق ح.ک.چ جیانگ زمین، به‌خاطر آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان دافا آغاز شد. فوریت آن را احساس می‌کردم و دریافتم که استاد با تحمل درد و رنج فوق‌العاده‌ای، زمان را برای تمرین‌کنندگان و موجودات ذی‌شعور طولانی کرده‌اند. اتلاف وقت به معنای هدر رفتن زندگی خودمان و ارتکاب جرم علیه دافا است. بنابراین، سعی می‌کنم از هر لحظه برای انجام سه کار به‌خوبی استفاده کنم.

استاد بیان کردند:

«می‌توانم ببینم که هر چیزی به سمت مرحله‌ پایانی خود می‌رود. فقط این‌طور است که بسیاری از افراد از تأیید این واقعیت و آشکار شدن پیاپی آن می‌ترسند؛ [این‌طور است] که تعداد حیات‌هایی که باید قبل از وارد شدن لحظه‌ پایانی نجات یابند به میزانی که باید برسد نرسیده است؛ و این‌که هنوز بخشی از مریدان دافا وجود دارند که عقب افتاده‌اند. این دلیل کلیدی آن است که چرا پایان این تعهد هنوز اجرا نشده است.» (کوشاتر باشید)

درکم این است که اصلاح فا، وقتی این دو چیز انجام شوند به پایان خواهد‌ رسید.

هنگامی که شرکتم تازه شروع به کار کرده بود، باید در تمام معاملات کسب و کار معمول شرکت می‌کردم و وقتِ فراغت کمی داشتم. اما، با تنظیم وقت کاری‌ام فرصتی را برای مطالعه فا، انجام تمرین‌ها، فرستادن افکار درست و صحبت با مردم درباره دافا ایجاد کردم. برای صرفه‌جویی در وقت، در شرکت زندگی می‌کردم تا هر روز مسیر شرکت به خانه و بالعکس را که بیش از 193 کیلومتر است رانندگی نکنم.

هر روز صبح ساعت 3:40 بیدار می‌شدم، تمرین‌ها را انجام می‌دادم و در ساعت 6:00 صبح افکار درست می‌فرستادم. آنگاه با هم‌تمرین‌کنندگان برای توزیع مطالب اطلاع‌رسانی دافا می‌رفتم. هر موقع که می‌توانستم تعدادی از افراد را، گاهی اوقات بیش از ده تن را تشویق به خروج از ح.ک.چ می‌کردم.

پس از مدت کوتاهی دریافتم اکثریت تمرین‌کنندگان محلی در منطقۀ شرکتم، بیرون نیامده‌اند تا از تلاش‌هایی برای روشنگری حقیقت حمایت کنند. می‌دانستم که لازم است به آنها کمک کنم، بیرون بیایند و به‌عنوان یک بدن، برای نجات موجودات ذی‌شعور، به‌طور مؤثرتری به این کار، ملحق شوند.

به گروه مطالعه فای محلی رفتم و نگرانی‌ام را به آنها اعلام کردم. طولی نکشید که درک تمرین‌کنندگان و وضعیت کلی تغییر کرد و بهتر شد. بیشتر تمرین‌کنندگان مصمم شدند که به فعالیت‌های روشنگری حقیقت ملحق شوند.

یک زوج تمرین‌کننده، سابقاً فقط در خانه تمرین می‌کردند. آنها یک روال ثابتی برای مطالعه فا و انجام تمرین‌ها نداشتند. همچنین اصطکاک و نزاع ثابتی را در زندگی خانوادگی‌شان تجربه می‌کردند، تقریباً در مرحله‌ای شاید منجر به طلاق می‌شد.

طولی نکشید که پس از ملحق شدن‌شان به گروه مطالعه فای محلی و گروه فعالیت‌های روشنگری حقیقت، اختلافات شخصی آنها حل شد و شرایط تزکیه‌شان رشد قابل توجهی پیدا کرد.

خاتمه دادن به اعمالی علیه آموزه‌های دافا

مدتی قبل، هم‌تمرین‌کننده‌ای مرا به یک کنفرانس تبادل تجربه محلی برد. از دیدن این کنفرانس در مقیاسی بسیار وسیع، با حضور بیش از هزار تمرین‌کننده در آنجا، شوکه شدم. همچنین دریافتم که جایگاه‌هایی مانند هماهنگ‌کنندگان منطقه و هماهنگ‌کنندۀ کلی بوجود آمده است.

این صحنه مقاله‌ای را به‌خاطرم آورد: «آیا باید چنین نقشی به‌عنوان هماهنگ‌کننده کلی در چین وجود داشته باشد» در مجله هفته‌نامه مینگهویی منتشر شده بود.

در این مقاله خواندم: «موقعیت برای تمرین‌کنندگان در سرزمین اصلی چین کاملاً متفاوت است. به دلیل آزار و شکنجه ح.ک.چ و نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن، محیط تزکیه برای تمرین‌کنندگان در سرزمین اصلی چین بسیار شریرانه و پیچیده است. به‌علاوه، تمرین‌کنندگان در سرزمین اصلی چین براساس درک خودشان رفتار می‌کنند که محدود است و مناسب اساس و معیارهایی که تمرین‌کنندگان در مقیاس وسیع بتوانند آن را دنبال کنند نیست. بنابراین، در مرحله کنونی، داشتن نقشی مانند "هماهنگ‌کننده عمومی" در سرزمین اصلی چین باید به‌طور عقلانی و به‌دقت براساس فا سنجیده شده باشد. به‌عنوان یک تمرین‌کننده در سرزمین اصلی چین، تازمانی که کارها را براساس اعتبار بخشی به فا انجام می‌دهید، باید به کارتان ادامه دهید و آن را براساس فا به‌خوبی انجام دهید. هرکسی لازم است در مسیر خودش قدم بردارد. آن مسیر را استاد نظم و ترتیب داده‌اند، باید تمرین‌کنندگان خودشان آن را طی کنند و دیگران نمی‌توانند آنها را هدایت کنند، زیرا درک یک هماهنگ‌کننده نمی‌تواند تزکیۀ تعداد بسیاری از تمرین‌کنندگان و انجام مأموریت‌شان را پوشش دهد.

در حقیقت استاد در رابطه با این موضوع بیان کردند:

«همچنین می‌خواهم موضوعی درخصوص همکاری که مربوط به مریدان دافای خارج از سرزمین چین است را مورد تأکید قرار دهم. این چیزی است که قبلاً نگفتم، چراکه می‌خواستم آبدیده شوید و مسیر خود را برای ادامه دادن پیدا کنید؛ چراکه تمامی مریدان دافا پادشاهانی از دنیاهای بالاتر هستند، هر یک باید به آنچه که برای‌شان درنظر گرفته شده، از طریق کشف و بررسی و بازبینی کردن، از فا به آن آگاه شوند. بنابراین، درخصوص این‌که اکنون امور چگونه است،‌ مقدار زمان داده شده به‌اندازه‌ کافی طولانی بوده است. هم‌اکنون ده سال را سپری کرده‌اید، بنابراین درخصوص این [موضوع خودتان]، می‌گویم که ما آن را تمام شده اعلام می‌کنیم. بنابراین، می‌خواهم به شما بگویم که از امروز به بعد، هماهنگ‌کننده‌ اصلی برای هر پروژه-- آن هماهنگ‌کننده‌ اصلی-- نماینده‌ آن پروژه است. این برای هماهنگ‌کننده‌ اصلی انجمن دافای هر منطقه نیز صدق می‌کند. او نماینده‌ آن است. خواه هر کاری باشد که آن هماهنگ‌کننده انجام می‌دهد، به شما نیاز دارد، یا تصمیم می‌گیرد-- آن را بدون قید و شرط به انجام برسانید. (تشویق پرشور) با شروع از امروز.» ("کوشاتر باشید")

استاد خصوصاً در این باره بیان کردند: «آن مربوط به مریدان دافای خارج از سرزمین اصلی چین است.»درک می‌کنم که با توجه به محیط فعلی در چین، برگزاری کنفرانسی با شرکت بیش از هزار تن تمرین‌کننده، غیر عاقلانه و ناامن است. رژیم ح.ک.چ هنوز آزار و شکنجه را ادامه می‌دهد و سازو کار آزار و شکنجه در جای خود وجود دارد و عملاً انجام می‌شود. از طرف دیگر، مراکز تهیۀ مطالب اطلاع‌رسانی دافا همه جا هستند و تمرین‌کنندگان مشغول اعتباربخشی به فا هستند و موجودات ذی‌شعور را از طریق راه‌ها و روش‌های مختلف نجات می‌دهند. احتیاجی برای معین کردن هماهنگ‌کننده یا یک هماهنگ‌کننده کل نیست.

طولی نکشید پس از کنفرانس، هماهنگ‌کننده کل به من نزدیک شد و گفت: «می‌خواهم ماشینم را عوض کنم.»

مستقیماً از او پرسیدم: «منظورت این است که من برایت ماشین بخرم؟»

او زیرلب گفت: «بله.»

من پول به‌دست آوردم، او می‌خواهد ماشینش را عوض کند، بنابراین او می‌تواند کار هماهنگ‌کنندگی را بهتر انجام دهد.

آنگاه به او گفتم: «تمرین‌کنندگان تمام سهم خود را به دافا کمک می‌کنند. اما تو از من می‌خواهی یک ماشین برایت بخرم، گویی که بدون یک ماشین جدید نمی‌توانی به فا اعتبار بخشی کنی. لطفاً دربارۀ آن فکر کن که آیا براساس فا عمل می‌کنی یا نه.» ‌

«اگر نمی‌خواهی این کار را انجام دهی فراموش کن. تمرین‌کننده الف پیشنهاد کرده چهل هزار یوآن به من بدهد.»

به او گفتم: «این موضوعی نیست که شخص بتواند به‌سادگی فراموش کند. مهم این است که افکار تو در مسیر فا نیست. اگر بخواهی به کار هماهنگی، مثل این ادامه دهی، تأثیر منفی بر تمام منطقه خواهد گذاشت. اگر تمرین‌کنندگان به‌طور داوطلبانه پول بدهند، آن برای منابع دافا است نه برای منافع خودت.»

وقتی موقعیتی پیش آید که مطالب اطلاع‌رسانی دافا را تهیه کنیم، وام کمک به تمرین‌کنندگانی بدهیم که احتیاج دارند، یا برای دفاع از تمرین‌کنندگان آزار و شکنجه شده در دادگاه وکیل استخدام کنیم، آن موقع تمایل بیشتری برای کمک مالی خواهم داشت.

در حقیقت، هر ماه مقدار معینی پول به مرکز تهیۀ مطالب اطلاع‌رسانی محلی می‌دهم. وضعیتی که با این هماهنگ‌کننده کل پیش آمد به من یادآوری کرد که این جایگاه هماهنگ‌کننده کل را افکار و وابستگی‌های بشری تمرین‌کنندگان بوجود آورده است. آن مربوط به هریک از ما در منطقه می‌شود. لازم است همگی برای هر چیزی که باعث انحراف‌مان از دافا می‌شود، به درون نگاه کنیم و باید بی‌درنگ آن را متوقف کنیم.

باید مسیرمان را در آخرین مرحله اصلاح فا، با سنجیدن و قضاوت درباره همه چیز براساس فا به‌خوبی طی کنیم. نمی‌توانیم درخصوص فرصت ابدی که در مقابل‌مان است کوتاهی کنیم و با رنج عظیمی که استاد تحمل کردند، زمان قبلی، طولانی شده است، همان‌طور که در هنگ‌یین توضیح داده شده است: «موهای‌شان خاکستری شد و بدن‌شان آسیب دید.» ("به وضعیت اصلی" از هنگ‌یین 3)

مایلم یکی از تعالیم استاد را به‌عنوان مشوقی برای خودم و برای هم‌تمرین‌کنندگان نقل‌قول کنم، استاد بیان کردند:

«اگر هریک از شما بتوانید فا را از اعماق ذهن‌تان درک کنید، آن به‌طور واقعی تجلی فا، که قدرتش هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد خواهد بود ــ ظهور مجدد فای عظیم بودا در دنیای بشری!» ("نصیحت هشدارآمیز" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

هم‌تمرین‌کنندگان، لطفاً هر مطلب نامناسبی را تذکر دهید.