(Minghui.org) مایلم تولد استاد محترم را به ایشان تبریک بگویم و از نجات نیک‌خواهانه‌شان سپاسگزاری کنم!

مایلم از این فرصت استفاده کنم تا برخی از تجربه‌های فوق‌العاده‌ام در تزکیه را به اشتراک بگذارم. 36 ساله هستم و تمرین فالون دافا (فالون گونگ) را در سال 1998 آغاز کردم.

پیش از تمرین

سابقاً خودم را در مقابل دیگران حقیر احساس می‌کردم. می‌ترسیدم سایرین با دیده حقارت به من نگاه کنند و همیشه آرزو داشتم شخص موفق و برجسته‌ای شوم. در نوجوانی بدگمان و ستیزه‌جو بودم. به دلیل تندخویی اغلب با هم‌کلاسی‌هایم مشاجره می‌کردم.

نمراتم در دوران دبیرستان خیلی بد بود و وضعیت جسمی‌ام ضعیف بود. به راحتی سرما می‌خوردم. وقتی دچار دندان درد می‌شدم، صورتم متورم می‌شد. در سال 1998 به‌دلیل دندان درد بدی که داشتم پزشک 7 عدد آنتی‌بیوتیک برای تزریق درون رگی برایم تجویز کرد که باعث شد دچار تهوع و استفراغ شوم.

سرانجام برادر بزرگترم گفت: «وضعیت سلامتی‌ات ضعیف است. چطور است تمرین فالون گونگ را همراه من انجام دهی؟» تغییرات مثبتی را که از زمان شروع این تمرین در او به وجود آمده بود مشاهده کرده بودم. او سابقاً خیلی بازیگوش بود اما مهربان شد و دوست داشت به دیگران کمک کند.

نوارهای ضبط شده سخنرانی‌های فا توسط بنیانگذار فالون گونگ را از مادرم قرض گرفتم و گوش کردم. متوجه شدم این همان چیزی بود که در جستجویش بودم. اصول فالون دافا دیدگاه مرا به زندگی کاملاً تغییر داد و پاسخ تمام سؤالاتی که در زندگی برایم مطرح بود را پیدا کردم.

شروع تمرین فالون دافا

پس از خواندن کتاب‌های فالون دافا و گوش کردن به نوارهای ضبط شده، سعی کردم همان‌طور که استاد از ما خواسته بودند از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کنم و علایق شخصی و شهرت را آسان گرفتم. کتاب جوآن فالون ذهنم را باز کرد.

بعد از شروع تمرین وضعیت سلامتی‌ام نیز بهبود یافت. درد دندانم از بین رفت و می‌توانستم هرچیز سرد و گرمی را بخورم. هم سن و سال‌هایم روی صورتشان جوش داشتند اما پوست من بسیار لطیف بود.

من تنها فردی نبودم که از مزایای تمرین فالون گونگ بهره‌مند می‌شد بلکه خانواده‌ام نیز از این تمرین به خوبی بهره‌مند شدند. مادرم سابقاً بیمار و دچار مشکلات زیادی بود. اما پس از شروع این تمرین وضعیت سلامتی‌اش بهبود یافت. رابطه‌اش با مادر شوهرش نیز خوب شد. برادرم دیگر بداخلاق نبود.

همسایگانمان هماهنگی موجود در خانواده‌مان را تحسین می‌کردند. برخی از همسایه‌ها با یکدیگر صحبت نمی‌کردند و دیگران دچار مجادله می‌شدند، اما خانواده ما با همه رفتار خوبی داشت.

شروع آزار و شکنجه

وقتی جیانگ زمین رهبر سابق حزب کمونیست چین، آزار و شکنجه فالون گونگ را در ژوئیه 1999 به راه انداخت، تأثیرات ویران‌گری روی خانواده ما گذاشت. مادرم که برای دادخواهی به پکن رفته بود دستگیر و به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. برادرم مجبور شد دانشگاه را ترک کند. من در آن زمان 18 ساله بودم و توسط پلیس محبوس شدم. حق شرکت در آزمون ورودی دانشگاه را نداشتم. با اینکه تمام درس‌های دبیرستان را تمام کرده بودم اما تقریباً مدرک پایان تحصیلات را دریافت نکردم.

خویشاوندانمان نمی‌توانستند درک کنند چرا ما پس از شروع آزار و شکنجه به حفظ اعتقادمان پافشاری می‌کردیم. آنها نگران آینده من بودند. اگر به ادامه تمرین فالون گونگ اصرار می‌کردم، فقط با داشتن مدرک دبیرستان چه شغلی می‌توانستم پیدا کنم؟

در کمال شگفتی آنها، در حالی که اعتقادم را رها نکردم، توانستم مشاغل خوبی پیدا کنم.

بعداً در آزمون ورودی دانشکده نیز شرکت کردم و قبول شدم. در طول تحصیلاتم جایزه ورزشی گرفتم و بعداً به من لقب «دختر نمونه کلاس» را دادند. می‌دانم همه اینها به‌خاطر فالون دافا بود چرا که دافا به من خرد می‌دهد.

پیدا کردن شغل

مردمی که مرا می‌شناسند می‌گویند که خوش‌اقبالم، اما من فقط کارها را بر اساس حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری انجام می‌دهم. پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم برای یافتن شغل به والدینشان تکیه کردند. من برای یک شرکت غربی درخواست کار دادم و موافقت شد.

من بخشی از گروه بزرگی بودم که استخدام شده بود و در آغاز می‌بایست در چند جلسه آموزشی و آزمون شرکت می‌کردیم. پس از هر آزمون عده‌ای را حذف می‌کردند. در نهایت پس از چند آزمون 3 نفر از ما باقی ماندیم. من دورۀ آزمایشی‌ام را با موفقیت گذراندم و کارمند رسمی شدم.

مرا در بخش مالی گذاشتند، در حالی که در این زمینه هیچ آموزشی در دانشکده دریافت نکرده بودم. اما بدون هیچ گله و شکایتی سعی کردم در حد توانم یاد بگیرم. سرانجام ارتقاء یافتم و به‌عنوان رئیس بخشی مالی منصوب شدم. این موضوع حتی باعث تعجب رئیسم شد زیرا نمی‌توانست تصور کند من چطور توانستم کارها را به این خوبی انجام دهم.

از آن جا که همه کارها را بر اساس اصول فا انجام می‌دهم، ذهنم پاک است و خردم دائماً به من کمک می‌کند تا روی کارم تمرکز کنم.

چند بار تغییر شغل دادم که هر بار دستمزدم بیشتر شد و موقعیتم بیشتر و بیشتر ارتقاء یافت. سرپرستی افرادی را به عهده داشتم که صلاحیت‌شان خیلی بیشتر از من بود و باور نمی‌کردند که من فقط دارای یک مدرک دانشکده هستم.

وضعیت اقتصادی چین اخیراً خوب نبوده است. بعضی از شرکت‌ها ورشکست شده یا تعدیل نیرو کرده‌اند. برخی از دوستان و هم‌کلاسی‌هایم شغلشان را از دست دادند. شرکتی که من نیز در آن مشغول به کار بودم دوران سختی را گذراند اما من نگران چیزی نبودم که چرا رئیسم مانند ستون اصلی شرکت با من برخورد می‌کرد.

در پیدا کردن شغل خوش‌اقبال هستم. بارها احساس کردم که آن مشاغل مخصوص من در نظر گرفته شده‌اند. فالون دافا نه فقط خردم را افزایش داد، بلکه بدن سالمی نیز به من عطا کرد. مردم مرا تحسین می‌کنند چون جوان‌تر از سنم به نظر می‌رسم.

چرا آنقدر خوش‌اقبالم؟ زیرا یک استاد عالی و قدرتمند دارم و تمرین‌کننده فالون دافا هستم.