(Minghui.org) در سال 1995 تمرین فالون دافا را شروع کردم، چون شاهد بوده‌ام که خاله‌ام با تمرین فالون دافا، 20 سال جوانتر به‌نظر می‌رسد و چگونه پاهای خمیده‌اش صاف شده است.

رؤیا وسعت کارما را آشکار می‌کند

زمانی کوتاه بعد از شروع به تمرین دافا، تب بالایی داشتم. در نتیجه، به مدت 3 روز، به سختی می‌توانستم چیزی بخورم یا آبی بنوشم. در روز سوم، رؤیایی داشتم که در آن رؤیا صدای استاد را شنیدم: «بعد از اینکه شهرت، خودخواهی و احساسات را رها کردی، می‌توانی به کمال برسی.»

حروف تشکیل دهنده کلمات شهرت، خودخواهی و احساسات به رنگ قرمز روشن بودند و در یک کاکتوس جاسازی شده بودند. وقتی بیدار شدم، تبم ناپدید شده بود. دریافتم که وابستگی‌ها به شهرت، خودخواهی و احساسات تسلط بسیاری بر من پیدا کردند. می‌دانستم که باید آنها را ازبین ببرم، بنابراین، می‌توانستم به کمال برسم.

دوباره تب کردم که آن نیز 3 روز طول کشید. رؤیای دیگری داشتم که در آن رؤیا کارهایی را که در زندگی قبلی انجام داده بودم دیدم. تعدادی کبوتر را کشتم و اسبی را شلاق زدم. دیدم مقدار زیادی کارما دارم. اگر استاد کارماها را برایم تحمل نمی‌کردند، راهی وجود نمی‌داشت که بتوانم به کمال برسم.

ازبین بردن شهرت

در شرکت بزرگی کار می‌کردم که رابطه میان همکاران بسیار پیچیده بود. به‌عنوان سرپرست سایت و شخصی بسیار رقابت‌جو، سعی می‌کردم همه چیز بی‌عیب و نقص باشد.

رئیسم می‌توانست روی من حساب کند و هرسال، به‌عنوان کارمند نمونه انتخاب می‌شدم. وابستگی‌ام به شهرت قوی بود. می‌دانستم که باید آن را رها کنم، چون مانع بزرگی برایم بود.

روزی، رئیس اتحادیه کارگری گفت که پس از پذیرفتن ارتقاء شغلی که به او پیشنهاد شده، مرا به‌عنوان جانشین خود توصیه می‌کند. اما، او گفت ممکن است لازم شود کاری را انجام دهم که دوست ندارم‌. می‌دانستم به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، قطعاً رشوه نخواهم داد. اندکی پس از آن، دریافتم که آن ارتقاء شغلی به من داده نمی‌شود. آن موضوع مرا ناراحت نکرد، بنابراین این آزمون را نیز گذراندم.

بعد از شروع آزار و شکنجه فالون دافا، تمام سرپرستانم با من صحبت کردند. از نوشتن اظهاریه تعهد برای رها کردن تمرین فالون دافا خودداری کردم. به آنها گفتم که چگونه از مزایای این تمرین بهره‌مند شده‌ام. بدین ترتیب آنها مرا وادار کردند که بازنشسته شوم. بنابراین، بازنشسته شدم و مجبور بودم هر ماه با حقوق کم بازنشستگی زندگی کنم.

بدین ترتیب، مجبور شدم برای امرار معاش کاری پیدا کنم. از مطالعه فا و انجام تمرین‌ها عقب افتاده بودم. نگران آن بودم.

دچار اختلاف با تمرین‌کنندگان و اعضای خانواده‌ام شدم. به‌تدریج احساس نفرت می‌کردم و مقابله با سایرین را آغاز کردم. شین‌شینگم از شین‌شینگ یک فرد عادی نیز پایین‌تر آمده بود.

بعد از اینکه آرام شدم، فای استاد را مطالعه کردم. دریافتم که اختلافات به من کمک کردند تا کارما را ازبین ببرم. باید از این تمرین‌کنندگان تشکر می‌کردم، بجای اینکه از آنها رنجشی داشته باشم.

قبلاً برخی از رنج و محنت‌ها را گذرانده بودم، زیرا آنها در درونم عمیقاً تأثیر نگذاشته بودند. اما، وقتی رنج و درد واقعی به‌وقوع پیوست، احساس کردم آسیب دیده‌ام. دریافتم که فا را به‌خوبی مطالعه نکرده‌ام و فا را راهنمای خودم قرار نداده‌ام. وقتی فا را به‌خوبی مطالعه می‌کردم، یک تزکیه‌کننده بودم. اما، وقتی اختلافاتی با سایرین بوجود آمد، فراموش کردم که یک تزکیه‌کننده هستم.

استاد بیان کردند:

«برای چه با این مشکلات مواجه می‌شوید؟ تمام آن‌ها از بدهی‌های کارمایی خودتان ناشی می‌شوند. تا حالا قسمت‌های بی‌شماری از آن‌ها را برای شما از بین برده‌ایم، و فقط مقدار کمی باقی مانده است، که به سختی‌هایی در سطوح مختلف تقسیم می‌شوند تا بتوانید شین‌شینگ‌تان را رشد دهید. سختی‌ها، قرار داده می‌شوند تا ذهن‌تان را آبدیده کنند و وابستگی‌های مختلف‌تان را از بین ببرند. آن‌ها سختی‌های خودتان هستند، و ما برای رشد شین‌شینگ شما از آن استفاده می‌کنیم. باید قادر باشید که بر همه آن‌ها غلبه کنید.» (جوآن فالون)

استاد (در رؤیایی) به من نشان دادند که عروسم و هم‌تمرین‌کننده‌ای در زندگی‌های گذشته، اختلاف‌هایی با من داشتند. پس از آن بود که درک کردم آنچه را از زندگی‌های قبلی به آنها بدهکارم، باید بازپرداخت کنم.

از این واقعه، دریافتم به‌درون نگاه کنم و متوجه شدم که تزکیه بسیار جدی است. نفرت را از بین بردم.

رها کردن وابستگی‌ها به سود

به‌عنوان سرپرست کارگاه ساختمانی، قدرت این را داشتم که به کارکنان پاداش بدهم. سابقاً اختلافاتی بروز می‌کرد و آن اغلب به‌دلیل تخصیص ناعادلانه، یا فساد بود. به‌عنوان یک تمرین‌کننده باید این بی‌عدالتی را ازبین می‌بردم.

گزارش ماهیانه‌ای تهیه کردم درباره اینکه چه مقدار پاداش برای کارگاه‌مان دریافت کردیم، چه مبلغی هر رهبر گروه دریافت کرده، چه مبلغی هر عضو دریافت کرده و چرا کسی مبلغ بیشتر یا کسی مبلغ کمتری دریافت کرده. هیچ کس شکایتی نکرد. هر موقع سرپرستانم برای بررسی نزد من می‌آمدند، آنها همه کارهایم را تأیید می‌کردند، می‌گفتند اگر همه مانند من رفتار کنند، اختلافی پیش نخواهد آمد.

وقتی مسئله‌ای درباره افزایش حقوق مدیران گروه پیش آمد، یکی از مدیران پاداش را دریافت نکرد، چون کاری که به او محول شده بود را به موقع انجام نداده بود. او به بسیاری از سرپرستان گله کرد. من پاداشم را به این رهبر گروه دادم. بعد از اینکه رئیس شرکت از این مطلب آگاه شد، کمک هزینه‌ای اضافی برایم اختصاص داد که حقوقم را افزایش داد.

اگر شخص بتواند افکار بشری را رها کند، استاد می‌توانند همه چیز را برای تزکیه‌کنندگان تغییر دهند.

نیک‌خواهی

در رابطه با همسرم با مشکلی روبه‌رو بودم. او عادت بدی داشت و معتاد به الکل بود. حتی بعد از اینکه شروع به تمرین فالون دافا کرد، با دیده حقارت به او می‌نگریستم.

روزی، سکته کرد و او را به بیمارستان بردند. از او مراقبت کردم، درحالی‌که بسیاری از ویژگی‌های خوبش را به‌خاطر می‌آوردم، مانند مراقبت از والدینش تا زمانی که زنده بودند.

در زمینه‌های بسیاری از تزکیه‌ام حمایت می‌کرد. هنگامی‌که مأموران پلیس به خانه‌مان هجوم آوردند، او تمام کتاب‌های دافا و تصاویر استاد را پنهان کرد. هر موقع که تحت آزار و اذیت قرار می‌گرفتم، از من حمایت می‌کرد.

پس از اینکه بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شد، ما گفتگویی صادقانه با هم داشتیم. فقط قلب‌های‌مان بودند که درباره 30 سال ازدواج‌مان صحبت می‌کردند. به‌خاطر رفتار سردی که با او داشتم عذرخواهی کردم که باعث می‌شد بیشتر مشروب بنوشد. او به مدت یک دهه رنج بسیاری برد زیرا نیک‌خواهی و بردباری را تزکیه نکرده بودم.

رابطه ما بیشتر هماهنگ شد و ‌توانستیم با یکدیگر بهتر ارتباط برقرار کنیم. درحال حاضر، از فا به‌عنوان راهنما برای گفتگو و رفتار با دیگران استفاده می‌کنم. برای هرکار اشتباهی که انجام می‌دهم، سعی می‌کنم بار دیگر راهی پیدا کنم که آن را بهتر انجام دهم.

فقط با مطالعه خوب فا و ازبین بردن افکار بشری، فرد می‌تواند در زندگی روز مره، هنگام بروز اختلافات پاسخ درستی ارائه دهد.