(Minghui.org) اخیراً شرایط تزکیه‌ام خیلی خوب نبوده است. وقتی به درون نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که وابستگی به راحت‌طلبی دارم. طی چند سال گذشته، اغلب این فکر راداشتم: «خسته‌ام؟ استراحتی کوتاه داشته باشم!»

بجای از سر بیرون کردن این فکر، در انجام آن زیاده‌روی کردم. به مرور زمان، صبح‌ها، زنگ ساعت را خاموش می‌کردم و می‌خوابیدم. بنابراین، تمرین‌ها را هر روز انجام نمی‌دادم.

گویی دوصدا در گوشم زمزمه می‌کرد: یک صدا به من می‌گفت که تمرین‌کننده کوشایی هستم و صدای دیگر می‌گفت به استراحتی کوتاه احتیاج دارم.

گرچه می‌دانستم وضعیت تزکیه‌ام خوب نیست، اما برایم سخت بود که خودم را از آن رها کنم.

قبلاً دوست داشتم تمرین‌ها را در ماه‌های زمستان انجام دهم، صرفاً به این دلیل که از سرماخوردگی می‌ترسیدم. به‌درون نگاه کردم دریافتم که در آن مواقع خودآگاه اصلی‌ام به‌ندرت بدنم را کنترل می‌کرد.

استاد بیان کردند:

«بعضی از افراد خودآگاه اصلی قویی ندارند و از کارمای فکری پیروی می‌کنند و کارهای نادرست انجام می‌دهند. چنین افرادی نابود شده و به سطوح پایینی سقوط خواهند کرد. به هر حال اغلب مردم می‌توانند از ذهن قوی‌شان (خودآگاه اصلی قوی‌شان) استفاده کنند تا آن‌را از بین ببرند و با آن مبارزه کنند. آن نشان می‌دهد که این شخص می‌تواند نجات یابد و می‌تواند خوب را از بد تشخیص دهد و به این معنی است که درک و فهمش خوب است. فاشن من به او کمک می‌کند تا اکثر چنین کارمای فکری را از بین ببرد. این وضعیت اغلب دیده می‌شود. وقتی که آن اتفاق می‌افتد، شخص مورد آزمایش قرار می‌گیرد برای این که دیده شود آیا می‌تواند به این افکار بد غلبه کند یا نه. اگر بتوانید ثابت‌قدم باشید، می‌توانیم کارما را از بین ببریم.» (از "سخنرانی ششم" در جوآن فالون)

پس از خواندن آموزه‌های استاد، ناگهان از گیجی بیرون آمدم. آنگاه صحنه‌ای را از سال‌های مدرسه ابتدایی، زمانی که عادت داشتم ساعت 6 صبح بیدار شوم را به‌خاطر آوردم. به تمیز کردن محوطۀ جلوی در خانه کمک می‌کردم. اغلب عمه‌ام برای انجام این کار مرا تحسین می‌کرد.

در ابتدا، درک نکردم که چرا این واقعه را به‌خاطر آوردم. اخیراً متوجه شدم که صبح زود بیدار می‌شدم تا در کارهای خانه کمک کنم زیرا می‌خواستم عمه‌ام مرا تحسین کند!

آنگاه دریافتم که دلیل اینکه صبح زود برای تمرین‌های فالون گونگ بیدار می‌شوم، این است که می‌خواهم به اطرافیانم نشان دهم که تمرین‌کننده‌ای کوشا هستم.

استاد بیان کردند:

«تزکیه کاری است که خودتان انجام می‌دهید و هیچ‌کسی نمی‌تواند آن را به‌نمایندگی از طرف شما انجام دهد. یک استاد فقط می‌تواند حداقل در ظاهر، اصول فا را به شما بگوید. به‌عهدۀ شماست که ذهن‌تان را تزکیه کنید و قیود امیال را قطع کنید، روشنایی خرد را کسب کنید و تمامی شک‌ها را ازبین ببرید. اگر از روی یک تحریک این مسیر را برگزینید، مطمئناً قلب‌تان پایدار نخواهد بود و وقتی در این دنیای مادی زندگی می‌کنید قطعاً بنیان‌ها را فراموش می‌کنید. اگر نتوانید به‌طور استوار به ایمان خود تکیه کنید، در این زندگی چیزی کسب نخواهید کرد. چه کسی می‌داند چه وقت فرصت تقدیری دیگری خواهد آمد. بسیار سخت می‌آید!» ("ثابت‌قدم باشید" در جوآن فالون جلد 2)

این حقیقت را دریافتم پس از اینکه هم‌تمرین‌کنندگانم مرا تحسین کردند، برای مدتی کوشا شدم. آنگاه پس از مدتی دوباره سست می‌شدم.

به‌تدریج دریافتم که هم به شهرت طلبی و هم به راحتی وابستگی دارم. وابستگی‌ام به راحتی از طریق نجات موجودات ذی‌شعور دیده می‌شد.

استاد بیان کردند:

«اگر هنوز این موضوع که یک مرید اصلاح – فا چیست برای شما روشن نیست، قادر نخواهید بود در رنج و عذاب جاری قدم پیش گذارید و به‌وسیلۀ طلبِ راحتی و آسایش دنیای انسانی، هدایت خواهید شد که در امتداد راهی شیطانی "روشن‌بین [یا آگاه]" شوید. قلب استاد توسط آنهایی که سقوط کرده‌اند همیشه به درد آورده شده است و اکثریت با آن طلب تباه شدند.» ("مریدان دافای دورۀ اصلاح – فا" در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)

آنچه را که از این تجربه آموختم این است که باید این مسیر تزکیه را ارج نهیم، فا را مطالعه کنیم، تمرین‌ها را انجام دهیم و به روشنگری حقیقت کمک نماییم.

باید آخرین قدم‌های این سفر را به‌خوبی بپیماییم و استاد را ناامید نکنیم!