(Minghui.org) زمانی که در آزمون ورودی سال آخر دبیرستان رد شدم، خانواده‌ام مرا برای یادگرفتن کار نزد خاله‌ام فرستادند که سالن زیبایی داشت.

آموختم فرد خوبی باشم

بسیاری از مشتری‌های خاله‌ام مأموران دولتی و صاحبان کسب و کارهای موفق بودند. در روز اول خاله‌ام به من گفت که سه اصل را به یاد داشته باشم:

1‌. قبل از آموختن تکنیک‌های این کار، یاد بگیرم که شخص خوبی باشم.

2‌. در زمان لازم، لطف سایرین را جبران کنم، حتی اگر خدمت اولیه ارزش خیلی کمتری داشته است.

3‌. کاری که به من سپرده شده است را به بهترین نحو انجام دهم.

خاله‌ام در شغل خود بسیار معروف بود و کسب و کار موفقی داشت. سرش خیلی شلوغ بود و درآمد زیادی داشت. اما سرانجام کار سنگین باعث شد وضعیت سلامتی‌اش رو به وخامت برود.

او به‌عنوان یک فرد مذهبی به معابد می‌رفت تا با روشن کردن عود به بوداها ادای احترام کند. او داستان‌های زیادی درباره بازپیدایی و کشتی نوح تعریف می‌کرد و اینکه چطور شاکیامونی تاج و تخت خود را رها کرد تا تزکیه کند و با محنت‌های عظیمی مواجه شد و ماجراهای زیاد دیگری درباره تزکیه برایم می‌گفت.

بهبودی وضعیت سلامت

در سال‌های 1990 چی‌گونگ در محله‌مان بسیار رایج شد. خاله‌ام به دنبال روش درستی از چی‌گونگ می‌گشت تا سلامتی‌اش را بهبود بخشد.

یکی از مشتری‌هایش که یک مأمور عالی‌رتبه دولتی بود، پس از بازگشت از کنفرانسی در پکن در سال 1997، کتاب جوآنفالون را برای خاله‌ام فرستاد. او نیز هر روز کتاب را مطالعه کرد و گفت چیزی را که به دنبالش می‌گشته، پیدا کرده است.

او در تمرینات صبحگاهی و مطالعه گروهیفاهنگام عصر شرکت می‌کرد.

طولی نکشید که خاله‌ام پس از شرکت در این تمرین تزکیه که فالون دافا نامیده می‌شد، تمام بیماری‌هایش بهبود یافت و فرد مهربانی شد.

من نیز تمرین‌کننده فالون دافا شدم و مانند خاله‌ام در تمرینات روزانه شرکت و احساس آرامش می‌کردم.

سابقاً به هپاتیت بی و منیِر که نوعی بیماری گوش است، مبتلا بودم. اما پس از شروع تمرین فالون دافا، هر دو بیماری از بین رفت. همکارانم اذعان داشتند که انجام تمرین فالون دافا برایم خوب بوده است.

پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، سالن زیبایی‌مان توسط پلیسمصادره شد. اداره پلیس درست در کنار سالن بود و مأموران موهای خود را نزد ما کوتاه می‌کردند. اما متأسفانه پس از اینکه فریب تبلیغات و دروغ‌های دولت درباره فالون دافا را خوردند، سالن را بستند.

صداقت تمرین‌کننده

پس از اینکه سالن زیبایی خودم را باز کردم، دیگران به من گفتند چطور می‌توانم در سریعترین زمان درآمد بیشتری داشته باشم اما من رد کردم. به عنوان یک تمرین‌کننده نمی‌توانستم متقلب باشم.

در یک پروژه زیبایی سرمایه‌گذاری کردم که تأمین کننده مواد گفت به مشتری‌ها به همان میزانی که در سالن هزینه می‌کنند به‌عنوان جایزه، مواد آرایشی می‌دهد. فروشمان حدود 200 هزار یوآن بود، اما 6 ماه از شروع این پروژه نگذشته بود که تأمین‌کننده آن را متوقف کرد.

من و شریکم که او نیز تمرین‌کننده بود تصمیم گرفتیم این ضرر را متحمل شویم. آن سال مبلغی حدود 200 هزار یوآن از دست دادیم، اما شهرت و اعتبار خوبی کسب کردیم.

من از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری دافا در کسب و کارم استفاده و نهایت تلاشم را می‌کنم تا بهترین خدمات و مواد آرایشی و بهداشتی را به مردم ارائه دهم.