(Minghui.org) در طول تزکیه‌ام متوجه شدم، فقط زمانی قادر به پیشرفت هستم که به درون نگاه ‌کنم و شین‌شینگم را ارتقاء دهم. زمانی که خودم را به‌خوبی تزکیه می‌کنم، روشنگری حقیقت نیز مؤثرتر واقع می‌شود و می‌توانم مردم بیشتری را ترغیب کنم که حزب کمونیست چین را ترک کنند.

استاد بیان کردند:

«وقتی با تضادی روبرو می‌‏شوید، اهمیت ندارد که حق با شما هست یا نیست. شما باید در حال پرسیدن این از خودتان باشید که، "در این وضعیت چه چیزی در سمت من درست نیست؟ آیا واقعاً امکان دارد اینطور باشد که در سمت من چیز نادرستی وجود داشته باشد؟" همه‌‏تان باید به این صورت در حال فکر کردن باشید، و اولین فکرتان این باشد که خود را به دقت بررسی کنید تا سعی کنید که مشکل را بیابید. هر کسی که به این صورت نیست در واقع تزکیه‌‏کننده‌‏ واقعی دافا نیست. این یک ابزار جادویی در تزکیه‌‏ ما است. این یک مشخصه‌‏ متمایزکننده‌‏ تزکیه‌‏ مریدان دافای ما است. هر چیزی باشد که با آن روبرو می‌‏شوید، اولین فکر باید این باشد که به دقت خودتان را بررسی کنید، و این "نگاه به درون" نامیده می‌‏شود.» («یک مرید دافا چیست»)

زمانی که شوهرم به من خیانت کرد

پس از اینکه فهمیدم شوهرم به من خیانت کرده است، اغلب با او مشاجره می‌کردم. از آن جا که با مادرم در یک ساختمان زندگی می‌کردیم، هنگام مشاجراتمان او خیلی نگران من می‌شد. اما هر چقدر هم که مشاجراتمان شدید بود، مادرم مخالف طلاق بود زیرا نمی‌خواست پسرم نزد پدر یا مادر، به‌تنهایی بزرگ شود.

مادرم دچار مشکلات قلبی بود و چون نمی‌خواستم به‌خاطر مشکلات ما دچار سکته قلبی شود، تسلیم شدم و سعی کردم با شوهرم زندگی کنم.

به خودم گفتم: «بلافاصله پس از فوت مادرم از شوهرم جدا می‌شوم.»

پس از اینکه در سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم، فهمیدم که موفق نبودنِ زندگی زناشویی‌ام اتفاقی نیست. متوجه شدم تمام محنت‌هایی که با آن مواجه شده بودم به دلیل کارمای خودم بود. از دیدگاه یک تزکیه‌کننده من در حال بازپرداخت و از بین بردن کارمایم بودم. دیگر به طلاق فکر نکردم اما وقتی شوهرم نیمه شب به خانه بازمی‌گشت باز هم عصبانی می‌شدم.

تا سال‌ها نتوانستم رنجش و نفرتم نسبت به شوهرم را رها کنم.

روزی تمرین‌کننده‌ای مقاله تبادل تجربه تمرین‌کننده دیگری را برایم خواند که شوهرش به او خیانت کرده بود. آن تمرین‌کننده به جای کینه به دل گرفتن از آن زن، حقایق فالون گونگ را برایش روشن و او را ترغیب کرده بود که رژیم کمونیست را ترک کند. من واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم و نیک‌خواهی و قلب بزرگش را تحسین کردم. از استاد نیز سپاسگزار بودم که ترتیبی داده بودند تا آن هم‌تمرین‌کننده این مقاله را با من به اشتراک بگذارد تا در تزکیه‌ام ارتقاء یابم.

استاد در حال خواندن فا این اصول را نیز برایم آشکار کردند.

استاد بیان کردند:

«در تزکیه، زمانی‌ که‌ واقعاً با‌ کسی مشکلی دارید، یا وقتی افراد دیگر به‌طور بدی با شما رفتار می‌کنند، یکی از این دو وضعیت می‌تواند باشد. یکی این‌که ممکن است شما در زندگی‌ قبلی‌تان با آن‌ها به‌طور بدی رفتار کرده باشید. احساس‌ می‌کنید‌ که‌ آن‌ نادرست‌ است‌، "چرا آن‌ها این‌طور با من رفتار می‌کنند"؟ بسیار خوب، چرا شما قبلاً با آن‌ها بدان‌ صورت‌ رفتار کردید‌؟ می‌گویید، "من هیچ چیزی درباره‌ گذشته نمی‌دانم. این‌ دوره‌ زندگی‌ هیچ ارتباطی با آن دوره‌ زندگی ندارد." اما به این شکل نیست‌. وضعیت دیگر این است که وقتی با کسی تضادی پیدا می‌کنید مسئله‌ تبدیل کارما مطرح است، بنابراین وقتی هر یک از آن‌ها را اداره می‌کنیم باید خیلی باگذشت باشیم و نباید مثل افراد عادی رفتار کنیم.» (جوآن فالون)

خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. من یک تزکیه‌کننده هستم و باید به درون نگاه کنم تا مشکلاتم را ببینم. می‌دانم که در زندگی‌های گذشته حتماً کار بسیاری بدی در حق شوهرم انجام داده‌‌ام و حالا در حال بازپرداخت آن هستم.

در عین حال من باید به فراتر از روابط عاطفی بین زن و مرد بروم و نسبت به او نیک‌خواهی داشته باشم.

پس از اینکه به درک عمیق‌تری درباره این موضوع رسیدم، رفتارم را نسبت به شوهرم تغییر دادم. دیگر از او گله و شکایت نکردم و با مهربانی با او برخورد کردم. زمانی که بیمار شد از او مراقبت کردن و برایش غذا پختم. شوهرم نیز با دیدن تغییرات من، تغییر کرد. او حامی تمرین فالون گونگ من شد و حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را ترک کرد.

زمانی که محل کارم از من خواست تا حق عضویت ح.ک.چ را بپردازم

سال گذشته محل کارم ناگهان از من خواست تا حق عضویت ح.ک.چ را بپردازم. من سال‌های قبل حزب را ترک کرده بودم پس چطور محل کارم ناگهان چنین چیزی از من خواسته بود؟ می‌دانستم که حتماً در تزکیه‌ام دچار کاستی‌هایی شده بودم که این اتفاق افتاده بود.

در حالی که هر روز برای این موضوع افکار درست می‌فرستادم، متوجه شدم که هدفم محافظت از خودم بود نه نجات موجودات ذی‌شعور.

همچنین متوجه شدم که در زمینه انجام روشنگری حقیقت به‌طور روزانه‌، بسیار محتاط شده بودم و از ترس آزار و شکنجه نمی‌خواستم مسئولیت‌های بزرگی را به عهده بگیرم.

پس از درک این موضوع، ضمن ادای احترام در مقابل عکس استاد از ایشان طلب بخشش و کمک کردم.

دو روز بعد هنگام صبح در رؤیایی دیدم که در مقابل در بزرگِ قفل شده‌ای ایستاده‌ام. با استفاده از کلیدی که در دستم بود در را باز و از آن عبور کردم. متوجه شدم که استاد نشانه‌ای به من داده بودند که واقعاً آزمون را گذرانده بودم. پس از آن محل کارم هرگز از من نخواست حق عضویت ح.ک.چ را بپردازم.